eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده من بمیرم، به روی خار دویدن سخت است چقدر جسم شما آب شده بی بی جان غل و زنجیر به دنبال کشیدن سخت است چشم تار تو شده علت افتادن ها نیمه شب باشد و تاریک، ندیدن سخت است تو که از عمر کمت خیر ندیدی بی بی مثل زهرا، چقدر زود خمیدن سخت است چقدر پشت سر قافله ها جا ماندی این همه درد کشیدن، نرسیدن سخت است به نوک نیزه نظر می کنی و می گویی: دل از این ماه دل آرام بریدن سخت است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ماهِ بعد از چارده یک روزه اش هم کامل است گاه طفلی در زمان کودکی اش عاقل است می رسد وقتی که تا ترقوه جان،بین عرب؛ گفتن یک یا رقیه راه حل مشکل است درعرب با اینکه نامت شد رقیه،آخرش پیش بابایت نشان دادی که جان ناقابل است گاه می میرد کسی در لفظ از دوری یار گاه مانند تو هم می گوید و هم عامل است ذکر تو زیر زبانم هست و تربت در کَفم آب وقتی هست درواقع تیمم باطل است هم که بابا را به یک لبخند جان تازه ای هم برایش بوسه ی از راه دورت قاتل است بعد از آنی که سر زینب به یک ضربه شکست تربت کرببلا در اصل چوب محمل است تا بگیرد بوسه خم شد نیزه سوی گونه ات قبله از آن روز نزد اهل معنا مایل است شد دخیل دامنت دستم که کشتی نجات؛ هرکجایی که توقف کرد آن جا ساحل است گوش پاره جای خود،اما دلیل گریه ام؛ ازشنیدن های الفاظی شبیه سائل است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با وجودی که پدرجان گله خیلی دارم نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم وسط آن همه اسباب جسارت بر ما نفرت از سلسله و هلهله خیلی دارم قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی دیدم از گونه ی تو فاصله خیلی دارم عقب افتادنم از قافله زجر آور شد گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم باعث زحمت جمع اسرا من بودم خجلت از عمه در این قافله خیلی دارم با وجودی که سر از پیکر تو شمر برید من شکایت ولی از حرمله خیلی دارم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به زحمت تکیه بر دیوار می‌کرد گهی این جمله را تکرار می‌کرد الاهی صورتش آتش بگیرد ! که با سیلی مرا بیدار می‌کرد چه داغی بر جگر بگذاشتی زجـر عجب دست زمختی داشتی زجـر که هر کس دید گلبرگ رخم را به طعنه گفت که گل کاشتی زجـر چو زینب پیکرش را آب می ریخت ستاره بر تن مهتاب می ریخت همه دیدند چون زهرای اطهر ز هر جای تنش خوناب می ریخت نه تنها پیکرش بی تاب بوده که گل زخم تنش خوناب بوده چه کاری کرد سیلی با دو چشمش؟ که گوئی چند روزی خواب بوده تمام پیکرش از درد می‌سوخت لبش از آه آهِ سرد می‌سوخت اگر چه شمع سـرخ نیمه جان بود ندانم از چه رنگ زرد می‌سوخت تمام درد بر جانم نشسته رد خون روی دستانم نشسته تو خوردی خیزران و، من ندانم چرا زخمش به دندانم نشسته http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چشمش برای پلک زدن وا نمیشود میخواست ناله ای کند اما نمیشود هم زخم های آبله اش درد میکند هم جای تازیانه مداوا نمیشود از عمر او اگر چه سه سالی گذشته است قدی شبیه قامت او، تا نمیشود چشمی نمانده است اگر دست میکشد پایی نمانده است اگر پا نمیشود سر را به زحمتی به روی دامنش گذاشت حالا دگر خرابه عزاخانه میشود بوسه گرفت از لب و میگفت زیر لب هر بوسه ای که بوسه ی بابا نمیشود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از غصه ی این فاصله بگذار نگویم از غربت این قافله بگذار نگویم از شمر نگو تو، به تلافیش پدر جان از چشم بد حرمله بگذار نگویم از قصه ی این صورت زخمی که نگفتی از قصه ی این آبله بگذار نگویم من پیر شدم جان تو آن دم که به پا شد دور سر تو هلهله… بگذار نگویم افتاد به بازارِ غلامان و کنیزان روزی گذر قافله… بگذار نگویم از بابت این درد سرِ معجر پاره دارم ز عمویم گله… بگذار نگویم بابا صدقه هیچ ولی خاری و دشنام دادند به این عائله… بگذار نگویم هر گاه سرت خورد زمین عمه زمین خورد دق کرد از این قائله… بگذار نگویم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دختر اگر یتیم شود پیر میشود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن و سالها همه او را نشان دهند دلنازک است دختر و دلگیر میشود اصلا رقیه نه به خدا مرد بی هوا با یک شتاب ضربه زمین گیر میشود دادند جای غسل تیمم تنش...چرا؟ خون از شکاف زخم سرازیر میشود پایش به سوی قبله کشید و به ناز گفت: امشب اگر نیایی پدر دیر میشود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
راز من ولبهایِ تو معنا شدنی نیست جز با نفسم، خون ِ تو احیا شدنی نیست با ناز همینکه زلبت بوسه گرفتم گفتم شبم انگار که فردا شدنی نیست و اللهِ کسی که به لبت بی ادبی کرد جز با نفس فاطمه رسوا شدنی نیست گیرم که همه سُرمه و آئینه بیارند این دخترک سوخته زیبا شدنی نیست این پا نشدن پیش تو از بی ادبی نیست این پایِ ورم کرده دگر پا شدنی نیست نه پیر زمین خورده شود دخترِ سابق نه ،،این سرِ غارت شده بابا شدنی نیست این گیسوی کوتاه دگر شانه ندارد زحمت نکش عمه گره اش واشدنی نیست آن شب جلویِ مادرِ تو بد کتکم زد ورنه قدِ کوتاه چنین تا شدنی نیست شد تیزی چکمه اثرش چون نوک مسمار پهلویِ لگد خورده مداوا شدنی نیست دختر که زمین خورد ز گیسو نکشیدش بی ناز کشی هایِ پدر پا شدنی نیست هرچیز که از خیمة ما رفت به غارت غیراز سرِ بازار که پیدا شدنی نیست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7