مثل یک گل که تنش پر شده باشد از خار
خوبم و از همه ی غصه ی عالم سرشار
پادشاهی که غرورش همه را پس زده بود
قلعه اش خرد شد از غرش طوفان اینبار
عشق ! رسوا شدنم را به تماشا بنشین
عشق ! رسوا شدنم را به تماشا بگذار
زندگی حال مرا دید و به من رحم نکرد
دردها با دل یک مرد ، عجین اند انگار
ای که از دورترین نقطه به من زل زده ای !
زخمی ام ؛ حال مرا خوب به خاطر بسپار
عشق ، یک خانه ی خالیست که اول با شوق
داخلش می شوی و بر سرت آخر ، آوار ...
#عرفان_دادگرنیا
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7