#حضرت_مسلم_شهادت
#مسلمیه
در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست
حتی در آسمان کبودش ستاره نیست
گرچه سفیر لایق رویت نبوده ام
دیگر به کوفه نیز امیدی دوباره نیست
درها به روی باغ نگاهم که بسته شد
دیدم درون باطنشان جز شراره نیست
دعوا سر بریدن راس ستاره هاست
فرقی میان مقتل و دارالاماره نیست
سنگی که خورد بر لب و دندان مسلمت
بدتر ز نعل مرکب صدها سواره نیست
آغوشت ای حسین پناه رقیه است
سهمت ز زندگی بدن پاره پاره نیست
#حسين_جعفری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
با لب پاره ؛ لب بام ؛ سلامم به شما
تا بگيرد دلم آرام ؛ سلامم به شما
آخر از عشق تو راهيّ سر دار شدم
اي علي زاده ببين ميثم تمار شدم
باز هم شكر زن و بچّه نديدند مرا
موقعي كه وسط كوچه كشيدند مرا
هيچ كس نيست دگر دور و بر مسلم تو
بسته شد مثل علي بال و پر مسلم تو
سر عباس و علي هات سلامت آقا
گر شكستند در اين كوچه سر مسلم تو
قسمت اين بود ؛ لبِ تشنه شهيدم بكنند
پيش مرگ جگرت شد جگر مسلم تو
لب من خشك و دو چشمم تر و قلبم سوزان
زده اند آتش بر خشك و تر مسلم تو
به فداي سر يك موي عزيزان تو باد
جان هر دو پسر دربه در مسلم تو
كاش مي شد بنويسم كه نيايي اينجا
كه مي آيد به سر تو چه بلايي اينجا
حاصل اين سفرت بي علي اصغر شدن است
بي برادر شدن و بي علي اكبر شدن است
همه ي ترسم از اين است كه مضطر بِشَوي
مثل اين نائب دل سوخته ؛ بي سر بِشَوي
واي اگر گَرْد بر آيينه ي تو بنشيند
شمر با چكمه روي سينه ي تو بنشيند
واي اگر كار به توهين و جسارت بكشد
واي اگر خواهرتان بار اسارت بكشد
واي اگر اهل و عيال تو زمين گير شوند
دختركهات پس از رفتن تو پير شوند
بدنم نقش زمين است ميا كوفه حسين
خواهش مسلمت اين است ميا كوفه حسين
#محمد_قاسمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_مسلم_شهادت
#مسلمیه
کوفه شد چشم و مرا گرم تماشا شده است
یار بی یاور تو بی کس و تنها شده است
بین این شهر زبانزد شده نیرنگ میا
صحبت از غارت انگشترت آقا شده است
قدر یک دشت به همراه عبا داشته باش
سخن از ریختن یوسف لیلا شده است
من ازآن خنده ی تلخ عدویت دانستم
کز برای سر شش ماهه چه غوغا شده است
نعل تازه به سم مرکبشان می کوبند
صحبت از تنگی گودال در اینجا شده است
تا که طفل تو نرفته به کنیزی برگرد
حرف نامحرم و دردانه ی نوپا شده است
مثل آن کوچه که زهرای جوان گیر افتاد
مسلم آزرده در این کوچه چو زهرا شده است
من شنیدم که به دیوار سر فاطمه خورد
در دلم روضه ی صدیقه ی کبرا شده است
#محمود_اسدی_شائق
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
#عامیانه
من مثِ نامهی سربسته شدم
مثل یک دل، دلِ بشکسته شدم
در زدم تو خونَهشون رام ندادن
اِنقَدَر قدم زدم خسته شدم
*
بالای بام میزنم صدات، حسین
کاش باشم منم تو کربلات، حسین
دو تا قربونی آوردم با خودم
بچّههام فدای بچّههات، حسین
*
عوض حنجرِ تو من چی بدم؟
نذر انگشتر تو من چی بدم؟
اگه بچّههاتُ بازار بیارن
جواب مادرتُ من چی بدم؟
*
کوفه لحظهلحظه تغییر میکنه
مهمونُ از زندگیش سیر میکنه
خیلی از موهام سفید شد، این روزا
نگرونی آدمُ پیر میکنه
*
بعد از این دیگه منُ سفیر نکن
دختراتُ توی کوفه پیر نکن
حالا که میخوای بیای، بیا ولی
زن و بچّهتُ دیگه اسیر نکن
*
واسه تو، شب تا سحر در میزنم
وا نکردن، در دیگر میزنم
دارم از دلنگرونى میمیرم
خودمُ این در و اون در میزنم
*
"نیا" گفتنم برا دخترته
گریههام براى انگشترته
با سرِ شکسته، سربسته میگم
اون که دارى میاریش خواهرته
*
چهجورى به فکر جونت نباشم؟
یا که گریونِ جَوونت نباشم؟
همهآمادهی کشتنِ تواَن
چه جورى دل نگرونت نباشم؟
#علی_اکبر_لطیفیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#مسلمیه
نمیدانم کجایی ای که از بیراهه میآیی
همین اندازه میدانم که با ششماهه میآیی
همین اندازه میدانم جدا از چارهات کردم
چرا از خانهی زهرا چنین آوارهات کردم
سرِ دارالاماره جان تو جانی ندارم که
تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که
بگو تا کوفهی مولا کُشِ ناخوش نمیآیی
بسوی مردمِ نامرد مِهمانکُش نمیآیی
اگرچه کوچه کوچه گریهها بر خواهرت کردم
ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم
همینکه ریختند از در به راه شعلهور رفتم
اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم
نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا
خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا
خبر داری به سنگِ کوچههای تنگ میخوردم
کشیده میشدم هربار و بر هر سنگ میخوردم
سر زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم
غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم
کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را
نوازشهای یک چکمه شکسته استخوانم را
من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم
توان از بازویم برد و به صورت بر زمین خوردم
نه فکر دختران خود که فکر دخترت بودم
همین امروز چندیدن بار یاد مادرت بودم...
#حسن_لطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7