#معارف_مهدوی
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸هیزمهایی که داغ امام زمان «ارواحنافداه» را تازه میکند...
🔖 رسم است که ابزار قتل و آزار مقتول را از دیدگان اولیاء دَم او دور میکنند تا داغ قلبشان تازه نگردد...
🔎 اما به حکم روایت:
📋 ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ(۱)
▪️آن هیزمها در نزد ما اهلبیت، از امامی به امام بعدی به ارث میرسد.
👈 عین همان هیزمهایی که خانه صدیقه کبری سلاماللّهعلیها را با آنها به آتش کشیدند، در زمان حاضر در نزد حضرت ولیعصر «ارواحنافداه» است... و خدا میداند که با دیدن آن هیزمها چه بر قلب نازنینش میگذرد ...
📝 همان هیزمهایی که چنان بلایی بر سر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها آوردند که خود آن مظلومه فرمود:
📋 فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِی،
▪️در آنجا (پشت در) با صورت به زمين خوردم، در حالی كه آتش دور و برم شعله میکشید و حرارتش صورتم را ميسوزاند!(۲)
📌 لغت عرب معنای «تَسْفَعُ» را اینگونه مینویسد: أی «تَضرِب» و «تَلطِم»(۳)
✍ یعنی آنقدر آتش شعلهور بود که گویا زبانههای آتش، سیلی به وجه مبارک آن حضرت میزد...
📚(۱)دلائل الإمامة، ص۴۵۶
📚(۲)ارشاد القلوب، ج۲ ص۳۶۲
📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۴۳
📚(۳)القاموس المحیط، ج۱ ص۷۲۸.
✍🏻 گیرم آتش به جفا، «در» که نباید میسوخت
آشیان سوخت، کبوتر که نباید میسوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار؛ ولی
باغ و بستان پیمبر که نباید میسوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم،
وسط حادثه مادر که نباید میسوخت...
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_غصب_فدک
🩸خلاصهٔ مصائب وارده بر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از لسان مبارک خود آن حضرت...
اصحاب سقیفه و پیروان آنها به اندازهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها را اذیت و آزار دادند، که در خطبه فدکیهٔ، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به آنها فرمود:
📋 وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنانِ فِي الْحَشا...
▪️در برابر آزارهایتان صبر میکنیم؛ مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ و پهن پیکرش را بُرِش دهند و سر نیزه را در شکمش فرو برند!
📚الاحتجاج ج۱ ص۲۶۷
✍ آه از غصهای گلوگیر و، آه از یاس زخمی و پرپر
آه از بستری به خون گلگون، آه از حال و روز یک مادر
آه از بوی دود دلگیری، که در جایجای خانه پیچیده
میکند زنده صحنهای را که، فاطمه بین شعلهها دیده
آه از خانهای که هر دم از آن، نالهای سینهسوز میآید
آه از زخم سینهای که از آن، خون تازه هنوز میآید
آه از درد سینه و بازو، آه از زخم کاریه پهلو
ای خدا! من چگونه گویم از، جای دستی که مانده بر ابرو
آه از صورت کبودی که، روی زخم علی نمک میزد
تا که میدید، با خودش میگفت:«همسرم را عمر کتک میزد!»
آه… تنها علی و یک زهرا، آه… تنها امام و یک مأموم
آه… از لحظهای که در کوچه، رفت مظلومه در پیِ مظلوم
آه نفرین به یثربی که در آن، لِه شده دیگر احترام علی
بیسر و پا ترینشان حتی، روی گردانَد از سلام علی
آه از یگ نگاه پُر دردی، که دگر میل پَر کشیدن داشت
آه از التماس یک مردی، که کجا طاقت بریدن داشت؟!
آه از حال بچه هایی که، نیست اصلاً گمان و باورشان
که به هر صبح و شام و هر لحظه، آب میرفت جسم مادرشان
آه از روح و از روان حسن! آه از اشک بیامان حسن
آه از لُکنت زبان حسن، آه از مادر جوان حسن
آه از قلب مضطر زینب، غصه های برابر زینب
ای فلک! عاقبت بگو با من ،که چه میآوری سرِ زینب؟!
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7