eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه‌ای در حوالی باران باغی از گل, در آستان دارد پدری که شبیه اقیانوس مادری سخت مهربان دارد خانه‌ای که شبیه منظومه بیت بیتش ستاره باران است خانه ای که اگرچه از خشت است در خودش پنج کهکشان دارد خانه‌ای که اگرچه ساده ولی لحظه‌های اجابت افطار هر فقیری که باز در بزند توی سفره همیشه نان دارد روی بام همیشه کوچکشان رد پای فرشته‌ها باقی است وای این بیت تا خدا جاری ریشه‌هایی در آسمان دارد کوثری از بهشت برگشته سوره ای آبروی پیغمبر آیه هایی بلند و دریایی ساحلی سبز و بیکران دارد باید اما دوباره برگردیم به همان سفره های نان و نمک به همان خانه ای که می‌گویند خشت خشتش غمِ جهان دارد به همان خانه ای که می‌گویند کوچک اما بزرگ خواهد ماند در آن رو به آسمان باز است رو به خورشید نردبان دارد 🔸شاعر: _______________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خانه‌ای در حوالی باران باغی از گل, در آستان دارد پدری که شبیه اقیانوس مادری سخت مهربان دارد خانه‌ای که شبیه منظومه بیت بیتش ستاره باران است خانه ای که اگرچه از خشت است در خودش پنج کهکشان دارد خانه‌ای که اگرچه ساده ولی لحظه‌های اجابت افطار هر فقیری که باز در بزند توی سفره همیشه نان دارد روی بام همیشه کوچکشان رد پای فرشته‌ها باقی است وای این بیت تا خدا جاری ریشه‌هایی در آسمان دارد کوثری از بهشت برگشته سوره ای آبروی پیغمبر آیه هایی بلند و دریایی ساحلی سبز و بیکران دارد باید اما دوباره برگردیم به همان سفره های نان و نمک به همان خانه ای که می‌گویند خشت خشتش غمِ جهان دارد به همان خانه ای که می‌گویند کوچک اما بزرگ خواهد ماند در آن رو به آسمان باز است رو به خورشید نردبان دارد 🔸شاعر: _______________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 پدرم را خدا بیامرزد... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود ✍🏻 🏷 🇮🇷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید بر می‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7