باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا
روز قرار اول و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتاد روی میز ورق های سرنوشت
فنجان و فال و بی بی و دل بود و ما دو تا
کم کم زمانه داشت به هم می رساندمان
در کوچه ساز و تنبک و کِل بود و ما دو تا
تا آفتاب زد همه جا تار شد برام
دنیا چقدر سرد و کسل بود و ما دو تا...
از خواب می پریم که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
#نجمه_زارع
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
✨
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور میکنند بگویم که بهترم
#نجمه_زارع
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت
آنقَدَر بیاختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازهی من را خدا گردن گرفت
در دلم چیزی فرو میریزد آیا عشق نیست؟
اینکه در اندام من امروز باریدن گرفت
من که هستم؟ او که نامش را نمیدانست و بعد
رفت زیر سایهی یک مرد و نام زن گرفت
روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آیندهای روشن گرفت
زندهام تا در تنم هُرمِ نفسهای تو هست
مرگ میداند فقط باید ترا از من گرفت
#نجمه_زارع
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
همین دقیقه، همین ساعت... آفتاب، درست
کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست
تو کنج باغچه، گلهای سرخ میچیدی...
پس از گذشتن یک سال، یادم است درست
ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است
کسی که بعد تو، یک لحظه از تو دست نشست
چقدر نامه نوشتم... دلم پر است چقدر
امید نیست به این شعرهای سادهی سست
دوباره نامهی من... شهر بیوفا شدهاست
چه خلوت است در این روزها ادارهی پست!
#نجمه_زارع
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7