#دههی_کرامت
#امام_رضا_ع
اولاد موسی دایماً اهل کرم هستند
در کشور شیعه عزیز و محترم هستند
روی زمین نه، در دل هر عاشق شیدا
این خانواده صاحب چندین حرم هستند
فرقی ندارد، کاظمین یا قم یا مشهد
هر جا که هستند سایهی روی سرم هستند
دست تهی آوردم و با دست پُر رفتم
فهمیدم از اول، امید آخرم هستند
روزی نشد تشنه بیایم تشنه برگردم
اینها همان سرچشمههای کوثرم هستند
بال ملائک دایماً پهن است و، میمانم
در این حرمها که بهشت دیگرم هستند
مادر بزرگم کودکی در گوش من میگفت
باب الحوائجها همیشه یاورم هستند
وقت گرفتاری خدا را در نظر دارم
بعد از خدا اینها فقط در باورم هستند
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_ع
هر که میآید در اینجا غرق احسان میشود
هم چو آهویی گریزان در بیابان میشود
زشت و زیبا خوب و بد هرکس که میآید حرم
بر سر این سفره جزء ریزه خواران میشود
جذبهی برق نگاهش بسکه ناز و دلرباست
نامسلمان هم از این جذبه مسلمان میشود
سینهی زوار قبرش در کنار حوضها
هم چو این دیوار و در، آیینه بندان میشود
بسکه این صحن و سرا بوی غریبی میدهد
صاحب این خانه یار ما غریبان میشود
آب سقاخانهاش مانند آب کوثر است
هر مریضی با دو قطره آب درمان میشود
پرچم سبز رضا خط امانش میدهد
هر که در این قُبه ریزه خوار سلطان میشود
عاقبت سلطان ارض طوس روزی میرسد
هم نشین محفل ما مستمندان میشود
پنجره فولاد این میخانه حاجت میدهد
زائرِ او زائرِ شهر حسین جان میشود
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_رضا_به_روایتی
سخت است پیش چشم پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیرهی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره نالهی واغربتا مزن
از شانهی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن
گرچه به یاد مادرت آتش گرفتهای
پیش جواد، حرفی از آن کوچهها مزن
قدری بنوش جرعهی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن
این دست از شرارهی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سر جدا مزن
آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشتهی کرببلا مزن
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_رضا_ع
سخت است پیش چشم پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیرهی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره نالهی واغربتا مزن
از شانهی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن
گرچه به یاد مادرت آتش گرفتهای
پیش جواد، حرفی از آن کوچهها مزن
قدری بنوش جرعهی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن
این دست از شرارهی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سر جدا مزن
آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشتهی کرببلا مزن
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_محسن
در چشمهایم تا که میشد جلوهگر طفلم
با من سخن میگفت هر شب تا سحر طفلم
بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم میشود مثل پدر طفلم
خیلی دلم میخواست قنداقش کنم، اما
از من جدا افتاد با خونِ جگر طفلم
زیر فشار در صدای محسنم آمد
با من همان جا بود که زد بال و پر طفلم
در باز شد با یک لگد، روی پرم افتاد
من باخبر بودم ولیکن بی خبر... طفلم
من که دو دستم را سپر کردم زمین خوردم
دیگر چه آمد بر سرِ این بیسپر طفلم
از چارچوبِ در نشد که فاصله گیرم
میسوختم پشت در اما بیشتر طفلم
اذن شهادت را خدا اول به محسن داد
میخ در از سینه که رد شد خورد بر طفلم
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_حسن_عسکری
مسیر روضهام امشب به سامرا افتاد
عزیز فاطمه در هجره بیصدا افتاد
غریب بود و کسی را نداشت، وقتی که
میانِ هجرهی تاریک خود ز پا افتاد
توان نداشت بگوید که آب میخواهم
خلاصه با لب خشکیده از نوا افتاد
تلاش کرد نیفتد زمین، ولیکن حیف
به روی خاکِ غریبانه، بارها افتاد
وضو گرفت و، به سختی سرش به مُهر رسید
و باز از شرر زهر، بیهوا افتاد
به زحمت از جگرش داد زد بیا مهدی
ببین که این پدرِ خسته بی عصا، افتاد
بلند شد که کمی رو به قبله بنشیند
نشست لحظهای و، رو به کربلا افتاد
زمینِ هجره خنک بود و شیب هم که نداشت
کفن که داشت، چرا یاد بوریا افتاد؟
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_حسن_عسکری
آتش زده این زهر تمام بدنم را
انداخته در گوشهای از هجره تنم را
در غربتم و یار و مددکار ندارم
باور نکنم این همه تنها شدنم را
افتادهام از پا و کسی نیست ببیند
این لحظهی آخر من و پرپر زدنم را
در آتش هجر پسرم آه کشیدم
تا آید بیند کمی از سوختنم را
بال و پرم از زهر جگرسوز کبود است
فریاد زنم لحظهی برخواستنم را
تشنه لبم و تار شده چشم پر اشکم
سیراب نکرد آب گوارا دهنم را
عمریاست شده کار دلم نوحه سرایی
مشکی زدهام سر درِ بیتالحزنم را
تنهاییِ من علت اشک بصرم نیست
تاریخ گواه است فقط این سخنم را
در غربتم اما بدنم تیر نخورده
از من که نبردند عقیق یمنم را
غارت نشدم شکر خدا لخظهی آخر
دستی نکشیدهاست ز تن پیروهنم را
با این همه سوز جگرم شکر خدا که
دارم به تنم گرچه غریبم کفنم را
روی تنم از سُمِ ستوران خبری نیست
بر حنجرم از تیزیِ خنجر اثری نیست
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_حسن_عسکری
زهر دادند دوباره حسنی دیگر را
به روی خاک کشیدند گلی پرپر را
لحظهی آخر عمرش چه قَدَر درد کشید
به لب آورد، مصیبات غمِ مادر را
سرخ شد صورتش از زهر جفا واویلا
تازه آورد به یادش گلِ نیلوفر را
آن گلی که به خرابه نفسش بند آمد
تا به زانوش نهادند همان بیسر را
لحظهی آخرِ عمرش پسرش آمده است
تا به زانوش بگیرد پدر اطهر را
پسرش جرعهی آبی به لبانش داد و
روضه کرببلا خواند، شبِ آخر را
روضه میخواند از آن شاه که افتاد به خاک
یاد آورد همان خنجر و آن حنجر را
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_زهرا
حال و روز مادری بیمار گریه آور است
گریههای کودکی تبدار گریه آور است
عاشقان گاهی ز روی هم خجالت میکشند
دیدنِ اشک غریب انگار گریه آور است
همسری پیشِ نگاه همسری روی زمین...
...تا که میافتد چرا هربار گریه آور است
اشکهای فضه و اسما گواهی میدهد
راه رفتن با دو چشم تار گریه آور است
دست بر دیوار میگیرد نیفتد بر زمین
تکیهاش بر قامت دیوار گریه آور است
هر شب از زخمی که از مسمار خورده فاطمه
نیمه شبها میشود بیدار، گریه آور است
دارد از دستِ ز کار افتاده زحمت میکشد
نان که زهرا میپزد بسیار گریه آور است
چهرهاش را از علی هر روز پنهان میکند
زیر چادر گریهی دلدار گریه آور است
شهرِ بی انصاف با حیدر چه بد تا میکند
غُصههای حیدر کرار گریه آور است
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مدح_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آن بانویی که فاطمه، شأن صفاتش بود
هم فضه هم سلمان یکی از معجزاتش بود
روزی سه نوبت خانهاش را نور میبخشید
شهر مدینه روشن از وقت صلاتش بود
وقتی خدا از قبل خلقت امتحانش کرد
یعنی که صبر و استقامت جزءِ ذاتش بود
پیراهن شام عروسی را به سائل داد
جود و کرم دلدادهی حُسنِ ذکاتش بود
یا چادرش مرد یهودی هم مسلمان شد
اعجاز میکرد و کلیمالله ماتش بود
حوریّه بود اما زمینی زندگی میکرد
افتادگی بارزترین وجهِ حیاتش بود
تَکویر و قدر و نور و کوثر، هلاَتی والفجر
محکمترین تفسیرهای محکماتش بود
در کوچهها دستش شکست و پای حیدر ماند
حفظ ولایت از اَهمّ واجباتش بود
اَلجاّر ثُمَّ الداّر، هر شب پای سجاده
فکر تمام شهر تا روز مماتش بود
او ناخدای رحمت حق در دو عالم شد
خون خدا تفسیر کشتیِ نجاتش بود
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#غزل
وقتی که گهواره است دستان برادر
خواهر رسید اول به دامان برادر
بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت
آرام باش ای دخترم، جان برادر
معلوم شد از کودکی، یار حسین است
این خواهری که هست درمان برادر
عکس حسینش بین قاب چشمهایش
عکس خودش هم بین چشمان برادر
زینب اگر چه زینبِ باباست، اما
اثبات کرده هست گریان برادر
دست برادر بالش زیر سرش بود
اینگونه بود هر روز مهمان برادر
لالایی شبهای او نام حسین است
پس بوده از اول مسلمان برادر
یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد
این است ماندن پای پیمان برادر
پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل
افتاد روی جسم بی جان برادر
فریاد زد حالا که پیراهن نداری
زینب فدای جسم عریان برادر
#کربلایی_رضا_باقریان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
تشنه لب وقتی به سوی حوض کوثر میرود
میشود سیراب، از آنجا مطهر میرود
با تولا و تبری بالِ ما وا میشود
بال ما که وا شود راحت به محشر میرود
در عوض آنکه ندارد مِهر حیدر را به دل
هر کجا هم که رود، با دین کافر میرود
روضهها جایی است که چشمانِ ما تر میشود
پس فقط معراج، هر چشمی که شد تر میرود
بال و پرهای ملایک هم که معراجی نشد
هر که گریان شد در اینجا، با پیمبر میرود
جهل گاهی از سر بی غیرتی گُل میکند
مثل آن جاهل که با هیزم سوی در میرود
پشت در ماندن خودش ناراحتی میآورد
خواه یا ناخواه، اینجا حوصله سر میرود
حوصله سر که رود، در با لگد وا میشود
پشت در هرکس بماند زیر آن در میرود
اولش معلوم بود و آخرش معلوم بود
چارچوبِ در خلاصه سمت مادر میرود
مادر از افتادنش دارد خجالت میکشد
همسرش که اشک میبارد خجالت میکشد
#کربلایی_رضا_باقریان
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت
هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت
لغزید پایم، سوی تو رو کردم ای وای
از دست تو یک عمر تن دادم به ذلت
یاد خدا در سینهام جایی ندارد
از بسکه دورم را احاطه کرده ظلمت
زنجیر غفلت دست و پایم را گرفته
عبد فراری مانده در بند اسارت
آه ای خدا امشب به تو رو کردهام من
تا وا کنی از گردن من بند غفلت
آیا دوباره توبهام را میپذیری
تو که همیشه کردهای بر من محبت
دستم بگیر ای دستگیر بی پناهان
بنگر میان چهرهام اشک ندامت
ای بهترین بخشنده ای توبه پذیرم
از دست نفسم پیشت آوردم شکایت
بین مناجات و دعا مثل همیشه
دارم میان سینهام شوق زیارت
ذکر توسل میکنم یک جمله کافیاست
تا باز گردد رو به من ابواب رحمت
من را ببخش امشب به جان آن غریبی
که از تنش پیراهنش گردید غارت
با نیزه و شمشیر جسمش زیر و رو شد
روی زمین افتاد با صدها جراحت
لب تشنه روی خاک صحرا بود و میدید
در پیش چشمانش به زینب شد جسارت
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
میشود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر
بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانهات اینگونه راهم بیشتر
احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
میکِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر
معصیت میآورم، آب و غذایم میدهی
میچکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر
کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر
دارم از زهرا ز دست خود خجالت میکشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر
چند وقتی میشود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر
زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
میشود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر
بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانهات اینگونه راهم بیشتر
احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
میکِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر
معصیت میآورم، آب و غذایم میدهی
میچکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر
کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر
دارم از زهرا ز دست خود خجالت میکشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر
چند وقتی میشود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر
زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر
#کربلایی_رضا_باقریان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
میشود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر
بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانهات اینگونه راهم بیشتر
احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
میکِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر
معصیت میآورم، آب و غذایم میدهی
میچکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر
کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر
دارم از زهرا ز دست خود خجالت میکشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر
چند وقتی میشود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر
زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت
هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت
لغزید پایم، سوی تو رو کردم ای وای
از دست تو یک عمر تن دادم به ذلت
یاد خدا در سینهام جایی ندارد
از بسکه دورم را احاطه کرده ظلمت
زنجیر غفلت دست و پایم را گرفته
عبد فراری مانده در بند اسارت
آه ای خدا امشب به تو رو کردهام من
تا وا کنی از گردن من بند غفلت
آیا دوباره توبهام را میپذیری
تو که همیشه کردهای بر من محبت
دستم بگیر ای دستگیر بی پناهان
بنگر میان چهرهام اشک ندامت
ای بهترین بخشنده ای توبه پذیرم
از دست نفسم پیشت آوردم شکایت
بین مناجات و دعا مثل همیشه
دارم میان سینهام شوق زیارت
ذکر توسل میکنم یک جمله کافیاست
تا باز گردد رو به من ابواب رحمت
من را ببخش امشب به جان آن غریبی
که از تنش پیراهنش گردید غارت
با نیزه و شمشیر جسمش زیر و رو شد
روی زمین افتاد با صدها جراحت
لب تشنه روی خاک صحرا بود و میدید
در پیش چشمانش به زینب شد جسارت
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#سیدالشهداء
جان ما، جان بچههای حسین
ای به قربان بچههای حسین
از پرِ ما جدا نخواهد شد
پرِ دامانِ بچههای حسین
خوش بهحالم که از ازل هستم
به سرِ خوان بچههای حسین
سر این سفره گر بزرگ شدم
خوردهام نان بچههای حسین
من و این دستهای خالیّ و
لطف و احسان بچههای حسین
بینِ آتش نمیرود، هر که...
شد مسلمان بچههای حسین
کربلا، سوریه، همه عالم
هست از آنِ بچههای حسین
مور آمد ولی سلیمان شد
تحت فرمان بچههای حسین
هر دعا مستجاب خواهد شد
زیر ایوان بچههای حسین
پدرم پیر گشته با ذکرِ
ای حسین جانِ بچههای حسین
بین روضه همیشه چشمانم
هست گریان بچههای حسین
زده آتش به سینهها داغِ
لب عطشان بچههای حسین
همه جا هست بعد عاشورا
شام ویران بچههای حسین
سوخت در خیمهها به حال رباب
دل سوزان بچههای حسین
شاه، از صدر زین زمین افتاد
پیش چشمان بچههای حسین
خیزران خورد شاه عالم و، شد
قاتل جان بچههای حسین
سر عباس از روی نیزه
شد پریشان بچههای حسین
#کربلایی_رضا_باقریان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
میشود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر
بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانهات اینگونه راهم بیشتر
احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
میکِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر
معصیت میآورم، آب و غذایم میدهی
میچکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر
کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر
دارم از زهرا ز دست خود خجالت میکشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر
چند وقتی میشود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر
زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_امام_زمان
از شما دوریم آقا، غرق بارانی چرا
ما تو را میخواستیم توضیح عرفانی چرا
جمعههایی که دل ما تنگ رویت میشود
سینهی ما خانهی تو، در بیابانی چرا
میرسیّ و میروی، بی آنکه ما آگه شویم
صاحبِ ما، در کنار ما نمیمانی چرا
راستی آن نامههایی که نوشتم با دلم...
محضرت حتماً رسیده، پس نمیخوانی چرا
در غریبیِ خودت میسوزی و آوارهای
دیدهات گریان نباشد، دیده گریانی چرا
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آنجا که خشکی هست دیگر چشم تر نیست
عصیان که باشد مرغ دل را بال و پر نیست
ظلمت چنان اطراف قلبم را گرفته
که ربنا یا ربنایم کارگر نیست
بر وعدههایی که به تو دادم، نماندم
آه ای خدا، نخل امیدم بارور نیست
دلواپسم امشب نگیری دست من را
جز تو کسی از این حوالی رهگذر نیست
محصول عمرم جز تباهی نیست چیزی
شرمندهام، در کولهبارم جز ضرر نیست
این بار هم راهم بده در خانهی خود
گر چه برایت بودنم جز درد سر نیست
همچون گذشته شور و حالی نیست در من
آهی که دارد سینهی من شعلهور نیست
کاری نکردم با نماز و روزههایم
اعمال من بر آتشِ قهرت سپر نیست
دنیا چه کرده با دل زارم، که دیگر
مثل شهیدان بندهات اهل سحر نیست
در این حرم که خوبهایت آرمیدند
ذکری به غیر از واحسینا خوبتر نیست
بینِ مقاتل گشتم و فهمیدم این را
آهی شبیهِ آهِ زینب پُرشرر نیست
غیر از برادرها که بر نیزه نشستند
دیگر کسی از حال خواهر باخبر نیست
#کربلایی_رضا_باقريان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
میشود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر
بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانهات اینگونه راهم بیشتر
احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
میکِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر
معصیت میآورم، آب و غذایم میدهی
میچکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر
کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر
دارم از زهرا ز دست خود خجالت میکشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر
چند وقتی میشود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر
زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر
#کربلایی_رضا_باقریان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
میشود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر
بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانهات اینگونه راهم بیشتر
احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
میکِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر
معصیت میآورم، آب و غذایم میدهی
میچکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر
کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر
دارم از زهرا ز دست خود خجالت میکشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر
چند وقتی میشود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر
زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر
#کربلایی_رضا_باقریان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_امام_زمان
از شما دوریم آقا، غرق بارانی چرا
ما تو را میخواستیم توضیح عرفانی چرا
جمعههایی که دل ما تنگ رویت میشود
سینهی ما خانهی تو، در بیابانی چرا
میرسیّ و میروی، بی آنکه ما آگه شویم
صاحبِ ما، در کنار ما نمیمانی چرا
راستی آن نامههایی که نوشتم با دلم...
محضرت حتماً رسیده، پس نمیخوانی چرا
در غریبیِ خودت میسوزی و آوارهای
دیدهات گریان نباشد، دیده گریانی چرا
#کربلایی_رضا_باقریان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_خدا
ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت
هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت
لغزید پایم، سوی تو رو کردم ای وای
از دست تو یک عمر تن دادم به ذلت
یاد خدا در سینهام جایی ندارد
از بسکه دورم را احاطه کرده ظلمت
زنجیر غفلت دست و پایم را گرفته
عبد فراری مانده در بند اسارت
آه ای خدا امشب به تو رو کردهام من
تا وا کنی از گردن من بند غفلت
آیا دوباره توبهام را میپذیری
تو که همیشه کردهای بر من محبت
دستم بگیر ای دستگیر بی پناهان
بنگر میان چهرهام اشک ندامت
ای بهترین بخشنده ای توبه پذیرم
از دست نفسم پیشت آوردم شکایت
بین مناجات و دعا مثل همیشه
دارم میان سینهام شوق زیارت
ذکر توسل میکنم یک جمله کافیاست
تا باز گردد رو به من ابواب رحمت
من را ببخش امشب به جان آن غریبی
که از تنش پیراهنش گردید غارت
با نیزه و شمشیر جسمش زیر و رو شد
روی زمین افتاد با صدها جراحت
لب تشنه روی خاک صحرا بود و میدید
در پیش چشمانش به زینب شد جسارت
#کربلایی_رضا_باقریان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7