eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
985 ویدیو
48 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴نمیشه باورم که وقت رفتنه 🌴تموم این سفر بارش رو شونه‌ی منه 🎤 👌بسیار دلنشین
CQACAgQAAxkDAAF1qqti8QObpSbVDFooqOSfqPuvPjzKbAACNQcAAoWCWVJO_QkWHL_zmikE.mp3
7.71M
🔳 🌴روضه قتلگاه ... 🌴امان او وقتیدن الله که شمر بی ایمان 🎤زنده یاد 👌بسیار دلنشین
1_1139444560.mp3
13.54M
🔳 🌴کسی چه میدونه کجایی 🌴کجای دشت کربلایی 🎤حاج 👌بسیار دلنشین
🔺عاقبت منفورترين چهره‌های واقعه‌ی کربلا 💔🥀 💔 🏴
🥀 چون چاره نیست میروم و می‌گذارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت 💔🥀
امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم همراه زینب کبری گریه می کنیم صاحب زمان گرفته عزا گریه می کنیم از داغ روح سیدالشهداء گریه می کنیم 🥀 🥀 💔 🏴
CQACAgQAAxkDAAF1sSpi8UVYA6wgQmieE4_McHL3rH0r9wACYgcAAoWCYVJ2XxVF77IP4ikE.mp3
2.52M
🔳 🌴روضه شام غریبان 🌴سلام بر اون بدن بی غسل و کفن 🎤حاج 👌بسیار دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با رنجِ اسارت و غمِ تنهایی بانویِ دلیرِ روزِ عاشورایی با این همه غُصِّه و مصیبت امّا چیزی تو ندیده ای به جز زیبایی 🥀 💔🥀
بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست به تن این همه سردار سری نیست که نیست بنویسید که خورشید به گودال افتاد و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست آتش از بال و پر سوخته جان می‌گیرد زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد. چون ز گهواره‌ اصغر اثری نیست که نیست تازیانه به تسلای یتیمی آمد تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده در شب بیماری ام آتش پرستارم شده ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین امشب اما جای او آتش علمدارم شده ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند در شب تنهایی ام تنها همین یارم شده من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟ جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت مردم چشمان من تنها وفا دارم شده گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده شعله های کربلا آتش به جانم زد "حسان" آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بالا گرفت شعله ی داغ تو با تنور تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور باید خدا بخیر کند انتهاش را وقتی که هست سهم‌ سرت ابتدا تنور خولی امان نداد سرت را بغل کنم حالا به جای من شده حاجت روا تنور خولی نداد پاسخ این پرسش مرا آخر میان این همه جا پس چرا تنور؟! زد روی صورتش زن خولی همین که دید افتاده رد خون گلوی‌ تو تا تنور کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور خاکستری که بر سر و‌ رویت نشسته است کار عجوزه‌ی سر بام است یا تنور؟! حجم سر تو کم شده و داد میزنم ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور نانی نخورده ایم به یاد سرت حسین هر جا که دیده ایم من و بچه ها تنور جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی نیزه... درخت... طشت طلا... زیر پا... تنور... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غریب و تشنه و افتاده قتلِ صبرش چیست بریدنِ سر او ماجرا نمی خواهد حسینِ فاطمه جان دادنش مسجَّل بود سرش بریده شدن از قفا نمی خواهد کسی که خون زیادی زِ پیکرش رفته دگر گرفتن جانش عصا نمی خواهد به پیکرش ردِ شمشیر و صورتش ردِ سنگ بس است سینۀ او ردِّ پا نمی خواهد شما که این همه از روبرو زدید او را زِ پشتِ سر زدنِ بی هوا نمی خواهد همین که سر زِ تنش شد جدا دگر کافیست دگر زدن به سرِ نیزه ها نمی خواهد حسینِ ما کفنش گرد و خاک صحرا شد بنی اسد بدنش بوریا نمی خواهد اسیر کردنِ یک دختری که ترسیده صدای هلهله و ناسزا نمی خواهد اسیر کردنِ هشتاد و چار کودک و زن اهانت و سخن نا بجا نمی خواهد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دردها هست ولی فرصت گفتاری نیست چه کنم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بگریم به جوارش امشب تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست پای یک طفل نبینی که پرازخون نشده‌ست دیده بگشاکه به باغت گل بی خاری نیست برتوهرزخم تنت گریهءخون سرکرده ست در تن تو به جز از دیدهءخونباری نیست فرصت گریه ندادند به بلبل در باغ بلبل نغمه زنی درغم گلزاری نیست غم اطفال فراری به بیابان چه خوری؟ عمه با ماست، نگویی که مددکاری نیست آفتاب و عطش و داغ، همه سوزان اند غیر تب بر سر تبدار، پرستاری نیست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAxkDAAF10JFi8p52DjCqeIceaqvX-5LvWVceqQACVwoAAs6iaVIkKl73oZ-NMCkE.mp3
7.37M
🔳 (ع) 🌴چندیست که گم گشته ی در نیمه راهم 🌴بسته است همه پنجره ها رو به نگاهم 🎤 👌بسیار دلنشین
CQACAgQAAxkDAAF10JJi8p52Y3YwMNqcd_p2wNCvTsBG0gACeAoAAs6iaVKpftg3hsZweCkE.mp3
9.22M
🔳 (ع) 🌴یه عمر گریه یه عمر ناله 🌴یه عمر داغی که هنوز روی پر و بالِ 🎤 👌بسیار دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 آن ڪسے ڪه همہ‌اش گریہ‌ے عاشورا بود آب مےدید بہ یاد جگرسقا بود چشمایش همہ شب هیأٺ واویلا داشٺ تانفس داشٺ فقط گریہ ڪن بابا بود (ع)🥀 🏴
تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزانِ خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عالم مريد اوست كه پير مراد بود زين الموحدين شد و زين العباد بود با غصه ها قرين شد و يعقوب گريه شد از كربلا به روى دلش غم زياد بود با دست بسته در پى هجده سر به نى آواره بين كوفه و شام و بلاد بود تا لحظه ى شهادت او روضه اش فقط "يك جرعه آب بر لب عطشان نداد" بود يك لحظه هم ز خاطر آقا نمى رود زلفى كه روى نيزه در آغوش باد بود عارض بر او تبى شده و سد راه كرد عباس شاهد است كه مرد جهاد بود شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منی که آسمان خاک رهم بود تمام هستیم زیر و زبر شد تمام مردها رفتند اما نصیب من فقط خون جگر شد اگر چه نیمه جان بودم پدر جان ولی خیلی بجانت راه رفتم برایم باورش سخت است اما کنار قاتلانت راه رفتم میان نیزه داران حرامی کجا آخر مجال خواب میشد بروی ناقه ی رم کرده بودم تکان میخورد و پایم آب میشد نمک نشناس های شهر کوفه به اشک چشم عمه خنده کردند به ما خرما و نان خیرات دادند مرا پیش سرت شرمنده کردند میان حلقه دستم جا نمیشه نمیدانم چرا بازش نکردند گل اتش سرم افتاد بابا ولی عمامه را بازش نکردند همه بر بام خانه جمع بودند امان از اتش و از دود در شام در آن اوضاع سهل ساعدی دید تمام چکمه ام خون بود در شام میان مجلس یک عده عیاش توان خویش را از دست دادیم همه بر صندلی هاشان نشستند ولی ما چند ساعت ایستادیم نمیخواهم بدانی اصلا از کاخ نمیخواهم بدانی اوج غم را که من بر هیچکس حتی تو بابا نگفتم روضه ناموسیم را شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آتشی از خاطراتم بر جگر دارم هنوز شعله شعله آه هر شام و سحر دارم هنوز کاش می شد تا لبش را تر کنم با اشک خود از غم لب‌های خشکش چشم تر دارم هنوز با برادر مرده باید گفت آنچه دیده ام دست را از داغ اکبر بر کمر دارم هنوز حتم دارم می رسد با مشک وقت احتضار با لبی تشنه نگاهی بر قمر دارم هنوز کس ندیده غنچه ای را با تبر پر پر کنند یاد اصغر روضه ی تیر سه پر دارم هنوز گر به سینه می فشارم چادری صد پاره را در خطر ها از پر زینب سپر دارم هنوز باقی از آن خیمه هایی که میان شعله سوخت یک حرم پروانه ی بی بال و پر دارم هنوز دیده ام در کربلا گرچه غروب مهر را داغ ها از شام بر دل بیشتر دارم هنوز از سرم هرگز نمی افتد مصیبت های شام یادگاری برسرم از هر گذر دارم هنوز دست بسته وارد بزم شرابم کرده اند روضه "ظالم مزن" را بر جگر دارم هنوز پاره ای از پیکرم جامانده بین شهر شام کنج ویران خواهری با چشم تر دارم هنوز شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7