#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#قصیده_واره
🔹اشک حسرت🔹
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد
میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
دنیا برای رحمت او جا ندارد
آه این غریب از رفع زحمت مینویسد
از شرح حال خود سخن میراند اما
انگار در توصیف غربت مینویسد
کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست
از درد خود در کنج خلوت مینویسد
غربت درِ این خانه را از پشت بستهست
مهمان ندارد؛ جای صحبت، مینویسد
خمس و زکات شیعیان را می شمارد
سهم فقیران را به دقت مینویسد
در چند خط میگوید از حج و ثوابش
این بند را با اشک حسرت مینویسد
پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله
از خاطراتش چند رکعت مینویسد
زندان به زندان با نماز و روزه و عشق
دربان به دربان درسِ عبرت مینویسد
حتی برای خشم شیرانِ درنده
با چشمهایش از محبت مینویسد
بعد از شکایت از جفای این زمانه
در سر رسید فصل غیبت مینویسد ـ
من زود دارم میروم اما میایم
با احتیاط از رازِ رجعت مینویسد
مینوشد آب و یاد اجدادش میافتد
با رعشه از آزار شربت مینویسد
سر را به پای طفل گندمگون نهادهست
بر طالعش حکم امامت مینویسد
فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر
از مرگِ او جای شهادت مینویسد
بازارهای سامرا خاموش و گریان
بر در حدیثِ حفظِ حرمت مینویسد
با دستهای کوچکش یک طفلِ معصوم
نام پدر را روی تربت مینویسد
📝 #انسیه_سادات_هاشمی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_عسکری
ساقیا ما همه از برکت جامت مستیم
یازده مرتبه از بردن نامت مستیم
آنچه از دست تو جاری ست شرابی ست طهور
شکر در سایه ی الطاف "امامت" مستیم
محو در روشنی گنبد زردت مثل
یاکریمان نشسته سر بامت مستیم
" نَحنُ کَهفُ لِمَنِ التَجَاَ اِلَینا "گفتی
عمری از لذت فحوای کلامت مستیم
به همان کرببلایی شدن مان سوگند
هم چنان با یکی از پنج علامت مستیم
می نخورده همه اصحاب تو اقا مست اند
می نخورده همه چون "ابن هشامت" مستیم
وَ تَصَدَّق... همه هستیم "ابوهاشم" تو
سال ها با کرم و لطف مدامت مستیم
نان تو باده ی ما کاسه ی تو ساغر ماست
تا سحر با نمک سفره ی شامت مستیم
ساقیا مرحمتی پشت در میکده ایم
به امیدی به در خانه ی تو آمده ایم
شیعه از پرچم تو حوله ی احرام گرفت
حرم الله حریم حرمت نام گرفت
قبله ی قبله تویی کعبه به تو رو زده است
حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت
خضر اولاد علی ! آب حیاتش دادی
هر که از دست کریمانه ی تو جام گرفت
فقه را با نفست بار دگر جان دادی
احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت
جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد
و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت
بی گمان زیر سر معجزه ی چشم تو بود
شیر درنده اگر در قفس ارام گرفت
اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت
عاشقی که لقب زایر گمنام گرفت
غافل از هم و غم شیعه نشد مهدی تو
از سجایای پسندیده ات الهام گرفت
وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد
وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت
وارث سینه ی آزرده ی زهرا نفست
موقع گفتن تکبیره الاحرام گرفت
در مناجات شب اخر خود افتادی
پیش چشمان تر همسر خود افتادی
گریه ی چشم ملک از قبل مهدی بود
چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود
ناله کردی همه با مهر جوابت دادند
تشنه بودی و سپس جرعه ای آبت دادند
اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند
بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند
پیکرت تابش سوزنده ی خورشید ندید
بوریا جای کفن دور خودش دید ؟ ندید
سامرا با سپر و سنگ و سنانت نزدند
پیرمردان که عصایی به دهانت نزدند
سامرا صحبتی از گودی گودال نشد
سینه ات زیر سم اسب که پامال نشد
سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت
آه... ناموس تو آقا به اسارت که نرفت
علیرضا خاکساری
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_عسکری
سخت است مردی گوشه زندان بیفتد
در غربت و در وادی هجران بیفتد
زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد
می خواند با خود روضه موسی بن جعفر
تا خنده از لب های زندانبان بیفتد
دور از وطن جان داده آقا تا دوباره
شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد
تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند
قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد
سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی
نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد
در پادگان بوده ولی هرگز ندیده
لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد
اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند
تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد
این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است
اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد
شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را
تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد
از آن سلیمان زمان کی فکر می کرد
انگشترش در دست ساربان بیفتد
رضا دین پرور
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_عسکری
این داستان زهر و جگر مستمر شده
چشم پسر برای پدر باز، تر شده
تغییر کرده رنگ رخت یابنفاطمه
کز سوز سینهات پسرت با خبر شده
آثار زهر، صورتتان را کبود کرد
معلوم شد که هر چه شده با جگر شده
این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود؟
یا شعلهی در است ز تو شعلهور شده
این تازگی نداشت که با یاد مادری
در کوچه، قاتل پسری میخ در شده
آه ای امام یازدهم ارث فاطمه است
اینگونه گر که عمر شما مختصر شده
آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟
که لحظهلحظه داغ دلت بیشتر شده
خنجر نمیبرید گلوی حسین را
اما به روی گردن او کارگر شده
خواهر که انیکاد برای تو خوانده بود!
دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟
ای بیادب بلند شو از روی سینهاش
سنگینیات مصیبت این محتضر شده
اوج مصیبت تو همین است خواهرت
با کاروان شمر و سنان همسفر شده
مهدی مقیمی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
سامرا در دل خود داغ فراوان دارد
هر شبش منظره شام غریبان دارد
با خودش ماتم آن خانه و زندان دارد
یک طرف خاطره گنبد ویران دارد
سامرا شهر عجیبی ست خدا می داند
سامرا مهد غریبی ست خدا می داند
تو کریمی و به پیش تو جهان مفلس بود
شد طلا از نفست هر که ز جنس مس بود
حج تو دیدن رخسار گل نرگس بود
پرورش یافته ات ماه دو صد مجلس بود
قسمت این بود جهان تار و مه آلود شود
بعد تو منتظر مهدی موعود شود
عاشقی جلوه ی خود را ز تب و تاب تو یافت
سامرا رونق از آن خانه و سرداب تو یافت
خویش را جلوه گر آن گهر ناب تو یافت
اربعین شور دگر از سخن ناب تو یافت
سومین ابن رضای حرم ساداتی
تشنه کامان مصیبت زده را میقاتی
قصه آنجاست که این دهر می ناب نداشت
از شب تیره این شهر که مهتاب نداشت
کوه هم حجم غریبی تو را تاب نداشت
قصه می رفت به آنجا که حرم آب نداشت
روضه می خواند و گریزی به لب عطشان داشت
می شد آغاز ولی عمر کمش پایان داشت
🔸شاعر:
#رضا_محمدی
_________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7