#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#دوبیتی
سرت را ابن ملجم ها شکستند
و پهلوی تو را با پا شکستند
جوانم مرد و پیشم کل کشیدند
سر پیری غرورم را شکستند
مشو راضی که با خجلت بگردم
دراین صحرا به صد زحمت بگردم
زمان بردنت دلشوره دارم
نیوفتی از عبا دورت بگردم
کنارت عمر من سرآمد اکبر
ز خیمه عمه مضطر آمد اکبر
ز جا برخیز تا برخیزم از جا
دوباره حرف معجر آمد اکبر
#سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
☑️ حديث قدسى:
بنده ای نیست که از مالش طعامی و یا درهم و دیناری در راه محبت فرزند دختر پيامبر علیه السلام انفاق کند، مگر آنکه در این دنیا آن درهم را هفتاد برابر برکت دهم و در بهشت در عافیت بوده و گناهانش را میبخشم. (مستدرك الوسائل ، ج١٠، ص٣١٩)
🔲بامشارکتمالیخریدسیستمصوت🔊 درثوابمراسمعزاداریسیدالشهدا🏴 علیهالسلام شریک شوید✨🤲
☑️ حداقل مشارکت 10000تومان👇
`6037997389455784` 💳 بهنام «سیدنعیمنیکجعاوله» 💡راهنما [ @Alimadd ] 🔘 برایدیدن تصاویرمراسمکلیک🔜کنید 🔴پرداخت اسان ازطریق لینک زیر🔻 https://pay.eitaa.com/v/?link=BU71W
هدایت شده از تبلیغات پر بازده هادی
.
● مورد تایید ماست🔝 حمایت کنید 🙏
اجرتون با حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🖤
.
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔
بچه شیعه باید همه شهدای #کربلا و مرام شونو بشناسه
هر شب یک شهید را در کانال بصیرت معرفی میکنیم با هشتگ #شهدای_کربلا
🚩 شهید هشتم: بشیر بن عمرو حضرمی .. از حضرموت یمن ساکن کوفه.. او که پسرش را رها کرد ولی امام حسین را نه..
قبر او در بقعه دسته جمعی شهدای کربلا در پایین پای سیدالشهداءست
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#تاسوعا
باز در معرکهها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است
کیست این مرد که هنگامهی تیرش پیداست
تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست
موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده
سر بِدُزدید که یک شیر تبسم کرده
آمده تا بخرد آبروی میدان را
آمده تا که بگیرد نفسِ طوفان را
مِیل کرده قدمی دور و بر خویش زَنَد
دست بر قبضهی تیغِ دو دَم خویش زَنَد
مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسرِ سومِ زهرا چه تماشا دارد
تند باد است که میچرخد و جانکاه بوَد
اَشهدُ اَنَّ علیاً ولی الله بوَد
چشمها مات علی باز به خیبر رفته
این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته
گرهای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد
کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد
لحظهی سختِ نبرد است گُلِ لبخندش
نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش
رقصِ تیغش چه عجیب است هنر میخواهد
دیدنِ حضرت عباس جگر میخواهد
هو هویِ تیغهی او وَه چه شتابی دارد
پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد
بعد هر ضربهی او تازه همه میفهمند
که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند
چند وقتی است که بی پا و سر و دست شدهاند
چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبراند
لرزه میافکَنَد آن دَم که قدم میکوبد
سرِ زینب به سلامت که علَم میکوبد
پای او ریخته هرکس که سری داشته است
چه خیالیست حرم را عَلم افراشته است
باز میآید و مَشکش پُرِ آبست هنوز
وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز
آه از آن روز که میدید که لبها خشک است
مَشکهای حرمش بینِ دو دریا خُشک است
رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را
تا به خیمه بکشاند یقهی دریا را
دختری گفت فرات از لب او میآید
دلتان قرص بخوابید عمو میآید
ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف
چقدر منتظرش بود رُباب اما حیف
به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند
شیر میآید و از ترس همه پنهانند
دست را بس که کریم است همانجا بخشید
حاجتِ هرچه که تیر است به یکجا بخشید
تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد
پدرِ مشک ببین مشک به دندان دارد
گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد
باز هم حرمله اینجا گرهاش را وا کرد
تیری انداخت که غم را به دلِ زهرا دوخت
مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت
تیر دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد
چشم را بوسه زد از پشتِ سرش بیرون شد
#حسن_لطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#دوبیتی
رویش را قرص ماه باید بکشد
چشمانش را سیاه باید بکشد
نوبت به لبان خشک عباس رسید
نقاش چقدر آه باید بکشد
#محمدحسین_ملکیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#تاسوعا
دریا دل سپاه محرم بلند شو
باب الحوائج همه عالم بلند شو
نقش زمین، میانه ی صحرا چه می کنی
لب تشنه در میان دو دریا چه می کنی
ای تکیه گاه خیمه ی خواهر بلند شو
ای کاشف الکروب برادر بلند شو
دارد مصیبت از همه جا می رسد اخا
بعد از تو ناله ام به کجا می رسد اخا
باور نمی کنم که سرت را شکسته اند
ای مرغ عشق، بال و پرت را شکسته اند
پشت و پناه اهل حرم پا نمی شوی؟
با این حساب بین عبا جا نمی شوی
پرچم به دوش لشکر زهرا بلند شو
پشت و پناه زینب کبری بلند شو
دارد سپاه حرمله لبخند می زند
بر دست های خواهر تو بند می زند
دستی که نیست تا که مرا یاری ام کنی
فکری به حال زخم دل کاری ام کنی
پشت و پناه خیمه ی ما اینچنین نرو
صد پاره می شود دل ام البنین نرو
دستی بگیر زیر پر خواهرت، بمان
نامحرم است همسفر خواهرت، بمان
باشی کسی برای اسارت نمی رود
دار و ندار خیمه به غارت نمی رود
باشی کسی که دست به چیزی نمی زند
باشی کسی که حرف کنیزی نمی زند
ای غیرت همیشه ی حیدر بلند شو
پشت و پناه غربت خواهر بلند شو
#وحید_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_شهادت
عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد
ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد
یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر...
رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد
خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد
دیدی آخر خواهری بیتاب را بیچاره کرد
هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای
کوه بود و سینهاش سیلاب را بیچاره کرد
دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر
این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد
یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت
یک حرامی نیزهاش را بِینِ پهلو جاگذاشت
- - -
از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید
آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید
خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت
تشنهای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید
کاش میشُد تیر را بیرون نمیآورد او
با خودش تیرِ سهشعبه وای مژگان را کشید
تیرها از پشتِسر بر قامتِ او خوردهاند
پس چرا از سینهاش صد تیرِ سوزان را کشید
با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم...
در میانِ شعلهها شامِ غریبان را کشید
هلهله میآمد و دیدند آقا داد زد
مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد
- - -
در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد
زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد
خوب شد اُمالبَنین هم حال و روزش را ندید
جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد
دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت
سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد
تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد
با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد
بسکه سر وا بود میاُفتاد هِی از نیزهها
خواهرش با کُهنه معجر هی سرش را جمع کرد
هیچکس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد
هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد*
در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود.
#حسن_لطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#غزال
دگر پر شکست
چنان زد که بال کبوتر شکست
کنار فرات
عمود از افق آمد و سر شکست
یکی داد زد
به خیمه بریزید معبر شکست
حرم تشنه ماند
چه بد شد غرور برادر شکست
دل زینبین
پس از رفتنت صد برابر شکست
...
هوا تار شد
تو رفتی و زهرا عزادار شد
برای حسین
پس از رفتنت جنگ دشوار شد
به پهلو زدند
غم و غصه کوچه تکرار شد
پس از رفتنت
بلافاصله حرف بازار شد
و بزم شراب
چه بد موقعی وقت دیدار شد
#محمود_یوسفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#تاسوعا
عمو به علقمه رفت
چقدر چشم به همراه او به علقمه رفت
به دست خالی؟ نه!
به اشک چشم و به بغض گلو به علقمه رفت
رباب هم خندید
همین که دید اباالفضل رو به علقمه رفت
به مشک دوش عمو
هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت
به جستجوی دو دست
دل تمام حرم مو به مو به علقمه رفت
حکایتی دارد
اگر که عاقبت این گفتوگو به علقمه رفت
چرا که فاطمه هم
برای گفتن سرّی مگو به علقمه رفت
پدر به علقمه رفت
بهحال مضطر و با چشم تر به علقمه رفت
پی امید حرم
چه ناامید امید بشر به علقمه رفت
صداش زد عباس
حسین آه کشید از جگر، به علقمه رفت
دوان دوان خورشید
برای بوسه به روی قمر به علقمه رفت
هزار تیرانداز
فقط پی زدن یک نفر به علقمه رفت
برای کشتن او
عمود و نیزه و تیر سهپر به علقمه رفت
رسید فاطمه و
دوباره روضهی دیوار و در به علقمه رفت
خبر به خیمه رسید
صدای غربت "وا اِنکَسَر" به خیمه رسید
شکسته شد خورشید
که رفت علقمه و بیقمر به خیمه رسید
غم برادر دید
اگر حسین شکستهکمر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
صدای هلهلهها بیشتر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
از آن به بعد فقط دردسر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
که پای حرملهی بدنظر به خیمه رسید
بلند گریه کنید
عمو به خاک نشست و شرر به خیمه رسید
عمو به خاک افتاد
نوشتهاند مقاتل به رو، به خاک افتاد
نگو عمو عباس
ستون خیمهی زینب بگو به خاک افتاد
خبر به خیمه رسید
عموی غیرتی و ماهرو به خاک افتاد
که آبروی حرم
به پیش مردم بیآبرو به خاک افتاد
تمام شد کارش
کنار علقه تا مشک او به خاک افتاد
همین که مشک افتاد
شکست قامت ساقی، سبو به خاک افتاد
بریده شد دستش
نگین حلقهی "اِن تُنفِقوا" به خاک افتاد
#یاقوت_سرخ
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7