#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمه مذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی
ای دختر بی قرینهی ثارالله
آرام و قرار سینهی ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آئینهی حق! سکینهی ثارالله
با نالهی یا حسین بی تاب شدی
از داغ لب تشنه او آب شدی
با زمزمه های «... أو سَمِعتُم بِغَریب ...»
یک عمر تو روضه خوان ارباب شدی
*. حضرت سکینه سلام الله علیها می فرماید:
(روز عاشورا) وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم،
از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می فرمود:
شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی
او سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی
شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید
و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!
(مصباح، کفعمی، ص 376)
#یوسف_رحیمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره اش ز عصمت و عفت نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمام نمای رباب بود
نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود
پیوند بست عشق حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی هم رکاب بود
در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود
او را اگر حسین به همراه برده است
نِی حُسن اتفاق که یک انتخاب بود
در پاسخ عطش زدۀ نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود
لب های خشک و تشنۀ او را به هر سوال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود
می کرد ناله اش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز آتش غم ها کباب بود
#سید_رضا_موید
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
ای کرامت را تو مجلای تمام
حضرتت باب الکرم بنت الکرام
با کلام الله ناطق هم کلام
ای سکینه بر کراماتت سلام
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا
گوهر دردانۀ ناز حسین
دختر هم راز و دم ساز حسین
جده ات انسیة الحورا تو حور
چشمۀ خورشید را یک لمعه نور
زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را
ای سکینه مسکنت دامان عشق
سوره والنجم در قرآن عشق
قلب مادر از تو تسکین دیده است
زان سکینه مادرت نامیده است
معرفت برده است در کیوان تو را
خوانده مولا خیرة النّسوان تو را
برترین زن های عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن
در دل کوثر طهارت کرده ای
پنج حجت را زیارت کرده ای
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود که عمری در حجاب
بوده ای در سایه سار آفتاب
ای وقار از دامنت آویخته
هر نگاهت با عفاف آمیخته
چشمت از زمزم دهان از کوثر است
نامت از طوبی نشان از کوثر است
مهر و ماه معرفت را کوکبی
در جلالت هم قِران زینبی
هم نشینی با امامت با امام
دیده ای ماه ولایت را تمام
ای فصاحت بی نوایت بی نوا
صد نوا از نای تو در نینوا
#سید_رضا_موید
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_محسن_بن_علی
اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد
تو جرم واضحِ شانی، چه قدْر ازتو نگفتند
که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد
دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است
محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد
هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است
که از من و تو در آن کوچه ازدحام نباشد
تو محسنی، حسنی که حسین هستی، ازاین رو؛
نمی شود که نبودِ تو را پیام نباشد
مگر ملاک تشیُّع به سنّ و سال ولی است
که گفته ماه نشد ماه تا تمام نباشد؟!
چنان حسین و حسن، محسن آه نیز نمی شد؛
که طفل فاطمه باشد ولی امام نباشد
گذشت عمر حلالش، کسی که آمد و فهمید
که حُرمت تو کم از مسجد الحرام نباشد
خدا اراده اش این بود در نیامدن ِتو
که جز خودش احدی با تو همکلام نباشد
#مهدی_رحیمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_محسن_بن_علی
قرار بود که مثل حسن پسر باشی
عصای دست من و پیری پدر باشی
تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را
خدا کند ز برادر صبورتر باشی
ببخش مادر خود را که با خود آوردت
بنا نبود که آن روز پشت در باشی
هنوز زیر کِسا جای خالیت پیداست
قرار بود و نشد آخرین نفر باشی
قرار بود بمانی شتاب جایز نیست
بنا نبود مسافر که رهگذر باشی
نشد بیایی و مثل برادران خودت
گهی به نیزه و گه گاه خون جگر باشی
تمام هستی من می رود اگر بروی
ولی اگر تو بمانی...ولی اگر باشی...
و یا تمامی این ها فقط مقدّمه ایست
که اتفاق غزل های شعله ور باشی
و اولین بشوی قبل از آن که عاشورا
شهید کوچک و شش ماهۀ پدر باشی
نخورده شیرِ مرا، شیرها حلالت باد
که میخ حادثه را خواستی سپر باشی
#محسن_ناصحی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_محسن_بن_علی
من محسنم کوچکترین فرزند زهرا
چشمان من هرگز ندیده... اهل دنیا
در عالم خود بوده ام مانوس مادر
او قصه ها میگفت از بابایم حیدر
میگفت بابای تو بر عالم نگین است
ای جان مادر او امیر المومنین است
تا انکه روزی ناگهان بی تاب گشتم
از شدت گرما تو گویی آب گشتم
ناگه فشار در مرا پیچید در هم
از شدت ضربه شکستم آه.. کم کم
من میشنیدم نعره های دومی را
بهتر ندیدم اشکهای چشم بابا
من میشنیدم گریه های خواهرم را
میگفت بابا کشت دشمن مادرم را
#سیدرضا_صالحی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_محسن
در چشمهایم تا که میشد جلوهگر طفلم
با من سخن میگفت هر شب تا سحر طفلم
بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم میشود مثل پدر طفلم
خیلی دلم میخواست قنداقش کنم، اما
از من جدا افتاد با خونِ جگر طفلم
زیر فشار در صدای محسنم آمد
با من همان جا بود که زد بال و پر طفلم
در باز شد با یک لگد، روی پرم افتاد
من باخبر بودم ولیکن بی خبر... طفلم
من که دو دستم را سپر کردم زمین خوردم
دیگر چه آمد بر سرِ این بیسپر طفلم
از چارچوبِ در نشد که فاصله گیرم
میسوختم پشت در اما بیشتر طفلم
اذن شهادت را خدا اول به محسن داد
میخ در از سینه که رد شد خورد بر طفلم
#کربلایی_رضا_باقریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_محسن_بن_علی
گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود
گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود
گل همیشه بهار علی، که از بیداد
چو غنچه جامه به پیکر درید، محسن بود
کنار خانه ی زهرا، یگانه سربازی
که شد به راه ولایت شهید، محسن بود
یگانه طفل شهیدی که چشم مادر هم
شد از نظاره ی او نا امید، محسن بود
یگانه طفل شهیدی که کس نمیداند
ز بعد قتل، کجا آرمید، محسن بود
یگانه ره سپر راه عشق کز منزل
جدا نگشته به منزل رسیده، محسن بود
یگانه مرغ پر و بال بسته ای کآخر
ز آشیانه ی سوزان پرید، محسن بود
تو خون ز دیده(موید)بریز و بازگوی
گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود
#سیدرضا_موید
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7