489.6K
نوحه ی سنتی
حضرت ام البنین (س)
کاروان درد و ماتم آمد از دشت ستم ها
چهره ها همه کبود و دیده ها مثال دریا
ناگهان همه شنیدن در دل مدینه پیچید
صوت جانسوز بشیر و ناله ی بنات زهرا
+آمد ام بنین با اشک بی کران
تا اینکه بشنود نجوای کاروان
از داغ علقمه مرثیه ها شنید
اما بهر حسین باشد دل نگران
گفتا بشیر دست عباس تو بریدن
گفتا چه شد حسینم؟
گفتا مشک آب عباس تو دریدن
گفتا چه شد حسینم ؟
ام البنین ببین دیگر پسر نداری
در آسمان خود (شمس و قمر نداری۲
____________
شهر پیغمبر خاتم غرق اندوه و عزا شد
در میان بیت سادات مجلس روضه بپا شد
حضرت زینب کبری راوی روز عطش بود
او هماره روضه میخواند محشری به کربلا شد
گلها به خاک و خون سرها به نیزه ها
واویلتا از این غوغای نینوا
اما ام بنین گفتا روضه بخوان
از شاه تشنه ی صحرای کربلا
گفتا زینب راس آقای من جدا شد
گفتا فغان و فریاد
گفتا جسم پاکش در کربلا رها شد
گفتا فغان و فریاد
ام البنین غم هجران کجا برم من
روزم سیه شده( چون بی برادرم من ۲
شعر و ملودی: امیرحسین حجتی
🙏التماس دعا🤲
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به نام نور
#حضرت_مادر
#حضرت_ام_البنین
ای عروس سپید بخت علی
که سرآمدترینِ دنیایی
در مقامت چه میتوان گفتن?
که تو اُمّ الائمه ،زهرایی
ای مزار تو کعبه ی خاکی
این دل بیقرار،زائر توست
توهمانی که ذات حق فرمود
خلق دنیا فقط بخاطر توست
منم ام البنین که آمده ام
بازهم در سکوت قبرستان
با نگاهی پُراشک میگویم
السلام علیکِ زهرا جان
ام کلثوم و زینبت هرشب
سرشان هست روی دامن من
آب دست حسین میدهم و
مادری میکنم برای حسن
ای وجود چهار فرزندم
به فدای چهار فرزندت
حاضرم از صمیم دل همه را
بدهم در ازای لبخندت
سالیانی و گذشت و ام بنین
خسته افتاده بود در بستر
عرق سرد روی پیشانی
ونگاهی که مانده بود به در
آسمان دلگرفته از بغضش
شهر در آرزوی لبخندش
دور خود را نگاه کرد و نبود
اثری از چهار فرزندش
نه توانی به دستها مانده
نه دگر قوتی به زانویش
درهمین حال ناگهان حس کرد
درکنارش نشسته بانویش
از دلش غصه رفت تا زهرا
سر او را گرفت بر دامن
گفت ام البنین نگاهم کن
این منم مادر حسین وحسن
مادر بچه های من بودی
از حضورت همیشه ممنونم
ای فدایت پسر فداکردی
به فداکاری تو ،مدیونم
به تلافی اینکه گهگاهی
دامنت بود جای بغض حسن
تاکه افتاد بر زمین پسرت
سر او بود روی دامن من
تا گرفتی سرشک زینب را
دیدم افتاد شعله بر جگرت
یاد آن لحظه پاک میکردم
خاک وخون را زصورت پسرت
تا نباشد مقابل احدی
ساقی سرشکسته عباست
در قیامت شفاعت همه را
میسپارم به دست عباست
✍مهدی کبیری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 مرثیه منسوب به #حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ
تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
واى بر تو ای مدینه! مرا ديگر مادر پسران مخوان
كه مرا به ياد شيران بيشهام میاندازى
كانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا امالبنین میخواندند
ولی امروز دیگر پسری ندارم
أرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى
قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند
و با بريده شدن رگ حيات، به مرگ پيوستند
تنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ
فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعا طَعِينَ
بر پیکر بیجان آنها نیزهها به ستیزه برخاستند
و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند
يا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
اى كاش میدانستم آیا چنان که خبر دادند؛
عباس من دستش قطع شده است؟
📗 ادب الطف، ج۱، ص۷۱
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
◾به بهانه شهادت
◾حضرت امالبنین(س)
مادر آب آور و سردار دشت کربلایم
همسرشاه نجف حیدرعلی شیرخدایم
درمدینه همچو نای نی همیشه درنوایم
خاک پای کوثر قرآن و نص هل اتایم
باب علم مصطفی خوانده مرا ام البنینم
من کنیز خانه ی آقا امیرالمومنینم
من پرستار گلان باغ و بستان ولایم
من در این خانه کنیز جمله ی آل کسایم
بین این گلها حسین شاه است منهم چون گدایم
فاطمه بنت کلابم مس بدم حالا طلایم
از همان اول مطیع امر رب العالمینم
من کنیز خانه آقا امیرالمومنینم
باغبان گلشن گلهای یاس مرتضایم
من به اذن حق تعالی بنده ی حاجت روایم
چون علی شیرخدا کرده دعا هر شب برایم
راضی از کردار من در خانه گردیده خدایم
رشته های چادر زینب شده حبل المتینم
من کنیز خانه ی آقا امیرالمؤمنینم
تا عدو در کربلا از کینه بی بال و پرم کرد
زین مصیبت در مدینه خاک عالم بر سرم کرد
جای من زهرا کنار علقمه دیده ترم کرد
بهر عباس علمدارم چنان نوحه گرم کرد
از رخ زهرای اطهر مادرانه شرمگینم
من کنیز خانه ی آقا امیرالمومنینم
شد علمدار حرم عباس سبط بوترابم
من به نام نامیش در شام تیره آفتابم
سنگ ریزه بودم از مهر علی چون دَُرِ نابم
داده زهرا مادر سادات اینگونه جوابم
مادری کرده به جایم بانوی مهر آفرینم
من کنیز خانه آقا امیرالمومنینم
#مرتضی_محمودپور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
السلام علیک یا ذُخرُ الله فی الارضه عج
#یاصاحب_الزمان #یا_ام_البنین
دعای بِینِ طلوعِین مستجاب شود
اگر زمان مناجات،"گریه" باب شود
عُروج اهل سحر را دو قطره هم کافی است
چرا که دیده ی تر،بال و پر حساب شود
دلیل تَزکیه ی نَفس،حُسنِ تاثیر است
که گر به سنگ بگویی ببار،آب شود
چِقَدر سوخت دل ات از گناهکاری من
چِقَدر سوخت دل تو..،دلم کباب شود
تو را به حضرت زهرا بیا دُرُستم کن
بیا اجازه مده نوکرت خراب شود
به برده های سرِ این گذر نگاهی کن
یکی شبیه به من شاید انتخاب شود
چِقَدر ندبه بخوانیم و اَینَ اَینَ کنیم
چِقَدر پرسش عُشّاق بی جواب شود
سوار مرکب اُمّید می رسی از راه
به شرط آن که دل شیعه پارِکاب شود
تو را قسم به علمدار کربلا برگرد
بیا که روضه به اذن تو فتح باب شود
بنا نبود که آبی به خیمه ها نبرد
بنا نبود که سقا ز غصه آب شود
قرار بود به شش ماهه دست کم برسد
بنا نبود که شرمنده ی رباب شود
پس از پسر بخدا حق دهیم اگر همه عُمر
برای اُمِّ بنین آبها،سراب شود
بردیامحمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مدح #حضرت_ام_البنین
قدم اگر خمید، فدای سر حسین
جانم به لب رسید، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید، فدای سر حسین
هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید، فدای سر حسین
محمد حسین رحیمیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#دودمه #حضرت_ام_البنین_س
پیش تو تعظیم کرده آسمان ها و زمین
الدخیل ام البنین
مادری کردی تو بر نسل امیرالمؤمنین
الدخیل ام البنین
این منم ام البنین دارد تماشا یاس من
عشق من،احساس من
با که گویم بوی زهرا می دهد عباس من
عشق من،احساس من
با تو می شد عطر و بوی فاطمه احساس کرد
جان فدای یاس کرد
عصمت دامان تو عباس را عباس کرد
جان فدای یاس کرد
ای اهل حرم ماه من این بار می آید
علمدار می آید
بالای سر مادر بیمار می آید
علمدار می آید
هرچه که ام البنین دارد فدایت یا حسین
یا حبیبی یا حسین
بچه های من فدای بچه هایت یا حسین
یا حبیبی یا حسین
آمد به سر ای گل پسرم فصل جدایی
علمدار کجایی
شد کنج بقیع ام بنین کرب و بلایی
علمدار کجایی
چشم هایم تا قیامت هست گریان حسین
جان به قربان حسین
چار فرزندم فدای آه طفلان حسین
جان به قربان حسین
این منم ام البنین دارم به لب این زمزمه
فاطمه یا فاطمه
گه دلم در قتلگه باشد گهی در علقمه
فاطمه یا فاطمه
بسته ام بار سفر از خانه ی حبل المتین
می رود ام البنین
ای اباالفضلم بیا جان دادن من را ببین
می رود ام البنین
من مادر عباس علمدار حسینم
گرفتار حسینم
سوگند به عباس علمدار حسینم
گرفتار حسینم
من مادر سقایم و بیمار حسینم
عزادار حسینم
سوگند به عباس گرفتار حسینم
عزادار حسینم
چار فرزندم فدای نام پاک مادرت
یابن زهرا یا حسین
این دم آخر به بالینم بیا با خواهرت
یابن زهرا یا حسین.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
جز با زلالِ نورِ الهی نسب نداشت …
ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت
هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت
آماده کرده بود سپر های خویش را
تعلیم داده بود پسر های خویش را
تا پاسدار خیمه ی آل عبا شوند …
با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هم داستان ماه ترین ماه ها شوند
مردان پاکباخته ی کربلا شوند
ام البنین که چار یل بی قرینه داشت
تنها مدال عشق علی را به سینه داشت
بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند
هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند
اهل مدینه اند ولی کربلایی اند
از نسل کوثرند سراپا خدایی اند
عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است
سرمایه اش محبتِ این خانواده است
تا روز حشر مکتب او مکتب علیست
لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست
او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست
با افتخار ، خادمه ی زینب علیست
بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو
لبریز بود از میِ اِیّاکَ نَعْبُدو …
سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین
بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین
ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین
یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین …
با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت
آغاز روضه بود نظر کردنش به آب
شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب
مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب
ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب
هرچند مثل حضرت زینب صبور شد
آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد
الحق که جایگاهِ علی را شناخته
در کوره ی محبتِ مولا گداخته
هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته
با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته
ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش
از راه دور ، محو تماشای کربلا است
دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است
آموزگارِ حضرت سقای کربلا است
او مادرِ شهید ترین های کربلا است
این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیا شود که روزیِ ما کربلا کند
#احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یا حضرت ام البنین (س) مدد
ام الادب ام الوفا ام البنینی
دلگرمی مولا امیرالمومنینی
یک ماه وسه اختربه دامن پروراندی
درمدح تواین بس که عباس آفرینی
ای مادر ذخرالحسین وساقی عشق
توسایه سار غیرت للعالمینی
سرتا به پا پا تا به سر الگوی عفت
مانند زهرا زینت عرش برینی
زهرا حیا زهرا کرم زهرا صفاتی
انگشتر زهرای اطهر را نگینی
تومادری کردی برای زینب او
بافاطمه درباغ جنت هم نشینی
دریاری دین خدا فرزند دادی
از بانوان برتر خلد برینی
ای روضه خوان مردم شهرمدینه
بهرغریب کربلا باغم عجینی
باور نمیکردی که عباست زمین خورد
فرقش دوتاشد از عمود آهنینی
درعلقمه جای توزهرا آمد و گفت
عباس من با مادرخود کلمینی
ابوذر رییس میرزایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
┄━═✿ا♡﷽♡ا✿═━┄
مدح حضرت ام البنین (س)
کوکب رخشنده برج ولا امُّ البنین
نیر تابنده چرخ وفا امُّ البنین
بانوی عرش آشیان و مادر گردون جلال
همسر شایسته شیر خدا امُّ البنین
ساحت عز و جلال او فراسوی خیال
آسمان مجد و کوه کبریا امُّ البنین
بر بلندای مقامش ره ندارد عقل ها
می نگنجد در بیان و لفظ ها امُّ البنین
از غبار مقدمش گیرد اگر حوری به چشم
می فزاید عزتش را اعتلا امُّ البنین
با یکی لطف نظر از گوشه چشم کرم
می دهد آئینه جان را جلا امُّ البنین
خاکسار مقدم او امهات اربعه
حکمرانی می کند بر ماسوا امُّ البنین
مظهر آئینه پر انجلای عاطفه
یک جهان مهر و وفا صدق و صفا امُّ البنین
بنگر اقبالش که از بخت بلند آخر شدی
مادر از جان عزیز مجتبی امُّ البنین.
حاج یحیی فغانی تبریزی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع
مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم
سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم
تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد
تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم
خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم
روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم
رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
#پوریا باقری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7