#امام_حسین_علیه_السلام
آغاز روضه بود که شاعر وضو گرفت
بعد از وضوبرای نوشتن اجازه خواست
با اشک وآه رو به ضریحت نشست وبعد
در باب شعر از تو مضامین تازه خواست
شعرش،هوای پرزدنش،گریه کردنش
حال وهوای سوم شعبان گرفته بود
با دست روبه سوی مدینه اشاره کرد
شهری که بعد از آمدنت جان گرفته بود
کوتاه بود دستش از آن سرو سربلند
در خطی از مدینه که تا کربلا کشید
شاید هزار بار فقط مرد وزنده شد
در ذهن نیمه جان خودش تا تو را کشید
آن گاه دل شکسته وآرام وسر به زیر
آمد کنار خانه تان،خانه ی علی
با احترام روی دوزانو نشست ودید
طفلی که سر گذاشته بر شانه ی علی
دارد به روی فاطمه لبخند میزند
دارد تمام هستی این خانه میشود
با او فضای خانه پر از عطر زندگیست
با او هوای شهر صمیمانه میشود
شاعر عزل نوشت ولی چارپاره شد
با لرزشی مداوم ورنگی پریده تر
لکنت گرفت با ضربانی که تند شد
نام حسین بر لبش آمد بریده تر
باران السلام علیک ایها الشهید
نم نم تمام خانه ی او را فرا گرفت
یک یا علی نوشت وخودش را به او سپرد
در لرزشی که شانه ی او را فرا گرفت
بی شک حسن تمام وجودش حسینی است
وقتی حسین محو تماشای زینب است
این روزها به شادی او شاد میشود
اما همیشه در غم فردای زینب است
من فکر میکنم که خداوند ذوالجلال
اورا عصای پیری حیدر گذاشته
عرش خداست دوش پیمبر وَ این پسر
پا روی شانه های پیمبر گذاشته
خورشید وماه دور سرش چرخ میزنند
یعنی که کهکشان شده آواره ی حسین
جایی که جبرئیل پرش را گشوده است
فطرس دخیل بسته به گهواره ی حسین
بادی وزید وپنجره ها باز تر شدند
پایان روضه وقت اجابت رسیده بود
یعنی غروب روز دهم بر فراز نی
پیغمبری به مزد رسالت رسیده بود
#احمد_علوی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س
#ماه_محرم
#غزل
#مرثیه
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصله ها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله می کشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش گرفته بود و سر از پا نمی شناخت
از خیمه های بی سروسامان گذشته بود
اما هنوز آتش در را به یاد داشت..
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
آن پرده های آخر صفین ناگهان
از پیش چشم آینه یک آن گذشته بود
می دید آیه آیه آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
((زینب هزار بار خودش هم شهید شد
از بس که ازکنار شهیدان گذشته بود))
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
بر صفحه های سرخ مقاتل نوشته اند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمد_علوی
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
در باغ های شهره به اوج معطری
در چشمه گلاب دل انگیز قمصری
در دشتهای سبز و چمن خیز و دلنواز
در جاده های ممتد سرو و صنوبری
در ریشه تصور تاریک تاک ها
در چشمه سار های خروشان کوثری
در موج موج آبی تسنیم و سرسبیل
در آسمان روشن شبهای اختری
در جاده ای که لحظه ای از جای جای آن
حتی نسیم هم نگذشته است سرسری
در نص آیه های پر از نور کردگار
در شرح هر حدیث زلال پیمبری
در هر حدیث قدسی و هر ذکر مستند
در متن صادقانه ی آیین جعفری
در خطبه های هر نبی صاحب کتاب
در مصحف نمونه ی زهرای اطهری
تنها علی است آنکه میان تمام خلق
با او کسی نیافت توان برابری
بر کرسی قضاوت یکتایی علی
باید خود خدا بنشیند به داوری
مسند نشین عرش معلی ست مرتضی
مصدر علی است در دل هر یاء مصدری
ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست
در ساق عرش یکسره در سایه گستری
با دیدن جمال علی میزند ملک
بی اختیار صیحه ی الله و اکبری
در نام اوست خسته قلم هر چه خوش نویس
در فضل اوست بسته زبان هر چه منبری
با خواندن فضائل او داغ میشود
بازار شاعری و بساط سخنوری
چرخیده اند دور علی سال های سال
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری
در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است
صد ها هزار آینه خورشید خاوری
خواندیم خطبه های امیرالکلام را
با قند های پارسی و شور آذری
خم میشدند پیش خم ذوالفقار او
هنگام کارزار مقامات لشکری
مانند کاه نقش زمین شد مقابلش
هر کس که داشت داعیه ی کوه پیکری
ناد علی بخوان که پس از نام نامی اش
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری
در اضطرار بر لبم امن یجیب نیست
نام علی ست بر لب من وقت مضطری
خون حسین اوست نشانی از اقتدار
صلح حسن چه بود ؟... نماد دلاوری
وقت گریز آمده ، این بیت کربلاست
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری
یک عده مست کرده و فرزند زر شدند
انگار مرده بود مرام ابوذری
تاریخ منزجر شده از عمروعاص ها
اسلام زخم خورده از امثال اشعری
شرح فضایل علوی را نوشته اند
حسکانی و سیوطی و شیخ زمخشری
حقی که از خدا به علی واگذار شد
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری
فریاد شقشقیه ی مولا اثر نداشت
بر قوم کور دل شده ی شهره در کری
من حق پرست هستم و حق حضرت علی ست
از این طریق شهره شهرم به کافری
بی شک برای حضرت مرضیه هیچ کس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
عقد علی و فاطمه بی شبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشته محضری
ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد
در خاندان ما همه هستند حیدری
نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری
ما را هوای سلطنت ملک دیگری است
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری
ما را به خاک چادر مادر امید هاست
چون خاندان فاطمه هستند مادری
عالم فدایفضه کنیزش که بودهاست
کوچک ترین کرامت او کیمیاگری
وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علی است
باشد امید ما به کرم حداکثری
با اشرف خلایق عالم که مصطفی است
تنها علی رسیده به فیض برادری
دلبسته کسی نشدم چون کسی نبود
غیر از علی و آل علی باب دلبری
خوشبخت آن فقیر که در آستان او
این فقر را عوض نکند با توانگری
سنجیدن عیار قصاید به دست کیست
وقتی که شعر گوهر و مولا ست گوهری
جان ها فدای ماه ترین یادگار او
عالم فدای قامت فرزند عسکری
این بیت آخر است و دو زانو نشسته ایم
چشم انتظار آمدن ماه آخری
#احمد_علوی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
در باغ های شهره به اوج معطری
در چشمه گلاب دل انگیز قمصری
در دشتهای سبز و چمن خیز و دلنواز
در جاده های ممتد سرو و صنوبری
در ریشه تصور تاریک تاک ها
در چشمه سار های خروشان کوثری
در موج موج آبی تسنیم و سرسبیل
در آسمان روشن شبهای اختری
در جاده ای که لحظه ای از جای جای آن
حتی نسیم هم نگذشته است سرسری
در نص آیه های پر از نور کردگار
در شرح هر حدیث زلال پیمبری
در هر حدیث قدسی و هر ذکر مستند
در متن صادقانه ی آیین جعفری
در خطبه های هر نبی صاحب کتاب
در مصحف نمونه ی زهرای اطهری
تنها علی است آنکه میان تمام خلق
با او کسی نیافت توان برابری
بر کرسی قضاوت یکتایی علی
باید خود خدا بنشیند به داوری
مسند نشین عرش معلی ست مرتضی
مصدر علی است در دل هر یاء مصدری
ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست
در ساق عرش یکسره در سایه گستری
با دیدن جمال علی میزند ملک
بی اختیار صیحه ی الله و اکبری
در نام اوست خسته قلم هر چه خوش نویس
در فضل اوست بسته زبان هر چه منبری
با خواندن فضائل او داغ میشود
بازار شاعری و بساط سخنوری
چرخیده اند دور علی سال های سال
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری
در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است
صد ها هزار آینه خورشید خاوری
خواندیم خطبه های امیرالکلام را
با قند های پارسی و شور آذری
خم میشدند پیش خم ذوالفقار او
هنگام کارزار مقامات لشکری
مانند کاه نقش زمین شد مقابلش
هر کس که داشت داعیه ی کوه پیکری
ناد علی بخوان که پس از نام نامی اش
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری
در اضطرار بر لبم امن یجیب نیست
نام علی ست بر لب من وقت مضطری
خون حسین اوست نشانی از اقتدار
صلح حسن چه بود ؟... نماد دلاوری
وقت گریز آمده ، این بیت کربلاست
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری
یک عده مست کرده و فرزند زر شدند
انگار مرده بود مرام ابوذری
تاریخ منزجر شده از عمروعاص ها
اسلام زخم خورده از امثال اشعری
شرح فضایل علوی را نوشته اند
حسکانی و سیوطی و شیخ زمخشری
حقی که از خدا به علی واگذار شد
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری
فریاد شقشقیه ی مولا اثر نداشت
بر قوم کور دل شده ی شهره در کری
من حق پرست هستم و حق حضرت علی ست
از این طریق شهره شهرم به کافری
بی شک برای حضرت مرضیه هیچ کس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
عقد علی و فاطمه بی شبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشته محضری
ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد
در خاندان ما همه هستند حیدری
نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری
ما را هوای سلطنت ملک دیگری است
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری
ما را به خاک چادر مادر امید هاست
چون خاندان فاطمه هستند مادری
عالم فدایفضه کنیزش که بودهاست
کوچک ترین کرامت او کیمیاگری
وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علی است
باشد امید ما به کرم حداکثری
با اشرف خلایق عالم که مصطفی است
تنها علی رسیده به فیض برادری
دلبسته کسی نشدم چون کسی نبود
غیر از علی و آل علی باب دلبری
خوشبخت آن فقیر که در آستان او
این فقر را عوض نکند با توانگری
سنجیدن عیار قصاید به دست کیست
وقتی که شعر گوهر و مولا ست گوهری
جان ها فدای ماه ترین یادگار او
عالم فدای قامت فرزند عسکری
این بیت آخر است و دو زانو نشسته ایم
چشم انتظار آمدن ماه آخری
#احمد_علوی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_ولادت
#حضرت_نجمه_خاتون
تقدیم به خاک پای حضرت نجمه خاتون سلام الله علیها، مادر امام رضا علیه السلام
ز خاطر برده ماه هفتمِ هفت آسمان، غم را
حمیده مادرش وقتی به او بخشید تکتم را ١
زنی که کنیه ی او حضرت ام البنین بوده ٢
کسی که پرورانده در بغل، سلطانِ عالم را
همان نجمه که عطر حضرت معصومه را دارد
همان که کرده جاری در کویر شور، زمزم را
همان که کودکش قبل از تولد در سحرگاهان
برایش خوانده با صوت جلی، آیاتِ محکم را ٣
همان خورشید هشتم که پناه بی پناهان است 4
همان که برده بالا تا فراز عرش، پرچم را
علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن
دوباره غصب کردند از علی حق مسلم را
چه فرزندی، همان که ناله ی یابن الشبیب او
دمادم زنده کرده روضه ی باز محرم را
کسی که مادر خورشید شد، فرزندِ فرزندش
کشد بر خاک ذلت بینی یحیی بن اکثم را
عجب شمس الشموسی از نگاه نجمه جاری شد
که روشن کرد تا روز قیامت کل عالم را
#احمد_علوی
1_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٢
2_الوافی بالوفیات جلد ٢٢ ص ١54
3_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٧
4_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ٢٠
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
تو سلیمانی و سلطانِ جهان، موریم ما
هم به تو نزدیک و هم از چشم تو دوریم ما
ذرهای ناچیز بین کهکشان ظلمتیم
دربهدر دنبال خورشیدیم بی نوریم ما
کُلُّهم نورید، نورِ واحد و این نور را
در دل رنگینکمان دیدیم، منشوریم ما
البلاء للولاء، پس دل به دریا میزنیم
هرگز از طوفان نمی ترسیم، پُر شوریم ما
با ولایت زندهی جاوید و، بی عشقِ علی
مُردگانی تا قیامت در دلِ گوریم ما
بی علی مانند کاهی بر زمین افتادهایم
با علی محکمتر از کوهیم، مغروریم ما
در هجوم بی کسی، هر شب به ما سر میزند
با غمش هم دلخوشی داریم، مسروریم ما
خاک پای آن شهنشاه بدون تاج و تخت
منزجر از سلطنتهای زر و زوریم ما
تا نفس داریم گلبانگ هو الحق میزنیم
در طریق عاشقی، برعکس ِ منصوریم ما
هیچ راهی جز جنونْ در محضرش پیدا نشد
پس اگر دیوانه و مستیم، معذوریم ما
با دم "لبیک یا حیدر" قیامت میکنیم
نسخهی مستانهای از نفخهی صوریم ما
از لبان ما فقط ناد علی را بشنوید
تا ابد مأنوس با اذکارِ مذکوریم ما
با خیال آستانش عشقبازی میکنیم
در حقیقت از نجفبازانِ مشهوریم ما
دانههای اشکمان، تسبیحِ ذکر مرتضیست
بر ضریحش جایمان عالیست، انگوریم ما
معنی دوزخ چه میباشد؟ بهشت بی علی
بی خیال جنت و بیگانه با حوریم ما
هرکه دنبال ثواب اینجا بیاید باختهست
در پی پاداش اگر باشیم، مزدوریم ما
حیدری و فاطمی هستیم و بر روی زمین
وارثانِ چشمهی نورِ علی نوریم ما
نفْس را مالک شدند و مالک اشتر شدند
چشمهی ایمانِ یارانِ سلحشوریم ما
بند بند ما اسیرِ نَفْسِ سرکش مانده است
ماهیانِ خستهی افتاده در توریم ما
چوبْخطِ توبههامان پُر شده این روزها
در کتاب زندگی لبریزِ هاشوریم ما
چون کلاغانیم و در بین کبوترهایِ صحن
وصلههای ناهماهنگیم، ناجوریم ما
بهترین جای مناجاتست ایوان طلا
بی نجف تصویری از موسای بی طوریم ما
در گلستانِ حرم با طَعم احلی مِنْ عسل
هر گُلی را زیر و رو کردیم، زنبوریم ما
نسل در نسل از مسافرهای راهِ اربعین
سلسله در سلسله خاک نشابوریم ما
از شروط بندگی، در بندِ حیدر بودنست
پس در این حِصنِ حَصین، پیوسته محصوریم ما
یک علی در خاک ایران، سه علی هم در عراق
هر کجا باشیم با این نام محشوریم ما
در نجف، دلشوره میگیریم بین کوچهها
مثل اینکه راهی بازارِ سرشوریم ما
عشق او دار و ندار ماست تا شامِ ابد
از دل و جان، طالبِ این گنج مستوریم ما
تا هلالِ ماتمش بُغض هلالی را شکست
بی قرار گردنی در زیر ساطوریم ما
در طواف مرقد او خَلق، حاجی میشوند
در حریم با صفایش، سعی مشکوریم ما
در مضامین فضیلتهای او لالیم لال
معجزاتش را نمیبینیم ما، کوریم ما
سیصد آیه در مقامات علی نازل شدهست
سَرخوش از پیمانهی آیاتِ مزبوریم ما
محو در شبهای پیشاور شدیم و سالهاست
مات اقبال بلند مرد لاهوریم ما
در قصیده هیچ آدابی و ترتیبی نماند
از همان بیت نخستین مست و مسحوریم ما
نام او ذکر #شب_قدر تمام انبیا است
قَدرْدانِ قَدْر او در حدِ مقدوریم ما
راهی دار المجانینِ نجف خواهیم شد
همچنان در زُمرهی مَرضای منظوریم ما
عاشق مرگیم چون هنگامهی دیدار اوست
چند روزی هم اگر هستیم، مجبوریم ما
او قسیم النار و الجنهست، جای شبهه نیست
روی سنگ قبر اگر مرحوم مغفوریم ما
در زمان مرگ با ما مهربانی کن علی
پیر و زار و خسته میآییم، رنجوریم ما
از شراب کهنهی خُم حسرتی در جان ماست
ساقیا یک جرعه میخواهیم، مخموریم ما
آخرین خم باز خواهد شد به زودی یا علی
لب بجنبان، تشنهی یک جرعه دستوریم ما
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
امام مستجاب الدعوه، دلها را هوایی کن
نوای از نَفَسْافتادگان را نینوایی کن
مرا بر سفرهی احسان خود بنشان تمام عمر
ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن
بیا از کودکی مثل مسیح و حضرت یحیی
فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن
کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد
مرا مشمول اقیانوسی از حاجتروایی کن
شبیه کشتی طوفانزده درگیر گردابم
تو سُکاندار این کشتی بمان و ناخدایی کن
جواد اهل بیتی و جوانی وقت رفتن نیست
بمان و بیشتر از اهل عالم دلربایی کن
تو رازِ نُه فلک را فاش کردی با کراماتت
پس از این هم جهان را غرق نور و روشنایی کن
تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی
زمان را کاظمینی کن، زمین را کربلایی کن
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
بی شک برای حضرت مرضیه هیچکس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
عقد علی و فاطمه بی شُبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشت، محضری
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
علما موقع تدریس علی میگویند
زحل و زهره و بِرجیس علی میگویند
صالح و یوشع و جرجیس علی میگویند
تا نخ و سوزن ادریس علی میگویند
دائم از هر طرفِ عرش خبر میشنوم
«ها علیٌ بشرٌ کیف بشر» میشنوم
یوسف از دست زلیخا به علی برد پناه
نوح با دیدن دریا به علی برد پناه
هر نفس حضرت عیسی به علی برد پناه
دلِ دَر سوخت و زهرا به علی برد پناه
هیچ کس در طلب میکده سر در گُم نیست
به خدا میکدهای غیر علی در خُم نیست
«عینِ»تو هست به معنای عُلوّ درجات
«لامِ»تو هست همان لام سلام و صلوات
«یاءِ» تو یاءِ حسین است که بین دو صلات
میکشاند دلِ غمگینِ مرا سمت فرات
سند غربت تو خون حسین است علی
راز حقانیتت در ثقلین است علی
زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده
وای بر آنکه دلش را به علی نسپرده
متواری شده از وحشت و در دم مرده
هر که از تیغ دو دم، جان به سلامت برده
هر که از شیوهی جنگاوریات شد آگاه
گفت: «لاحول ولا قوة الا بالله»
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم...نزدیک است
کفر و ایمانِ من امروز بههم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها از جریان تو خبر داشتهاند
بادها پرده ز اسرار تو برداشتهاند
خاکها چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایهی رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مُکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یه تنهی قلعهی خیبر بودن
با پیمبر همهی عمر برادر بودن
نَفَست عطر نَفَسهای محمد دارد
بُردن نام تو شیرینیِ بی حد دارد
گذر ماه به تاریکی چاه افتاده
باز از اشکِ غمت چشمه به راه افتاده
منکر تو که به این روز سیاه افتاده
در نماز شب خود هم به گناه افتاده
زندگی بی علی اصلاً چه صفایی دارد؟
«مُطرب عشق عجب ساز ونوایی دارد»
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم
تا زپیمانهی «اکملت لکم» مست شدیم
عطر «اتممت علیکم» همه جا را پُر کرد
نان بَدگوی بد اندیشِ تو را آجر کرد
اولین مرحلهی عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی مُلک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است
در شب قدر به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان
بادل سوخته آرام و حزین شعر بخوان
به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان
بر همین پلهی اول بنشین شعر بخوان
چه قشنگ است شبی غرق تماشا بودن!
«شهریار» غزل حضرت مولا بودن
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
تو سلیمانی و سلطانِ جهان، موریم ما
هم به تو نزدیک و هم از چشم تو دوریم ما
ذرهای ناچیز بین کهکشان ظلمتیم
دربهدر دنبال خورشیدیم بی نوریم ما
کُلُّهم نورید، نورِ واحد و این نور را
در دل رنگینکمان دیدیم، منشوریم ما
البلاء للولاء، پس دل به دریا میزنیم
هرگز از طوفان نمی ترسیم، پُر شوریم ما
با ولایت زندهی جاوید و، بی عشقِ علی
مُردگانی تا قیامت در دلِ گوریم ما
بی علی مانند کاهی بر زمین افتادهایم
با علی محکمتر از کوهیم، مغروریم ما
در هجوم بی کسی، هر شب به ما سر میزند
با غمش هم دلخوشی داریم، مسروریم ما
خاک پای آن شهنشاه بدون تاج و تخت
منزجر از سلطنتهای زر و زوریم ما
تا نفس داریم گلبانگ هو الحق میزنیم
در طریق عاشقی، برعکس ِ منصوریم ما
هیچ راهی جز جنونْ در محضرش پیدا نشد
پس اگر دیوانه و مستیم، معذوریم ما
با دم "لبیک یا حیدر" قیامت میکنیم
نسخهی مستانهای از نفخهی صوریم ما
از لبان ما فقط ناد علی را بشنوید
تا ابد مأنوس با اذکارِ مذکوریم ما
با خیال آستانش عشقبازی میکنیم
در حقیقت از نجفبازانِ مشهوریم ما
دانههای اشکمان، تسبیحِ ذکر مرتضیست
بر ضریحش جایمان عالیست، انگوریم ما
معنی دوزخ چه میباشد؟ بهشت بی علی
بی خیال جنت و بیگانه با حوریم ما
هرکه دنبال ثواب اینجا بیاید باختهست
در پی پاداش اگر باشیم، مزدوریم ما
حیدری و فاطمی هستیم و بر روی زمین
وارثانِ چشمهی نورِ علی نوریم ما
نفْس را مالک شدند و مالک اشتر شدند
چشمهی ایمانِ یارانِ سلحشوریم ما
بند بند ما اسیرِ نَفْسِ سرکش مانده است
ماهیانِ خستهی افتاده در توریم ما
چوبْخطِ توبههامان پُر شده این روزها
در کتاب زندگی لبریزِ هاشوریم ما
چون کلاغانیم و در بین کبوترهایِ صحن
وصلههای ناهماهنگیم، ناجوریم ما
بهترین جای مناجاتست ایوان طلا
بی نجف تصویری از موسای بی طوریم ما
در گلستانِ حرم با طَعم احلی مِنْ عسل
هر گُلی را زیر و رو کردیم، زنبوریم ما
نسل در نسل از مسافرهای راهِ اربعین
سلسله در سلسله خاک نشابوریم ما
از شروط بندگی، در بندِ حیدر بودنست
پس در این حِصنِ حَصین، پیوسته محصوریم ما
یک علی در خاک ایران، سه علی هم در عراق
هر کجا باشیم با این نام محشوریم ما
در نجف، دلشوره میگیریم بین کوچهها
مثل اینکه راهی بازارِ سرشوریم ما
عشق او دار و ندار ماست تا شامِ ابد
از دل و جان، طالبِ این گنج مستوریم ما
تا هلالِ ماتمش بُغض هلالی را شکست
بی قرار گردنی در زیر ساطوریم ما
در طواف مرقد او خَلق، حاجی میشوند
در حریم با صفایش، سعی مشکوریم ما
در مضامین فضیلتهای او لالیم لال
معجزاتش را نمیبینیم ما، کوریم ما
سیصد آیه در مقامات علی نازل شدهست
سَرخوش از پیمانهی آیاتِ مزبوریم ما
محو در شبهای پیشاور شدیم و سالهاست
مات اقبال بلند مرد لاهوریم ما
در قصیده هیچ آدابی و ترتیبی نماند
از همان بیت نخستین مست و مسحوریم ما
نام او ذکر #شب_قدر تمام انبیا است
قَدرْدانِ قَدْر او در حدِ مقدوریم ما
راهی دار المجانینِ نجف خواهیم شد
همچنان در زُمرهی مَرضای منظوریم ما
عاشق مرگیم چون هنگامهی دیدار اوست
چند روزی هم اگر هستیم، مجبوریم ما
او قسیم النار و الجنهست، جای شبهه نیست
روی سنگ قبر اگر مرحوم مغفوریم ما
در زمان مرگ با ما مهربانی کن علی
پیر و زار و خسته میآییم، رنجوریم ما
از شراب کهنهی خُم حسرتی در جان ماست
ساقیا یک جرعه میخواهیم، مخموریم ما
آخرین خم باز خواهد شد به زودی یا علی
لب بجنبان، تشنهی یک جرعه دستوریم ما
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_ع_مدح
رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل
هر کس که مسلمان شده با دین اباالفضل
از جانب خورشید به من مرحمتی شد
چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل
لبتشنگی آل عبا چیز کمی نیست
از منظر چشمان جهانبین اباالفضل
ای کودک ششماهه که در لحظهی رفتن
لبخند تو شد مایهی تسکین اباالفضل
شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار
از حالت پیشانی پُرچین اباالفضل
زیباتر از این چیست که در معرکهی عشق
زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل
هستیم گدایانِ درِ خانهی عباس
هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل
او باعث و بانی شده تا شعر بگویم
دریای معانی شده تا شعر بگویم
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_اسارت
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده
ولی با خطبههایش میکند "شق القمر "زینب
طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد
و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازهی صدها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام
نبوده لحظهای از حال طفلانْ بیخبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمههای شعلهور زینب
رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب
زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون
کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب
شکستهتیرها و نیزهها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای نالهی مادر میآمد از دل گودال
شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
#خطبه_حضرت_زینب_س_در_شام
کاش در دروازهی ساعت زمان میایستاد
نیزهها میرفت؛ اما کاروان میایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه میتپید
قلب دنیا میگرفت و ناگهان میایستاد
کوفیان دیدند، وقتی لب به گفتن میگشود
ناگهان زنگ شترها از تکان میایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب میشدند
آن چنان که گفتهاند: «آبِ روان میایستاد»
او که با صبر و غرور و همت زهراییاش
باحجابش روبروی دشمنان میایستاد
زینبی که خطبهها را حیدری میخواند و بعد
روی حرفش چون علی تا پای جان میایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان میایستاد و هم چنان میایستاد
روضهی گودال را اصلاً نخوانم بهتر است
شمر در خون مینشست اما سنان میایستاد
**
آفتابِ داغ میتابید بر تنها، ولی
قاتل خورشید زیر سایبان میایستاد
بیت آخر سهم خولی میشد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضهخوان میایستاد
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_شهادت
جهان افتاده از پا و علی از پا نیفتاده
شکسته قامت هفت آسمان، اما نیفتاده
شکسته ساقهی یاس کبود، اما بگو «اسما»
نگاه باغبان بر صورتش آیا نیفتاده؟!
علی آیینهی خاک است و زهرا مادر آب است
پس این آتش به جان حضرت دریا نیفتاده
لگد، تهدید، سیلی، تازیانه، هیزم و آتش
در این فهرستِ خونین، هیچ ظلمی جا نیفتاده
چگونه آب را با آب میشویند؟! نه! جز اشک،
از اوجِ آبشاران بر تن دریا نیفتاده
من از تفسیرهای سورهی «زلزال» میترسم
بگیرد «فضه» ایکاش آسمان را، تا نیفتاده!
همین که ماهِ کامل پشت در روی زمین افتاد
نمیدانم چرا خورشید ازآن بالا نیفتاده
چهل جنگاور وحشیتر از کفتار در آن سو
در این سو بر زمین جز مادری تنها نیفتاده
تفاوت دارد اینجا با زمینِ کربلا، یعنی
کسی اینجا نیفتاده؛ کسی آنجا نیفتاده
در این بیت از گریزی کربلایی ناگزیرم، آه...
که هرگز اتفاقی مثل عاشورا نیفتاده
نباید بی طهارت از حدود کربلا رد شد
مگر اکبر تنش بر کل این صحرا نیفتاده؟!
عمو جان هست! پس لشکر هنوز از هم نپاشیده
علم از دستهای خستهی سقا نیفتاده
بنازم چشم زیبابینِ زینب را که میفرمود:
به عالم اتفاقی این چنین زیبا نیفتاده...
✍ #احمد_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند
وقت آن است كه عشاق به منزل برسند
هادی راه تو هستی و یقیناً بی تو
ناگزیرند از آغاز به مشكل برسند
رهروان از تو و از جامعه تا بی خبرند
كی به درك قلم و قاف و مزمل برسند
واجب دین خدا بودی و تركت كردند
در شتابند به انجام نوافل برسند
در جهان حاكم جبار فراوان دیدیم
كه بعید است به پای متوكل برسند
سامرای تو مدینه ست مبادا یك روز
صحن های تو به ویرانی كامل برسند
با هم از غربت و داغ تو سخن می گویند
شاعرانی كه به درك متقابل برسند
واژه ها كاش كه از سوی تو الهام شوند
تا به این شاعر آشفته ی بیدل برسند
✍ #احمد_علوی
#اشعار_سال_روز_شهادت_امام_هادی_النقی_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
🔹تجلیل از برخی مفاخر آیینی مشهد🔹
سلام! اهل خراسان! بهشت مال شماست
جهان، فدايي خورشيد بي مثال شماست
و روشنايي افلاك از هلال شماست
خوشا به حال شما! چون كه حال، حال شماست
مجاوران دلآگاه! التماس دعا
رسيده ام به قدمگاه، التماس دعا
به محض اين كه رسيدم، دلم به شور افتاد
گذار تشنه به پيمانهاي طهور افتاد
نگاه غرق گناهم به كوه نور افتاد
و چشم «خواجه» گمانم به اين سطور افتاد
به خاكبوسيات اي شاه! آمدم رحمي
«فقير و خسته به درگاه آمدم رحمي»
براي حضرت سلطان و لطف دربارش،
كسي كه شعر بگويد، خدا نگهدارش!
«سراج» ماست به عالم، عيون اخبارش
فداي مرثيه خوانان ماه رخسارش !
فرشتگان غزلخوان در اين مكان جمعند
«حضور مجلس انس است و شاعران جمعند»
به يمن شعر «مؤيّد»، غزل، مؤيَّد شد
به لطف حضرت سلطان، «شفق» زبانزد شد
شُكوه شعر «شكوهي» از آن سرآمد شد
كه «رستگار» شد و بيقرار مشهد شد
جهان و هر چه در آن است از امام رضاست
و نام ديگر «هاشم»، همان «غلامرضا»ست
غبار غربت و ماتم كه هست بر تن دوست
كشانْد اهل جهان را به سمت مدفن دوست
شبي كه سر بگذاريم روي دامن دوست
«توان واژه كجا و مديح گفتن دوست؟»
به عزّت و شرف «لا اله الّا الله»!
گذشت «خسرو» شيرين سخن از اين درگاه
گذشتم از در و ديدم چقدر زائر داشت
امام، گوشهی چشمي به شعر «فاخر» داشت
در اين حريم كسي كه دلي مسافر داشت
چه خوب، شعر «نگارنده» را به خاطر داشت:
«به ملّتي كه مرامش بُوَد مرام حسين
من احترام گزارم به احترام حسين»
در اين فضاي بهشتي، نشاني از غم نيست
شبيه اين حرم جانفزا به عالم نيست
چگونه از تو بخواند كسي كه «محرم» نيست؟
شميم روضهی «قانع» در اين هوا كم نيست
به شوق آتش عشقي كه جان «آذر» داشت
هميشه صحن، هوايي پُر از كبوتر داشت
چگونه میشود از اصل ماجرا ننوشت؟
رهين لطف رضا بود و از رضا ننوشت
غريب بود و از آن يار آشنا ننوشت
كسي شبيه «رسا» مدح را رسا ننوشت
به آستان رفيعش دخيل بايد بست
به ياد «شاهد» دلخون «آستانه پرست»
فداي قامت «سروي» كه محو قامت اوست!
وجود پاك «ترابي»، تراب «تربت» اوست
ضمير سبز «زرافشان»، پُر از محبّت اوست
وفاي هر چه «وفايي» به يُمن طلعت اوست
بگو به اهل خراسان كه سخت «بندار»ند
به سمت قبله ي هشتم نماز بگزارند
رضا به هر كه نظر كرد، شور و حال گرفت
«كمالپور» از اين آستان، كمال گرفت
درخت طبع «بقا»، رنگ اعتدال گرفت
و «قهرمان» غزلها از او مدال گرفت
هميشه سير غزلهايشان صعودي بود
وجود «قدسيِ» «جودي»، عجب وجودي بود
خوشا دمي كه به يعقوب، پيرهن برسد!
غريب باشي و پيغامي از وطن برسد
نسيم از دم «فرّخ» به انجمن برسد
غزل به دست كريم اباالحسن برسد
لب صبور «صبوري» چقدر صامت بود!
و پاي ثابت روضه، هميشه «ثابت» بود
شبي كه صحبت انگور هست و پيمانه
دوباره بر سرم آوار ميشود خانه
اماممان كه غريب است، پس غريبانه
بيا ز داغ بسوزيم مثل «پروانه»
به ياد باب جوادش پُر از «بهار» شويم
خدا كند كه از اين باب، «رستگار» شويم!
من از قم آمدهام، آشيانهام آنجاست
مقيم ساحل عشقم، كرانهام آنجاست
رها در اين حرمم، آب و دانهام آنجاست
دلم هوايي اينجا و خانهام آنجاست
بگو كجا بروم جز حريم حضرت يار
كه شعر، كار من است و رضاست «صاحبكار»
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد
خبر در کمتر از یک لحظه دلها را پریشان کرد
میان کوه، در مه، در هوایی سرد و نا آرام
خدا چشم سحرخیز تورا لبریز باران کرد
تمام مردم ایران بدهکار کسی هستند
که جان پاک خود را این چنین تقدیم ایران کرد
مدال افتخارت نوکری در آستان اوست
خوشا آنکس که خود را وقف سلطان خراسان کرد
بهشتی میشوی مثل رجاییها و میدانم
تمام دردها را میشود با عشق درمان کرد
تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی
و دست حق تورا اینگونه مهمان شهیدان کرد
شبیه حاج قاسم پر کشیدی سید ابراهیم
شهادت بر تو آتشهای دنیا را گلستان کرد
ز جا برخیز ای خدمتگزار ساده و محبوب
ببین پروازت ایران را چگونه غرق طوفان کرد
وجودت خستگی را لحظهای نشناخت در دنیا
خدا هم عاشقیهای تورا اینگونه جبران کرد
جدایی از تو تا روز قیامت باورش سخت است
چگونه میشود این داغ را در سینه پنهان کرد
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
#امام_جواد_ع_شهادت
امام مستجاب الدعوه! دلها را هوایی کن
نوای از نَفَسْافتادگان را نینوایی کن
مرا بر سفرهی احسان خود بنشان تمام عمر
ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن
بیا از کودکی مثل مسیح و حضرت یحیی
فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن
کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد
مرا مشمول اقیانوسی از حاجتروایی کن
شبیه کشتی طوفانزده درگیر گردابم
تو سُکاندار این کشتی بمان و ناخدایی کن
جواد اهل بیتی و جوانی وقت رفتن نیست
بمان و بیشتر از اهل عالم دلربایی کن
تو رازِ نُه فلک را فاش کردی با کراماتت
پس از این هم جهان را غرق نور و روشنایی کن
تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی
زمان را کاظمینی کن، زمین را کربلایی کن
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
در باغهای شهره به اوجِ معطری
در چشمهی گلابِ دلانگیز قمصری
در دشتهای سبز و چمنخیز و دلنواز
در جادههای ممتد سرو و صنوبری
در ریشهی تصور تاریکِ تاکها
در چشمهسارهای خروشان کوثری
در موج موجِ آبیِ تسنیم و سرسبیل
در آسمان روشنِ شبهای اختری
در جادهای که لحظهای از جایجای آن
حتی نسیم هم نگذشتهست سَرسَری
در نص آیههای پُر از نور کردگار
در شرح هر حدیثِ زلال پیمبری
در هر حدیثِ قدسی و هر ذکرِ مستند
در متن صادقانهی آیینِ جعفری
در خطبههای هر نبیِ صاحب کتاب
در مصحف نمونهی زهرای اطهری
تنها علیست آنکه میانِ تمامِ خلق
با او کسی نیافت توانِ برابری
**
بر کرسیِ قضاوت یکتاییِ علی
باید خود خدا بنشیند به داوری
مَسندنشینِ عرش معلیست مرتضی
مصدر علیست در دل هر یاءِ مصدری
ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست
در ساقِ عرش یکسره در سایهگستری
با دیدن جمال علی میزند ملک
بی اختیار صیحهی اللهُ اکبری
با خواندن فضائل او داغ میشود
بازار شاعری و بساط سخنوری
چرخیدهاند دور علی سالهای سال
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری
در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است
صدها هزار آینه خورشید خاوری
خواندیم خطبههای امیرالکلام را
با قندهای پارسی و شور آذری
خَم میشدند پیش خَم ذوالفقار او
هنگام کارزار، مقامات لشکری
مانند کاه، نقش زمین شد مقابلش
مَرهب که داشت داعیهی کوهپیکری
نادِ علی بخوان که پس از نام نامیاش
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری
در اضطرار بر لبم "اَمَّن یُجیب" نیست
نام علیست بر لب من وقت مضطری
خونِ حسینِ اوست نشانی از اقتدار
صُلح حسن چه بود؟... نماد دلاوری
وقت گریز آمده، این بیتْ کربلاست
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری؟
یک عده مست کرده و فرزند زر شدند
وقتیکه مُرده بود مرام ابوذری
تاریخ منزجر شده از عمروعاصها
اسلام زخم خورده از امثالِ اشعری
شرح فضایل علوی را نوشتهاند
حسکانی و سیوطی و شیخِ زمخشری
حقی که از خدا به علی واگذار شد
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری
فریاد شِقشِقیهی مولا اثر نداشت
بر قوم کوردلشدهی شُهره در کَری
بی شک برای حضرت مرضیه هیچکس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
عقد علی و فاطمه بی شُبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشت، محضری
ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد
در خاندان ما همه هستند حیدری
نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری
ما را هوای سلطنت ملک دیگریست
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری
ما را به خاک چادر مادر امیدهاست
چون خاندان فاطمه هستند مادری
جانم فدای فضهکنیزش که بودهاست
کوچکترین کرامت او کیمیاگری
وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علیست
باشد امید ما به کرم حداکثری
با اشرف خلائقِ عالم که مصطفیست
تنها علی رسیده به فیض برادری
دلبستهی کسی نشدم چون کسی نبود
غیر از علی و آل علی بابِ دلبری
خوشبخت آن فقیر که در آستانِ او
این فَقر را عوض نکند با توانگری
سنجیدن عیار قصائد به دست کیست؟
وقتی که شعر گوهر و مولاست گوهری
جانها فدای ماهترین یادگار او
عالم فدای غُربتِ فرزند عسکری
این بیت آخر است و سراپا نشستهایم
چشم انتظار آمدنِ ماهِ آخری
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
به زمین نبستهام دل، به هوای آسمانش
زدهام گره دلم را، به پر کبوترانش
شدهام اسیر لطفش، شدهام گدای نانش
همه عمر برندارم، سر خود از آستانش
که فقط سپردهام دل، به علی و خاندانش
به ورای عرش رفته، که بسازد آشیانه
لب آسمان هفتم، شده غرق در ترانه
ملکی به گرد پایش، نفسی رسیده یا نِه
به جز از خدا نبوده، به خدا در آن میانه
نگران جبرئیلم که شکسته نردبانش
چه کسی دوباره نان را به فقیر میرساند؟
جریان چشمهها را به کویر میرساند؟
خبر جناب خم را به غدیر میرساند؟
چه کسی سلام ما را به امیر میرساند؟
خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش
به جنون کشانده ساقی، دل مبتلای ما را
متجیرم چه نامم بشر خدانما را
بگذار تا بخوانم نغماتی آشنا را
علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟
که قبیلهی قلمها، شده قاصر از بیانش
شده لطف بی دریغش، همه عمر شامل من
به خدا نشسته یادش، همه شب مقابل من
احدی خبر ندارد که چه کرده با دل من
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست بنما، سر سفره میهمانش
غمی از خزان نباشد که بهارمان میآید
شبی از مسیر دریا به دیارمان میآید
دم احتضار بی شک به کنارمان میآید
دو جهان بدون حیدر به چه کارمان میآید؟
نمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش:
خبر صحیح مسلم شده صادر از بخاری
که علیست اصلِ ثابت، که علیست فیض جاری
که علیست جان احمد، که علیست نور باری
که علیست خشم ایزد، که به تیغ ذوالفقاری
زده ریشهی ستم را، به دو دست پُرتَوانش
نشنیدهاند آیا که خدای حیّ سرمد
شب و روز میفرستد صلوات بر محمد
و به این دلیل روشن که علیست جان احمد
رسد آدمی به جایی که به جز علی نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان لامکانش
دل خویش را به جز او، به کسی دگر نبستم
چه عنایتی نموده، که هنوز مست مستم
چه کنم که عهد خود را، نشکست و من شکستم
نَبُرید و من بُریدم، نگسست و من گسستم
من و لطف بی دریغش، من و فیض بی کرانش
سحری به خواب دیدم که مسافر عراقم
غم او دوباره خیمه زده گوشهی اتاقم
چه شود اگر بکاهد شبی از غم فراقم
چه شود اگر که امشب دل غرق اشتیاقم
برسد به کاروانی که علیست ساربانش
به طواف دوست رفتم، چه حریم آشنایی
چه فضای روح بخشی، چه نسیم دلربایی
نکند به من بگوید، پس از این همه جدایی
که تو در برون چه کردی، که درون خانه آیی؟
به درون خانهای که مَلَک است پاسبانش
به حریم او ملائک، همه گرم خوشهچینی
همهی پیمبران در، حرمش به شبنشینی
پر عطر آسمانها، شده زائری زمینی
دل الغدیری من، شده عاشق امینی
که به جز "علی" نبوده، همه عمر بر زبانش
نه به من که مست اویم، مِیِ بی حساب داده
به تمام عاشقانش، قدحی شراب داده
نه از این مِیِ مجازی، که از آفتاب داده
ز کدام باده ساقی، به من خراب داده؟
که هنوز هیچ مستی ننموده امتحانش
همه شب در این امیدم، درِ دوست باز باشد
که به شب خیال رویش، خوش و دلنواز باشد
غزل از علی سرودن، چه کم از نماز باشد؟
شب شاعران بیدل، چه شبی دراز باشد
شب بی ستارهای که، فقط اوست در میانش
به طواف کعبه هرکس، که به دیدهی تَر آید
همه هست آرزویش، که علی ز در درآید
نظری اگر نماید، شب بی کسی سر آید
خود کعبه نیز باید، به طواف حیدر آید
به فدای آن امیری که خداست مدح خوانش
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
علما موقع تدریس، علی میگویند
زحل و زهره و بِرجیس، علی میگویند
صالح و یوشع و جرجیس، علی میگویند
تا نخ و سوزنِ ادریس، علی میگویند
دائم از هر طرفِ عرش خبر میشنوم
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر» میشنوم
«عینِ»تو هست به معنای عُلوّ درجات
«لامِ»تو هست همان لام سلام و صلوات
«یاءِ» تو یاءِ حسین است که بین دو صلات
میکشاند دلِ غمگینِ مرا سمت فرات
سند غربت تو، خون حسین است، علی!
راز حقانیتت در ثقلین است، علی!
زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده
وای بر آنکه دلش را به علی نسپرده
متواری شده از وحشت و در دَم مرده
هر که از تیغ دو دم، جان به سلامت برده
هر که از شیوهی جنگاوریات شد آگاه
گفت: «لاحول ولا قوة الا بالله»
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمانِ من امروز بههم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق، آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها، اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها، از جریان تو خبر داشتهاند
بادها، پرده ز اسرار تو برداشتهاند
خاکها، چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایهی رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مُکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یه تنهی قلعهی خیبر بودن
با پیمبر همهی عمر برادر بودن
نَفَست عطر نَفَسهای محمد دارد
بُردن نام تو شیرینیِ بی حد دارد
گذر ماه به تاریکی چاه افتاده
باز از اشکِ غمت، چشمه به راه افتاده
منکر تو که به این روز سیاه افتاده
در نماز شب خود هم به گناه افتاده
زندگی بی علی اصلاً چه صفایی دارد؟
«مُطرب عشق، عجب ساز و نوایی دارد»
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم
تا زپیمانهی «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم
عطر «اَتْمَمْتُ عَلَیکُم» همهجا را پُر کرد
نان بَدگوی بد اندیشِ تو را آجر کرد
اولین مرحلهی عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو، بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمیِ مُلک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است
در شب قدر، به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان
با دل سوخته آرام و حزین شعر بخوان
به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان
بر همین پلهی اول بنشین شعر بخوان
چه قشنگست شبی غرق تماشا بودن!
«شهریارِ» غزل حضرت مولا بودن
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
#قصیده
چه میکِشد آن پرندهای که
در آسمانت رها نگردد
در این حرم آشیان نگیرد
به گِرد صحن شما نگردد
رفیق کهنه شرابمان کن
بساز و دائم خرابمان کن
دعا کن و مستجابمان کن
که بی تو حاجت، روا نگردد
نباشد عشقت اگر که در دل
چگونه سالِک رسد به منزل
چگونه کشتی رسد به ساحل
اگر علی ناخدا نگردد
شب آمد و منجلی شدی تو
سکوت کردی، جلی شدی تو
شکوه نادعلی شدی تو
دلم اسیرت چرا نگردد
خموش گردد دم مسیحا
عصا میافتد ز دست موسی
نمیرهد نوح از آن بلایا
اگر اسیر شما نگردد
چرا که در دل، بدون نورت
بدون عشقت، بدون یادت
ضیا نباشد، صفا نباشد
دل آشنا با دعا نگردد
نجف مدینه، نجف خراسان
نجف قم است و نجف گلستان
ز دیدگاه حرم شناسان
نجف چرا کربلا نگردد؟
در این میانه، چه عاشقانه
طواف کردم به دور خانه
قبولْ حجّ کسی نگردد
که دور ایوان طلا نگردد
علی امیر و علی موحّد
علی دلیر و علی مجاهد
چگونه ممکن شود به مسجد
دری از این خانه وا نگردد؟
علیست شمسِ هماره روشن
در آستانِ به جنگ رفتن
به جان مولا قسم که دشمن
حریف نون لنا نگردد
حریف حیدر نبوده مردی
نموده طوفان به هر نبردی
عقیده دارم که هیچ دردی
بدون نامش دوا نگردد
چه خانهای و چه خانواری
چه جایگاهی، چه اعتباری
محیط رشد چنین تباری
چگونه دارالشِفا نگردد؟
چگونه مالک از او نگوید؟
قدوم بوذر، رهش نپوید
نگاه سلمان، علی نجوید
چگونه میثم فدا نگردد؟
الهی از غم، جهان بسوزد
زمین بخشکد، قمر بمیرد
ستاره از آسمان بیفتد،
اگر علی مقتدا نگردد
فدای یک جلوه از جمالش
پر است شعر من از خیالش
خدا کند لحظهی وصالش
که بند بندم جدا نگردد
نبیست اول، زکیّه دوم
علیست سوم، حسن چهارم
حسین پنجم، به غیر از اینها
کسی شریکِ کسا نگردد
به پای عشقش نشستهام من
سفالیام، دل شکستهام من
اگر چه وصف جناب دریا
میان این کوزه جا نگردد
جنون گرفتم در این هیاهو
به حقّ یا حیّ، به حق یا هو
الهی از ریشه دشمن او
چنان بیفتد که پا نگردد
قَسیم نار و قَسیم جنت
زلال سرچشمهی ولایت
امام عشق و امام رحمت
کسی به جز مرتضا نگردد
ابوتراب این کتاب ناطق
ابوتراب این امیر عاشق
به سرزمین دل خلایق
چگونه فرمانروا نگردد؟
منی که عشقی جز او ندارم
به غیر از این آرزو ندارم
برای یک لحظه دستهایم
ز دست مولا جدا نگردد
کسی که با او سفر نکرده
به کهکشانش گذر نکرده
برای وصلش خطر نکرده
به عشق او مبتلا نگردد
::
زمان تدفین یاس شب بو
چهها گذشته به حضرت او
که تا زمان ظهور مهدی
حقیقتش برملا نگردد
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
تو سلیمانی و سلطانِ جهان، موریم ما
هم به تو نزدیک و هم از چشم تو دوریم ما
ذرهای ناچیز بین کهکشان ظلمتیم
دربهدر دنبال خورشیدیم، بی نوریم ما
کُلُّهم نورید، نورِ واحد و این نور را
در دل رنگینکمان دیدیم، منشوریم ما
البلاءُ للولاء، پس دل به دریا میزنیم
هرگز از طوفان نمیترسیم، پُر شوریم ما
با ولایت زندهی جاوید و، بی عشقِ علی
مُردگانی تا قیامت در دلِ گوریم ما
بی علی مانند کاهی بر زمین افتادهایم
با علی محکمتر از کوهیم، مغروریم ما
در هجوم بی کسی، هر شب به ما سر میزند
با غمش هم دلخوشی داریم، مسروریم ما
خاک پای آن شهنشاه بدون تاج و تخت
منزجر از سلطنتهای زر و زوریم ما
تا نفس داریم گلبانگ هو الحق میزنیم
در طریق عاشقی، برعکسِ منصوریم ما
هیچ راهی جز جنونْ در محضرش پیدا نشد
پس اگر دیوانه و مستیم، معذوریم ما
با دم "لبیک یا حیدر" قیامت میکنیم
نسخهی مستانهای از نفخهی صوریم ما
از لبان ما فقط ناد علی را بشنوید
تا ابد مأنوس با اذکارِ مذکوریم ما
دانههای اشکمان، تسبیحِ ذکر مرتضیست
بر ضریحش جایمان عالیست، انگوریم ما
معنی دوزخ چه میباشد؟ بهشت بی علی
بی خیال جنت و بیگانه با حوریم ما
هرکه دنبال ثواب اینجا بیاید باختهست
در پی پاداش اگر باشیم، مزدوریم ما
حیدری و فاطمی هستیم و بر روی زمین
وارثانِ چشمهی نورِ علی نوریم ما
نفْس را مالک شدند و مالک اشتر شدند
چشمهی ایمانِ یارانِ سلحشوریم ما
بند بند ما اسیرِ نَفْسِ سرکش مانده است
ماهیانِ خستهی افتاده در توریم ما
چوبْخطِ توبههامان پُر شده این روزها
در کتاب زندگی لبریزِ هاشوریم ما
چون کلاغانیم و در بین کبوترهایِ صحن
وصلههای ناهماهنگیم، ناجوریم ما
بهترین جای مناجاتست ایوان طلا
بی نجف تصویری از موسای بی طوریم ما
در گلستانِ حرم با طَعم احلی مِنْ عسل
هر گُلی را زیر و رو کردیم، زنبوریم ما
نسل در نسل از مسافرهای راهِ اربعین
سلسله در سلسله خاک نشابوریم ما
از شروط بندگی، در بندِ حیدر بودن است
پس در این حِصنِ حَصین، پیوسته محصوریم ما
یک علی در خاک ایران، سه علی هم در عراق
هر کجا باشیم با این نام محشوریم ما
در نجف، دلشوره میگیریم بین کوچهها
مثل اینکه راهی بازارِ سرشوریم ما
عشق او دار و ندار ماست تا شامِ ابد
از دل و جان، طالبِ این گنج مستوریم ما
در طواف مرقد او، خَلق حاجی میشوند
در حریم با صفایش، سعی مشکوریم ما
در مضامین فضیلتهای او لالیم لال
معجزاتش را نمیبینیم ما، کوریم ما
سیصد آیه در مقامات علی نازل شدهست
سَرخوش از پیمانهی آیاتِ مزبوریم ما
محو در شبهای پیشاور شدیم و سالهاست
مات اقبال بلند مرد لاهوریم ما
در قصیده هیچ آدابی و ترتیبی نماند
از همان بیت نخستین، مست و مسحوریم ما
نام او ذکر #شب_قدر تمام انبیا است
قَدرْدانِ قَدْرِ او در حدِّ مقدوریم ما
راهی دار المجانینِ نجف خواهیم شد
همچنان در زُمرهی مَرضای منظوریم ما
عاشق مرگیم چون هنگامهی دیدار اوست
چند روزی هم اگر هستیم، مجبوریم ما
در زمان مرگ با ما مهربانی کن علی
پیر و زار و خسته میآییم، رنجوریم ما
از شراب کهنهی خُم حسرتی در جان ماست
ساقیا یک جرعه میخواهیم، مخموریم ما...
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_مدح
خدا میخواست تا تقدير عالم اينچنين باشد
كسیکه صاحب عرش است، مهمان زمين باشد
خدا در ساق عرش خويش جايی را برايش ساخت
كه حتی ماورای ديدهی روح الامين باشد
خدا میخواست از رخسارهی خود پرده بردارد
خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشد
عَلیٌّ حُبُّه جُنَّة، قَسیمُ النّارِ و الجَنَّة
خدا میخواست آن باشد، خدا میخواست این باشد
بجز او نيست دستاويز محكم در دل طوفان
به جز او نيست وقتی صحبت از حبل المتين باشد
مرا تا خطبههای بی الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبهی بی نقطهی تو نقطهچین باشد
مرا در بیتبیت شعرهایم دستگیری کن
غزلهای تو بی اندازه باید دلنشین باشد
غزل لطف خداوند است، شاعرها خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد
✍ #احمد_علوی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7