eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
982 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۰۱ دل من تنگ شده حال و هوایی دارم غم مخور ای دل غم دیده خدایی دارم شکرلله که دلم ساکن این وادی شد پر زده سامره و مُعتکف هادی شد دل من شیفته ی صحن امام هادی است گوشه ای از حَرَمش مست کلام هادی است در حریم تو صفا می کنم و می مانم پای شش گوشه ی تو جامعه را میخوانم تا که آمد به نظر گوشه ای از ماتم تو با توسل به شما گریه کنم از غم تو پابرهنه دل شب ، دست تو را هم بستند موپریشان شدی و ، حُرمت تو بشکستند صاحب جامعه و این همه تحقیر اِی وای بُردن بزم شراب آیه تطهیر اِی وای من بمیرم که تو را بزم شراب آوردند با تعارف به شما قلب و دلت آزردند با همین روضه دلم باز هوایی شده است با غمت روضه ی ما کرببلایی شده است یادم افتاد دوباره به همان بزم شراب خیزران می زد و زینب دل او گشته کباب بی حیا چوب مزن بر لب و دندان حسین بِنِگر قلب من و گریه ی طفلان حسین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خون می چکد زدیدۀ در خون شناورم در بهت چشم های گهربار مادرم سوز عطـش به ریشۀ من تیشه می زنــد خشکیده شاخه های بلند صنوبرم در انتـهای مـغرب رنگ کبود رفت خـورشیــد پـر فـــروغ جمـال مـنورم از هرم زهر و معجزۀ لخته های خون یــاقــوت سرخ گـشته لبــان مــطهـــرم تا مغز استخوان شرر زهر رخنه کرد تفتیده کوره ای شده گــرمای بســترم بــا هــر نفس تمــام تنم تیـر می کــشد چــشم انتــظار قطــع نفــس های آخــرم در لحظه های آخـر عمــرم هــوایـیم افتـــاده شــور کرببــلا بــاز در ســرم این آرزوی لحظۀ جان دادن من است با ذکـر «یا حسین» رود جــان ز پیــکرم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز در مدح شما شاید و اما دارد این دل بی رمقی که به رهت جا دارد موج موج از همه سو در طلب فیض کسی ست باز شوق سخن از حضرت آقا دارد کوچکم خرده نگیرید ببخشید آقا قطره ای راه به جولان گه دریا دارد صحن قدسی ست به هر جای که نامی ز شماست چون خدا از نفست فخر به دنیا دارد بارگاهت که فرو ریخت دلم غوغا شد از غمت زخم ابد خاطره ی ما دارد خنده ای کرد عدو : «گنبدش از بیخ شکست» غافل از آن که حرم در دل ما جا دارد منزلش سرب حمیم! آن که حریم تو درید چه سرانجام بدی در صف عقبا دارد بی گمان آن که ز معصومیتت بد گفته است مذهب شوم دلان را به مدارا دارد به خداوند قسم می درم آن حنجره را آن که طرحی ز جسارات به مولا دارد سینه را وقف قدوم نوه ات بنمودم تا... زمان فرجش میل معما دارد روی هر آجر و هر خشت خراب دل ما «ها» «الف» «دال » ،سپس جرعه ای از «یا» دارد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امام هادی النقی(ع)-شهادت- بهر تو کفن بود ولی وای حسین! غم سایه فکن بود ولی وای حسین! هر چند شدی کشته تو از زهر ولی سر روی بدن بود ولی وای حسین! ××× رفتی تو ولی پسر، عزاداری کرد تنها نه پسر، بشر عزاداری کرد مظلوم و غریب گر چه شهیدت کردند بهر تو ولی خواهر عزاداری کرد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آیا که شود باز ببینم وطنم را آرام کنم سینۀ پر از محنم را دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم با مادر غمدیده بگویم سخنم را از سوز عطش تار شده راه نگاهم آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی سخت است تماشا کنم اشک حسنم را آن روز که در گوشۀ ویرانه نشستم لرزاند، غم عمۀ سادات تنم را من کشتۀ بی حرمتیِ بزم شرابم با آن که نبسته لب چوبی دهنم را آن روز که آمد به میان حرف کنیزی... سخت است که تفسیر نمایم سخنم را ناموس خدا، خیره سری، چشم حرامی سربسته گذارید بلای کهنم را در این دم آخر به خدا یاد حسینم زیر سرم آماده نهادم کفنم را تشییع تن سالم من کار ندارد غارت ننموده است کسی پیرهنم را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غربت شهر سامرا، غصۀ هر شب منه عكس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه گرد و غبار مرقدت، سرمۀ چشم نوكرات خیلی غریبی آقاجون! بگو چی شد كبوترات؟ شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو كنم كاشكی می شد با مژه هام، مرقدتُ جارو كنم آقا بذاركه جونمُ، با هروله فدات كنم آقا بذار كه رُوم بشه، تو قیامت صدات كنم سینه زدن با عاشقات، نماز مستیِ منه این سینۀ خسته باید، یه روز براتُ بشكنه تو حلقۀ سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم پاك میشه زنگار دلم، آینه می شم- نور می گیرم این گریه ها روز حساب، توشۀ كوله بارمه این سینۀ كبود شده، مدال افتخارمه بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوكریت معنی عشقُ فهمیدم، با اون نگاه دلبریت معجزه كردی آقاجون، كه عاشق خدا شدم یه تیكه مس بودم كه با، نگاه تو طلا شدم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آیه تطهیر زهری که پا گذاشته بر روی هر پرش بسمل نموده، مثل گلی کرده پرپرش بغضی که روی داغ دلش چنگ می کشد ایفا نموده روی گلو نقش خنجرش از نسل نور و آیه تطهیر بود و کرد یک بی حیا شراب تعارف به محضرش گریان داغ حضرت سجاد و قبر بود می دید قبر کنده خود در برابرش شکر خدا که گل پسرش بعد خنجری بوسه نمی زند روی رگهای حنجرش در یورش شبانه به کاشانه اش کسی با کعب نی نکرده تعرض به خواهرش دستش اگرچه بسته شده با طناب لیک سیلی کسی به کوچه نزد روی همسرش شکر خدا که صحبت غارت نبوده و از دخترش نرفته به تاراج معجرش شکر خدا که شمر نیامد به قتله گاه ننشست روی سینه جلو چشم مادرش شکر خدا سر از تن آقا جدا نشد شکر خدا نرفته روی نیزه ها سرش ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غریب و مضطر وقتی که دور از تربت پیغمبر افتاد غمهای عالم بر دل او یکسر افتاد گاهی به یاد روضه جدِّ غریبش گه یاد مادر اشکش از چشم تر افتاد آقای ما شد خانه اش خان الصّعالیک دنیا زچشم دوستانش دیگر افتاد در پیش چشمانش قبرش را که کندند یک لحظه یاد نبش قبر اصغر افتاد آن شب که از کاشانه می بردند او را چشمش به در افتاد یاد مادر افتاد گویا صدای مادرش را می شنید و می دید گویا مادرش پشت در افتاد او را میان کوچه ها وقتی کشیدند یاد غریبی های جدش حیدر افتاد بزم شراب و آیه تطهیر، ای وای راهش بمیرم من کجاها آخر افتاد این روضه اما تازگی دارد؟ ندارد حق داشت یاد زینب غم پرور افتاد بزم یزید و عمه سادات، ای وای بعد از برادر چه غریب و مضطر افتاد این کفیل زینب الحورا، اباالفضل بین حرامی خواهرت بی یاور افتاد چشمان خود را بست از خجلت برادر در طشت چشمش تا به چشم خواهر افتاد چوب یزید بی حیا تا رفت بالا دیدند در مجلس که از پا دختر افتاد آنقدر زد با خیزرانش بی مروت دندان بشکسته در آن طشت زر افتاد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کینه زهر سینه ات از کینه زهری کشنده شعله ور از نفس افتادی و کم کم، کمانی شد کمر سامرا آهی کشید و پیکرت را بوسه زد مضطر و صاحب عزا شد «جامعه» از این خبر ساحتِ پیشانی ات را تب احاطه کرده بود چیره میشد بر تنت هر لحظه دردی بیشتر بیهوا دردِ بدی پیچید در پهلوی تو داغِ مادر زنده شد! ای وای از دیوار و در کاش مثل مجتبی(ع)؛ خواهر کنارت داشتی تا که میشد با نگاهش ناله هایت مختصر زهر؛ ذره ذره دید چشم هایت را گرفت بر زمین انداختَت سرگیجه هایِ مستمر حنجرت میسوخت! شد لب های خشکت ناتوان «وا حسینم(ع)» گفتی و افتاد آتش در جگر روضه خوانِ جدّ عطشانت شدی در احتضار پاک کردی اشک را از گوشۂ چشمانِ تر! ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وامصیبت ای توتیای حور و مَلَک خاک پای تو ای بهتر از بهشت برین سامرای تو تنها نه سامرا، نه زمین و اهالی اش هفت آسمان نشسته به زیر لوای تو خورشید ذرّه وار دم صبح می رسد در پیشگاه حضرت گنبد طلای تو هر چند از بهشت فراوان شنیده ایم مارا بس است گوشه ی صحن وسرای تو از هرچه هست و نیست دگر بی نیاز شد دست کسی که مرتبه ای شد گدای تو تکبیر گفته است هزاران هزار بار آن که شنیده جامعه را با صدای تو تفتیش منزل تو و تبعیدِ آن چنان یک پرده بود از آن همه درد و بلای تو ای خانه ی تو عرش خداوند ذوالجلال کِی کاروان سرای گداهاست جای تو؟ فریاد وامصیبت ما تا به شام رفت یعنی کشیده شد به کجا ماجرای تو؟ توهین دلقکی به تو در مجلس شراب ما را نشانده تا به ابد در عزای تو از بس که باحسین دلت ارتباط داشت شد حُجره تو آخر سر کربلای تو با اینکه در دیار غریبی شدی شهید کاری نداشت دست کسی با ردای تو دیگر هزار و نهصد و پنجاه تا نبود زخم دهان گُشاده روی عضوهای تو دیگر کنار پیکر بی جان حضرتت سیلی نخورد دختر درد آشنای تو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غریب آقام دارد امید که دردش به مُداوا نکشد با چنین درد غمش کاش به فردا نکشد زهر خورد و جگرش سوخت لبش را سوزاند چه کند از دل اگر ناله ی زهرا نکشد بارِ اول که در این خانه نبوده اما کاش می شد به کنارِ پسرش پا نکشد سینه وقتی که بسوزد نَفَست می گیرد نیست امید که کارش به تَقَلا نکشد پسرش چاک گریبان زده بر بالینش چه کند دست اگر بر سرِ بابا نکشد ظرفِ آبی به لبش دید فقط گفت حسین نَفَسی نیست اگر وای حسینا نکشد کربلا آب رسید و به زمین اما ریخت خواست نامرد که یک آه هم آقا نکشد دست خواهر به سرش، داشت دعایی شاید لحظه ی آخرِ او کار به دعوا نکشد ضربه ها اینهمه بر صورت آقا نزنید هیچ کس نیست که یک تیغ در اینجا نکشد شعله اُفتاده به دامانِ یتیمی اما می دَود تا که کسی گیسوی او را نشکد بیشتر می شود آتش اگر اینقدر دَوَد عمه ای کاش که این شعله به بالا نکشد می بَرد هرچه دلش خواست حرامی باشد کاش فریاد سرِ دختر نوپا نکشد خوب شد بود عمو بر سر نیزه تا که حالِ این خواهرِ تنها به تماشا نکشد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گل فاطمه عزیز جواد الائمه سلام گل فاطمه یا علی النقی تویی که به من راه و میدی نشون بخون جامعه تا کنم عاشقی چه قد نا امید و تو دادی امید چه قد بی نوا رو تو دادی نجات تویی چاره درد بیچاره ها میشه مرده زنده توی روضه هات به یاری مردم نداری نیاز به جای همه یار تو هست خدا علی رو مگه میشه تبعید کرد نجف رو آوردی توی سامرا علی بودی و قوم بد کینه ها گذاشتن برای تو سنگ تموم دلت رفت مدینه تو اون نیمه شب به خونه ات همین که آوردن هجوم تو رو بردنت دست بسته ولی ندیدی توی شعله خانوم تو تو رو بردنت دست بسته ولی نکشته لگد، طفل معصوم تو تو رو پیر کردن تو بزم شراب بمیرم بمیرم بمیرم برات فقط گریه اینجا برات مرهمه بریز اشک خون از غم عمه هات سر غرق خون، تشت زر، هلهله می لرزه تموم زمین و زمان زدن خیزران، باز ناراضیَن بشم لال الهی، کنیزم میخوان ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سوز ناله تو همراه با زیارت زیبای جامعه در هر فراز نام تو را ذکر می کنم یا إهدنا الصراط نماز مقربین در هر نماز نام تو را ذکر می کنم حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت دیشب مریض خانه ما با وساطتت شد رو به راه، تذکره کربلا گرفت پیچیده سوز ناله تو بین قرن ها آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد با پاره پاره جگرت این غزل گریست با خون دل نوشته شد و چارپاره شد بالا سر تو ضامن آهو کشید آه بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد از روی درد ناله زدی: وای مادرم کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده با تازیانه بر جگرت حمله ور شدند روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد یادآور مصیبت دیوار و در شدند گر چه به روی سینه تو زهر پا گذاشت دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود گر چه به تو تعارف جام شراب شد دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود از قتلگاه کرببلا سر در آورد هر کس که کرد مرثیه خوانیِ قتل تو یک تا دوازده همه را شمر کشته است آن ضربه دهم شده بانی قتل تو ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
میان شهرِ غریب میان شهرِ غریبی که آشنایی نیست برای ماندنِ مردی غریب، جایی نیست شبیه گیسوی بی شانه در بیابانی گره به کار بیافتد؛ گره گشایی نیست نفس نفس زدنش گوشه ی قفس سخت است پرنده ای که برای پرش هوایی نیست سکوت، همدمِ فریاد، می شود وقتی که گوش ها کَر و در شهر، همصدایی نیست برای درد، زمانی که نیست درمانی به غیرِ زهرِ جگرخوارها دوایی نیست دوباره مردِ خدا می رود به بزمِ شراب چرا که دور و برش مردِ با خدایی نیست شبیه روضه ی بزمِ حرامِ شام، ولی میانِ تشتِ طلایی سرِ جدایی نیست هزار مرتبه شکرِ خدا در این مجلس عیالِ بی سپری؛ چشمِ بی حیایی نیست هزار شکر خدا را که حرفِ مفتِ «کنیز» و قیمتش؛ به لبِ سکه ی طلایی نیست میان حجره اش افتاد، از نفس؛ اما به جسمِ با کفنش جای ردّ پایی نیست ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غصه و غم همان کسی که تو را خانه گدایان بُرد و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد برای این که علوم از تو منتشر نشود میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد کجاست تا که ببیند حریم تو امروز چقدر غصه و غم از دل پریشان بُرد چقدر درد برای طبیب آوردند مریض از حرم تو چقدر درمان بُرد همان حرم که برای غبار آن، جبریل هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد به قدر ظرفیت سائلش تفضل کرد که خضر، حکمت و تخت را سلیمان بُرد چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است از این جهت که از امر امام فرمان بُرد دل شراب هم از این مصیبتش خون است طَهور را به سرای شراب مهمان بُرد شراب بود ولی او یزید شام نبود مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟! ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دار العزا در غربت این شهر چون جانت فدا شد شرمندگی از تو نصیب سامرا شد این خاک اگر تا حال سُرِّ مَنْ رَای بود بعد از عروجت تا ابد دار العزا شد بودی علی سوّم آل علی که در حقّ تو مثل علی خیلی جفا شد نفرین بی پایان بر آن رذلی که از بغض راضی به قتل دوّمین ابن الرّضا شد یک نیمه شب از خانه بیرونت کشیدند طوری که ماه از شرم تو قدّش دو تا شد پای برهنه پشت مرکب می دویدی خار از ادب پیش قدمهای تو پا شد بستند وقتی ریسمان را دور دستت زهرا دوباره ناله اش واویلتا شد شکر خدا ناموست آن شب در امان بود با آن که با جور عدو از تو جدا شد امّا مدینه داستان آن گونه شد که شرمنده بانوی خانه مرتضی شد روضه چرا از جای دیگر سر در آورد؟ با اینکه آتش از همان کوچه به پا شد وقتی که دیدی داخل بزم شرابی اشکت روان از غُصّه شام بلا شد در دست آن نامرد دیدی جام می را تازه گریزِ روضه ات طشت طلا شد یک جمله می گویم دگر طاقت ندارم شاید کمی از حقّ این روضه ادا شد آنجا که چوب خیزران با رفت و برگشت دُرّ از دهان شاه ما انداخت در طشت ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ایهاالنقی تاریک بود دور و برت ایها النقی سویی نداشت چشم ترت ایها النقی خون می گریست بر تو و بر حال و روز تو چشم ملائک و پسرت ایها النقی زهرِ ستم چه کرد به جان تو ای غریب خون می چکید از جگرت ایها النقی یک تن نبود حامیِ تو در تمام شهر تا شد ز غربتت کمرت ایها النقی از زحمتی که زهر به جسم تو داده بود |شد ارغوانی بال و پرت ایها النقی طفل تو بود شاهد جان دادنت، ولی آتش گرفت برگ و برت ایها النقی لب تشنه بودی و خبر از آب هم نبود این سان گذشت هر سحرت ایها النقی عمری به یادِ جَدِ غریبت گریستی تا بود همیشه در نظرت ایها النقی گرچه غریب بودی و تنها و بی سپه خولی نبود همسفرت ایها النقی شکر خدا که نیزه نشد مرکب سرت بر خاک هجره ماند سرت ایها النقی خواهر نبود تا که ببیند غم تو را از زخم هم نبود اثرت ایها النقی حتی میانِ هجره ی تو یک حصیر بود جَدِ تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سوگ علی بن محمد روضه ات را چه بخوانیم چه نه غم داریم پشت هر واژه و هر قافیه ماتم داریم شاعر سوگ علی بن محمد چه کم است مثل مداح که در مجلس تو کم داریم همه شهر به داغ تو علم بر دوش است شکر لله که هنوز این همه پرچم داریم زخم شمشیر عمیق است نه آنقدر که ما این همه زخم عمیق از ستم سم داریم آه شش گوشه نشین! مثل حسینی چقدر بی جهت نیست که احساس محرم داریم به اَبی اَنت و اُمی. به خدا کافی نیست به موالاتکم ای عشق! که جان هم داریم نفس جامعه ات بود که در مجلس اشک دم به ما داد غمت را و دمادم داریم وسط هروله آهنگ سفر می گیریم سامرا منتظر ماست که پر می گیریم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
درد بسیار است امّا در جگر بسیارتر حال و روزش می شود لحظه به لحظه زارتر احتضارش، غربتش، دردش غم انگیز است، آه لیک بر پای پسر جان دادنش غمبارتر بر زمین پا می کشد، رنگش به زردی می زند چاره وقتی نیست می پیچد بخود ناچارتر هرچه نسل فاطمه دنباله پیدا می کند بیشتر از پیشتر هِی می شود بی یارتر قدر او را بارها می خواست آری بشکند دشمن این سوره خود، هر بار می شد خارتر از گریبان می کشیدش تا که تحقیرش کند کربلا در سامرا شد قابل تکرارتر پیرهن کهنه نبود اینجا، ولی نامردها پاره پاره کردنش هر چند که دشوارتر آه، تا بردند در بزم شرابش گریه کرد یاد خشکیده لب و چوبی که بود انگار، تر! ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم هادی سیاهی زینت شب نیست، شب را زینت از ماه است اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است من از آیینه‌ی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است هزاران ابن‌اَکثَم از حضورت فیض می‌بردند که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است تویی بالاتر از بالا و ما پایین‌تر از پایین میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است نخواهد رفت تا معراج درک تو خیال ما که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است تمام گوش‌ها را تشنه‌ی جام سخن کردی که در دنیا هرآن‌چیزی که شیرین‌است، دلخواه است به هر تصویر از آیینه‌های "جامعه" خواندیم که هر معصوم یک آیینه‌ی شفافِ الله است روایات شما آنقدر دل‌برده از این شاعر که تنها از مضامین شما دم می‌زند تا هست. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یا امام هادی (ع) می سُرایم غزل و چشم ولی گریان است در عزای دهمین نور دلم طوفان است ز غریبی تو آخر چه بگویم هیهات شعر در دفتر من مرثیهٔ باران است واژه ها در سَر من رقص کنان می گردند به عزایت قلم آغازگر جولان است از کجا باز کنم روضهٔ خود را امشب روضه خوان نیز در این جام بلا حیران است بشکند دست کسی که بسته دستان تو را خود سوار و تو پیاده،مقصدش زندان است این چه سِرّیست که در سلسلهٔ کوی شما سخن از بزم شراب و جگر سوزان است زهر بر جان تو بنشسته چنین افتادی جسم تو گشته نحیف و بدنت بی جان است شده هنگام عروج و حَسَنت بیتاب است همچو ارباب به خاک و لب تو عطشان است شعر من باز گریزی زده تا کربُبلا ارباً اربا شده ای که روی خاک عریان است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گدای سامره گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن و به قناعتِ ما از کرم ، عطایی کن من آن کبوتریم که به شوقتان پر زد به پاس اینکه شمایی شهید ، پرپر زد تو زاده ای ز تبار رئوف ها هستی ز بهرِ خلقِ زمانِ خودت رضا هستی و کسانی که به ظاهر محبّ تو بودند هزار حیف بهای تو را نفهمیدند برای لطمه زدن ، عزمشان فراوان شد و ناگهان رخ راستینشان نمایان شد به زهر ، کینه ی خود را به دل نشان دادند و نظیر حَسَن به خانه ی حزن جان دادند خوشا به حال شما دفنتان ابهّت داشت نه مثل مادرتان که به شب کفایت داشت گزیده دم بزنم نوکرم ، وفایی کن گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظه تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته ست خدا می داند آه این قصه جانسوز ندارد پایان باز بی وقفه به دریا زده ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی واهمه گفت: قلب بی دغدغه عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک تر از نفس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی ست جدا جذبه ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم هادی سیاهی زینت شب نیست، شب را زینت از ماه است اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است من از آیینه‌ی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است هزاران ابن‌اَکثَم از حضورت فیض می‌بردند که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است تویی بالاتر از بالا و ما پایین‌تر از پایین میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است نخواهد رفت تا معراج درک تو خیال ما که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است تمام گوش‌ها را تشنه‌ی جام سخن کردی که در دنیا هرآن‌چیزی که شیرین‌است، دلخواه است به هر تصویر از آیینه‌های "جامعه" خواندیم که هر معصوم یک آیینه‌ی شفافِ الله است روایات شما آنقدر دل‌برده از این شاعر که تنها از مضامین شما دم می‌زند تا هست. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم هادی سیاهی زینت شب نیست، شب را زینت از ماه است اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است من از آیینه‌ی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است هزاران ابن‌اَکثَم از حضورت فیض می‌بردند که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است تویی بالاتر از بالا و ما پایین‌تر از پایین میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است نخواهد رفت تا معراج درک تو خیال ما که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است تمام گوش‌ها را تشنه‌ی جام سخن کردی که در دنیا هرآن‌چیزی که شیرین‌است، دلخواه است به هر تصویر از آیینه‌های "جامعه" خواندیم که هر معصوم یک آیینه‌ی شفافِ الله است روایات شما آنقدر دل‌برده از این شاعر که تنها از مضامین شما دم می‌زند تا هست. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7