بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد؟
چراغ زندگی گل کرد، کی پروانه خواهی شد؟
رهایی نیست ممکن از قفس مرغ ترا هرگز
زبوی گل اگر قانع به آب و دانه خواهی شد
#صائب
@shearosama
میوهای کالم ولی از شاخسار افتادهام
قطرهوار از چشم تو بیاختیار افتادهام
من در میانِ جمع هم تنهام مثل برگ زرد
در میان بیشهی سبز بهار افتادهام
بعد تو چون قایقی کهنه، کنار بندری
گوشهای آرام اما بیقرار افتاده ام
#حسین_دهلوی
@shearosama
کاش نبضات را میگرفتم و منتشر میکردم تا دنیا به حال طبیعی اش برگردد
#شمس_لنگرودی
@shearosama
ای که می خندی چو گل در بوستان بی اختیار
از گلاب گریه بی اختیار اندیشه کن
#صائب
@shearosama
باور نکن عوض شده باشم که من هنوز
با یک نگاه سادهی تو خام میشوم
آن قایقم که در شبِ فانوسهای گُم
در ساحل نگاه تو آرام میشوم
#اسحاق_انور
@shearosama
شفا وقتی رخ میدهد که از خود بیرون رفته و به دیگران کمک کنید. تا زمانی که تمرکز خود را روی درد خودتان، روی آنچیزی که از دست دادهاید، آنچه بر طبق خواسته ی تان پیش نرفته بگذارید، همان جایی که هستید گیر خواهید کرد.
#جول_اوستین
@shearosama
عشق دفترچهی روز را ورق میزد
جز چهرهی تو بر اوراقش نبود
#شمس_لنگرودی
@shearosama
ما را برای رونق بازار میخواهی
ای باغبان تا چند گل را خوار میخواهی
#فاضل_نظری
@shearosama
گاهی پرندهای کوچک میآید
بر شاخهای شکسته مینِشیند
آوازی میخواند زیبا وُ شیرین
#عمران_صلاحی
@shearosama
حس میکنم که جز قفسی تنگ و تیره نیست
پیراهنی که تنگ گرفته ست در برم
#پریسا_جعفری_قهفرخی
@shearosama
تاریخچهی ضریحِ عشق
#امام_رضا
عکس: مرکز اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی
@shearosama
ز اختیار جهان عقده ای است در دل من
که جز به گریه بی اختیار نگشاید
خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود
دهان خویش به ابر بهار نگشاید
شکایت گره دل به روزگار مبر
که هیچ کس بجز از کردگار نگشاید
زمین وچرخ بغیر از غبار و دودی نیست
خوش آن که چشم به دود وغبار نگشاید
#صائب
@shearosama