eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
134 دنبال‌کننده
525 عکس
231 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط باادمینای کانال @samtebaran @bambo28
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچه آيينه به توصيف تو جان كند نشد  آه، تصوير تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه عشقت گِره‌اى باز کنم به پريشانى گيسوى تو سوگند نشد خاطرات تو و دنياي مرا سوزاندند  تا فراموش شود ياد تو هرچند نشد من دهان باز نكردم كه نرنجي از من مثل زخمى كه لبش باز به لبخند نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلكه چون برده مرا هم بفروشند نشد @shearosama
فرقی نمی‌کند چه برایم نوشته دوست گیرم که ناسزاست ولی دست‌خط اوست @shearosama
بین تو و من رغبت دیدار نمانده‌ست هم فاصله ها کم شده هم حوصله ها کم از عشق بپرهیز که صد راهزن اینجاست آیند به این گردنه ها قافله ها کم... @shearosama
‌ گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است جرمی که نوشتند به پای همه ی ما @shearosama
«صبر» درمان من است از تلخ و شيرينش چه باک؟ هرچه باشد ناگزيرم هرچه باشد حاضرم @shearosama
بدخُلقم و بدعهد، زبانبازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است! مگرنه؟ یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد یک بار دگر، بار دگر، بار دگر...نه! @shearosama
«صبر» درمان من است از تلخ و شيرينش چه باک؟ هرچه باشد ناگزيرم هرچه باشد حاضرم @shearosama
روزگاری دِل سپردن ها دلیلِ عشق بود...! @shearosama
گفتم به هیچکس دل خود را نمی دهم اما دلم برای همان هیچکس گرفت... @shearosama
رنج فراق هست و امید وصال نیست این هست و نیست کاش که زیر و زِبر شود @shearosama
به خداحافظی تلخ تو سوگند... نشد! که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ی ممنوع... ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند.. نشد! با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس... هیچکس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد... خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها عاقبت با قلم شرم... نوشتند: نشد!! @shearosama
انگار که‌ یک کوه سفر کرده از این دشت اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم 🔹@shearosama
پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی شاید از آن ساعت طلسمم کرد جادویی شاید از آن پس بود که احساس می‌کردم در سینه ام پَر می‌زند شب‌ها پرستویی شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم هر روز سیبی سرخ می‌افتاد در جویی @shearosama
به نسیمی همه‌ی راه به هم می‌ریزد کِی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد @shearosama
بیهوده نیست روی زمینم نهاده‌اند بارم که روی شانه‌ی عالم زیادی ام با شور و شوق می‌رسم و طرد می‌شوم موجم به هر طرف که بیایم زیادی ام @shearosama
خواستم نوح شوم موج غمت غرقم کرد کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت @shearosama
نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخم‌های دل خون من علاج نداشت تفاوت من و اصحاب کهف در این بود که سکه‌های من از ابتدا رواج نداشت @shearosama
تمام مردم اگر چشم‌شان به ظاهر توست نگاه من به دل پاک و طاهر توست فقط نه من به هوای تو اشک می‌ریزم که هرچه رود در این سرزمین مسافر توست به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است شاعر توست که گفته است که من شمع محفل غزلم به آب و آتش اگر می‌زنم به خاطر توست @shearosama
من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است شبیه بودن گل های بی شمیم به هم من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم بیا شویم چو خاکستری رها در باد من و تو را برساند مگر نسیم به هم @shearosama
اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است کدام دسته گل امروز بر مزار من است گلی که آمده بر خاک من نمی داند هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است گل محمدی من، مپرس حال مرا به غم دچار چنانم که غم دچار من است تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد خود این خلاصه ی غم های روزگار من است بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم اگر چه سوخته ام، نوبت بهار من است @sherosama
توان گفتن آن راز جاودانی نیست! تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست! پر از هراس امیدم، که هیچ حادثه ای شبیه آمدن عشق نا گهانی نیست ز دست عشق به جز خیر بر نمی آید وگرنه، پاسخ دشنام مهربانی نیست! درخت ها به من آموختند: فاصله ای میان عشق زمینی و آسمانی نیست به روی آینه ی پر غبار من بنویس: بدون عشق جهان جای زندگانی نیست @sherosama
گل شکفته خود را سپرده‌ام به تو ای رود به شرط اینکه امانت به آشنا برسانی @sherosama
🕊❤ زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی‌بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی‌بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می‌گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی‌بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی‌قیمت! که غیر از مرگ، گردنبند ارزانی نمی‌بینم زمین از دلبران خالی‌ست یا من چشم‌ودل سیرم؟ که می‌گردم ولی زلف پریشانی نمی‌بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می‌خواهد که من می‌میرم از این درد و درمانی نمی‌بینم @sherosama
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می‌گویند قطره‌ای قصد نشان دادن دریا دارد عشق رازی ست که تنها به خدا باید گفت چه سخن‌ها که خدا با من تنها دارد @shearosama
بغضِ فرو خورده ام چگونه نگریم غنچه‌ی پژمرده ام چگونه نگریم پرسشم از راز بی‌وفایی او بود حال که پی برده‌ام چگونه نگریم @shearosama
به هر دل‌بستنم عمری پشیمانی بدهکارم نباید دل به هرکس بست، اما دوستت دارم پر از شور و شعف با سر به سویت می‌دَوم چون رود تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم دل‌آزار است یا دلخواه! ماییم و همین یک دل بِبَر ! یا بازگردان ! من به هر صورت زیانکارم ملامت می‌کنندم دوستان در عشق و حق دارند تو بیزار از منی ! اما مگر من دست بردارم تو خواب روزهای روشن خود را ببین ای دوست ! شبت خوش گرچه امشب نیز من تا صبح بیدارم @shearosama
ما را برای رونق بازار می‌خواهی ای باغبان تا چند گل را خوار می‌خواهی @shearosama
بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی @shearosama
بقول فاضل نظری ﴿هَر چَند که هَرگز نَرسیدم به وِصالَت عُمری که حَرام تو شُد ای عِشق، حَلالت﴾
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد! 💜 @shearosama