eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
135 دنبال‌کننده
552 عکس
244 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط بامدیر کانال @elahehfarahi
مشاهده در ایتا
دانلود
روئیدی در قلب من به‌سان گل کوچکی که کنار دیوار می‌روید؛ همین‌قدر ناخواسته عاشقت شدم... @shearhayeziba منبع: کانال تلگرامی محمود درویش
تو را دوست مى‌داشتم ‏چنان که انگار تو آخرینِ عزیزانِ من بر روی زمینی و تو رنجم دادی ‏چنان که گویی من آخرینِ دشمنانِ تو بر روی زمینم... @shearosama
هنگامی که پروانه طعم پرواز آزادانه را بچشد هنگامی که نشئه حرکت بال‌هایش را در هوا می‌شناسد هیچ‌کس نمی‌تواند او را به پیله‌اش بازگرداند و قانعش کند کرم پیله بودن برایش بهتر است. @shearosama
چشمانم را می‌گشایم بر اسرائیل که بر طبل جنگ می‌کوبد و چشم‌هایم را می‌بندم بر آمریکا که بر طبل جنگ می‌کوبد زندگی پروازی گنجشکی میان دو انفجار است اگر عشق تو نبود باور نمی‌کردم که زیسته‌ام @shearosama
برایم بنویس زیرا همه‌ی گل‌های سرخی که به من هدیه کردی در گلدان بلورین خود پژمردند و تنها گل‌های سرخ اشعارت که برایم سرودی هنوز سرزنده‌اند از همه‌ی گل‌های جهان و همه‌ی زمان‌ها تنها بوی عطر، در اشعار باقی می‌مانند @shearosama
در برابر مرگ و اندوه مرگ یاران و مرگ همه‌ی چیزهای زیبا همه‌ی مُسکن‌ها را آزمودم اما هرگز چیزی همانند مسکن‌های حضورت نیافتم ازین روست که همواره به سوی تو باز می‌گردم @sherosama
برای من اهمیتی ندارد بید مجنون بکاری یا سپیدار که وقتی مُردم بر قبرم سایه بیفکند برای من اهمیتی ندارد که مزارم را با گل‌های سرخ تزیین کنی یا بر آن گیاهان کوهی و خار بگذاری زیرا به راستی من هرگز در آنجا مدفون نیستم و هیچ دلیلی نیست که بگوید من زیر آن گور خفته‌ام مرا بعد از مرگ درون کتاب‌هایم می‌یابی هر وقت آن‌ها را بخوانی، ببینی و بپسندی @shearosama
تاریکی نمی‌تواند نور را خاموش کند دوباره جوانه‌‌ای سبز و کوچک‌ می‌روید برای عشق پنهان به سرزندگی @shearosama
هنگامی که از دمشق کوچ می‌کردم پدرم در سکوت در دلم نجوا کرد: دخترم هرجا که می‌خواهی برو اما همواره از یاد مبر که از کجا آمده‌ای و من هرگز روزی انتساب اصالتم را به اکثر شهرهای سیاره‌ام از یاد نخواهم برد @shearosama
شاعر خون از رگ خویش می‌گشاید در حالی که دیگران در شادی‌اند و او در این میانه، همواره در طول عمر خویش در احتضار بوده است @sherosama
من در پی وکیل مدافعی هستم ، تا در برابر هستی ، از من دفاع کند . به هیئت منصفه بگوید : این حق من است که عمری دوباره داشته باشم ، تا هر طور که می خواهم زندگی کنم ، تا همچون دورویان گری و فاوست ، زندگانی دیگری داشته باشم . من در پی وکیلی هستم ، که در دفاع از من بگوید : این زندگانی ام بیهوده است(دست کم از جهت شکل) من در آستانه ی جنگ نابودی فلسطین زاده شدم ، دوران بلوغ من ، با درگیری ها و شکست ها گذشت ، من زندگی را نزیسته ام ، تا سزاوار مرگ باشم ! من قرنی دیگر می خواهم ، تا در سیاره ای بدون جنگ بدون قحطی و کشتار و بدون پاره شدن لایه ی اُزُن و آلودگی و وبا ... به خاطر عشق و شادی بزیم ... پس این وکیل کجاست ؟ چه کسی تضمین می کند ، وکیلم پیش از اینکه از من دفاع کند به دست آلودگی ، بیماری های همه گیر ، سرکوبی جنگ و قحط سال عشق در روزگار ما کشته نخواهد شد ؟ @shearosama
در توان عشقِ من نبود که جویباری از نور های رنگارنگ به سوی تو روان سازم @shearosama