روئیدی در قلب من
بهسان گل کوچکی
که کنار دیوار میروید؛
همینقدر ناخواسته
عاشقت شدم...
@shearhayeziba
#غاده_السمان
منبع: کانال تلگرامی محمود درویش
تو را دوست مىداشتم
چنان که انگار تو آخرینِ عزیزانِ من بر روی زمینی
و تو رنجم دادی
چنان که گویی من آخرینِ دشمنانِ تو
بر روی زمینم...
@shearosama
#غادة_السمان
هنگامی که پروانه
طعم پرواز آزادانه را بچشد
هنگامی که نشئه حرکت بالهایش را
در هوا میشناسد
هیچکس نمیتواند
او را به پیلهاش بازگرداند
و قانعش کند کرم پیله بودن برایش بهتر است.
@shearosama
#غاده_السمان
چشمانم را میگشایم
بر اسرائیل که بر طبل جنگ میکوبد
و چشمهایم را میبندم
بر آمریکا که بر طبل جنگ میکوبد
زندگی
پروازی گنجشکی میان دو انفجار است
اگر عشق تو نبود
باور نمیکردم که زیستهام
@shearosama
#غاده_السمان
برایم بنویس
زیرا همهی گلهای سرخی که به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمردند
و تنها گلهای سرخ اشعارت که برایم سرودی
هنوز سرزندهاند
از همهی گلهای جهان و همهی زمانها
تنها بوی عطر، در اشعار باقی میمانند
@shearosama
#غاده_السمان
در برابر مرگ و اندوه مرگ یاران
و مرگ همهی چیزهای زیبا
همهی مُسکنها را آزمودم
اما هرگز چیزی همانند مسکنهای حضورت نیافتم
ازین روست که همواره به سوی تو باز میگردم
#غاده_السمان
@sherosama
برای من اهمیتی ندارد
بید مجنون بکاری یا سپیدار
که وقتی مُردم بر قبرم سایه بیفکند
برای من اهمیتی ندارد
که مزارم را با گلهای سرخ تزیین کنی
یا بر آن گیاهان کوهی و خار بگذاری
زیرا به راستی من هرگز در آنجا مدفون نیستم
و هیچ دلیلی نیست که بگوید من زیر آن گور خفتهام
مرا بعد از مرگ درون کتابهایم مییابی
هر وقت آنها را بخوانی، ببینی و بپسندی
#غاده_السمان
@shearosama
تاریکی نمیتواند نور را خاموش کند
دوباره جوانهای سبز و کوچک میروید
برای عشق پنهان به سرزندگی
#غاده_السمان
@shearosama
هنگامی که از دمشق کوچ میکردم
پدرم در سکوت در دلم نجوا کرد:
دخترم هرجا که میخواهی برو
اما همواره از یاد مبر که از کجا آمدهای
و من هرگز روزی
انتساب اصالتم را به اکثر شهرهای سیارهام از یاد نخواهم برد
#غاده_السمان
@shearosama
شاعر خون از رگ خویش میگشاید
در حالی که دیگران در شادیاند
و او در این میانه، همواره در طول عمر خویش در احتضار بوده است
#غاده_السمان
@sherosama
من در پی وکیل مدافعی هستم ،
تا در برابر هستی ، از من دفاع کند .
به هیئت منصفه بگوید :
این حق من است که عمری دوباره داشته باشم ،
تا هر طور که می خواهم زندگی کنم ،
تا همچون دورویان گری و فاوست ،
زندگانی دیگری داشته باشم .
من در پی وکیلی هستم ،
که در دفاع از من بگوید :
این زندگانی ام بیهوده است(دست کم از جهت شکل)
من در آستانه ی جنگ نابودی فلسطین زاده شدم ،
دوران بلوغ من ، با درگیری ها و شکست ها گذشت ،
من زندگی را نزیسته ام ،
تا سزاوار مرگ باشم !
من قرنی دیگر می خواهم ،
تا در سیاره ای بدون جنگ
بدون قحطی و کشتار
و بدون پاره شدن لایه ی اُزُن
و آلودگی و وبا ...
به خاطر عشق و شادی بزیم ...
پس این وکیل کجاست ؟
چه کسی تضمین می کند ،
وکیلم پیش از اینکه از من دفاع کند
به دست آلودگی ، بیماری های همه گیر ، سرکوبی جنگ
و قحط سال عشق در روزگار ما
کشته نخواهد شد ؟
#غاده_السمان
@shearosama
در توان عشقِ من نبود
که جویباری از نور های رنگارنگ
به سوی تو روان سازم
#غاده_السمان
@shearosama