به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
نمانده جای شکایت که در پی هر زخم
بلندتر شده طومار بردباری ما
بهار میرسد و پیش پای آمدنش
خوشا که سرخ شود جامهی بهاری ما
@shearosama
#میلاد_عرفان_پور
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را
خبر دادند یوسف ها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
داغ های باغ سنگین است اما نو به نو
از دل این خاک میروید درختی تازهتر
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
تو نوری در شبستان سیاهم
تو رودی در کویرستان آهم
دل من تنگ و تاریک است بیتو
شبیه کوچه های زادگاهم
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
مادام که عمر من به دنیا باشد
هرجا که تو باشی دلم آنجا باشد
دیگر خبر از خودم ندارم ای دوست !
تا باشد ازین بیخبری ها باشد
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا، چشم تو بود
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
بیزارم از این پوچی و بیمعنایی
از این همه دلبستگی دنیایی
ای کاش دلم خوشهای از گندم بود
در دست گرسنگان آفریقایی
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
گر سر برود ز سر هوایت نرود
تاثیر طلسم چشمهایت نرود
فرشی ز دل شکسته انداختهایم
آهسته بیا شیشه به پایت نرود
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
دل معتکف سیاهی چشمانت
جان، صوفی خانقاهی چشمانت
یک عمر دلم شکسته خواندهست نماز
در مسجد بین راهی چشمانت
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
لبخند و جنون و استخوان و چمدان
باران دو چشم منتظر در باران
در دفتر مشق خویش کودک میسوخت
بابا آمد نه آب آورد نه نان
#میلاد_عرفان_پور
#شهدا
@sherosama
زیباست بهار سبز باور بودن
از دایره زمین فراتر بودن
پرواز به بال زخمیام رحم نکرد
این است نهایت کبوتر بودن
#میلاد_عرفان_پور
@sherosama
آن گاه که میرفت به غم پی بردم
از عمق وجودم به عدم پی بردم
من از دل خود هیچ نمیدانستم
تا برد دلم را به دلم پی بردم
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama