eitaa logo
شعر و داستان
2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
88 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز از شب من چند استکان مانده...
ظلمت خانهء من جاری ِ تنهایی بود جلوه فرمودی و از پنجره ام نور افتاد. @shearvdastan
دست و دل، تنگ و جهان تنگ خدایا چه‌ کنم من و یک حوصله‌ی تنگ به‌ این‌ها چه‌ کنم @shearvdastan
جهان درخت بدون جوانه‌ای شده است که طعمهٔ طمع موریانه‌ای شده است به گریه سنگ به هم می‌زنند و می‌خندند بیا ببین که چه دیوانه‌‌خانه‌ای شده است «امیدواری بهبود» را چه توصیفی جز اینکه دلخوشی کودکانه‌ای شده است به شیر در دل آتش نگاه کن که چه تلخ مطیع شعبدهٔ تازیانه‌ای شده است دلی که در فلک سعد بال و پر می‌زد کنون فلک‌زدهٔ آب و دانه‌ای شده است غمی که چشم جهانی بر آن گریسته بود به گوش مردم بی غم ترانه‌ای شده است وفا خیال و محبت فریب و عشق دروغ رفیق، گمشدهٔ بی‌نشانه‌ای شده است گمان یافتن کیمیای خوشبختی برای عهد شکستن بهانه‌ای شده است نه قدر لطف، نه رسم وفا، نه حق نمک گلایه نیست ولی بد زمانه‌ای شده است @shearvdastan
صد جان فدایِ باده‌ی عشقت که این شراب هرچند آتش است، ز آبِ حیات بِهْ @shearvdastan
باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن با من دم از هوای کس دیگری بزن پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت روزی به آشیانه من هم سری بزن ای دل به جنگ جمع رقیبان شتاب کن سرباز نیمه جان! به صف لشکری بزن درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت ای روزگار سیلی محکم‌تری بزن ! شاید که جام بشکنم و توبه‌ای کنم ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن @shearvdastan
ﺳﺨﺖ ﮔﺮﯾﺎﻧﻢ، ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻨﺪﻩﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﺨﻮﺭ ﭘﺸﺖِ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﮐﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﭘﻨﻬﺎﻧﻢ ﻫﻨﻮﺯ..! @shearvdastan
که رازِ عشق برون‌می‌زند به ناچاری، چنان‌که بوی خوش از حجره‌های عطاران! @shearvdastan
خزان به دیده ی ما چون بهار میگذرد غمت مباد، غم روزگار میگذرد @shearvdastan
میان باغچهٔ دیگران جوانه مزن خطا نمی‌رود آهم، به هر نشانه مزن هزارتاب‌تر از گیسویم نخواهی یافت محال را به سرانگشت‌ خویش شانه مزن نگاه مست تو باید که مال من باشد برای رهگذرانت شرابخانه مزن فقط برای خودم باش، دل گرو بگذار قمار بر سر عمرِ من است، چانه مزن سکوت میکنی و ناشنیده میگیری؟ خودم زنم، تو به من حقهٔ زنانه مزن @shearvdastan
گویند که خدا همیشه با ماست.. ای غم نکند خدا تو باشی
چون شمع سحرگاه مرا کشته خود کُن حیف است که گریان تو سَر داشته باشد.