eitaa logo
شعر و داستان
2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
86 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
این همه رنج کشیدیم و نمی‌دانستیم که بلاهای *وصال* تو کم از *هجران* نیست @shearvdastan
بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا یکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا! از چه دریا آمدم با ابر بی پایان غم کآسمان عمری‌ست تا یکریز می‌بارد مرا آخرین پیمانه‌ی شبگیر این خمخانه ام تا کدامین مستِ درد آشام بگسارد مرا گنج بی‌قدرم به دست روزگار مرده‌دوست آن گهم داند که خود در خاک بسپارد مرا گرچه مرگم پیشتر از فرصت دیدار توست همچنان شوق وصالت زنده می دارد مرا سینه‌ی صافی گفتم پیش چشم روزگار تا درین آیینه هر کسی خود چه انگارد مرا سایه گر خود در هوایت خاک گردد باک نیست عاقبت روزی به کویت باد می آرد مرا! یاد آن فرزانه‌ی آزرده‌خاطر خوش که گفت خامشی جستم که حاسد مرده پندارد مرا @shearvdastan
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی این نیز نگاهی است به افتادن سیبی در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟ باید همه ی عمر، خودت را بفریبی چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا جز سیلی امواج نبرده است نصیبی آیینه ی تاریخ تو را درد شکسته است اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی! @shearvdastan
صبح و شب ندارد جانم هر وقت به تو فکر میکنم فکرم پر میشود، از تو و خاطرات با تو فرقی هم نمیکند ساعت روزگار چند است همینکه پای تو وسط باشد همه چیز روشن است ... @shearvdastan
کافیست هوایت به سر این شهر بزند تا آسمانش را بارانی کند و یک نفر را در میان کوچه هایش دلتنگ ... ((محمد شیرین زاده)) @shearvdastan
جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه...!! ابولخیر @shearvdastan
اینجا شهریور است و من تمام قد در انتظار آمدنت لحظه شماری میکنم تمام برگهای سبز نذر آمدنت بیا و چشم دل پاییز را روشن کن @shearvdastan
مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمی شود.. . @shearvdastan
پشت این میز که از خاطره هایت می گفت.. بازهم بانی یخ کردن چایم تو شدی... @shearvdastan
صدای قفل در پر داد کفترهای چاهی را به چشمانم فرو کردند نور صبحگاهی را سپس با چشم‌بند از چاه سلولم به در بردند مبادا در مسیر خود ببینم جز سیاهی را کسی خونسرد می‌زد مُهر پای حکم تقدیرم کسی بر باد می‌داد آخرین امّید واهی را وکیل ناامیدم ناله‌ای می‌کرد گهگاهی که طولانی کند شاید روند دادخواهی را تمام نامه‌ها ناخوانده در پرونده‌ای بسته فقط پر کرده بودم کوه کاغذهای کاهی را چه سودی داشت زاری‌ها، تضرع‌ها، تمام شب کجا باور کنم الطاف پنهان الهی را حرج بر قاضی آسوده خاطر نیست، می‌دانم که ماهی‌گیر هرگز نشنود فریاد ماهی را چنان این زندگی را ترک خواهم گفت یکباره که ابراهیم ادهم ترک گوید پادشاهی را به شوق کعبه می‌رفتم که ره بردم به ترکستان تمام عمر پیمودم مسیری اشتباهی را @shearvdastan