eitaa logo
شیعه ی حیدر🌹🍃🌾
251 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
740 ویدیو
31 فایل
حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :  پس به خدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت هستم. شرح نهج البلاغه، ج6، ص99 و 100 ✨🌟✨ ✌ارتباط با ادمین @shia_heydari ادمین تبادلات👈 @Sead_gomnam_313 ✨🌟✨ شرایط کپی👇 کپی باذکر صلواتــ اللهم عجل لولیک الفرج 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
به وقتِ رمان✨😇
شیعه ی حیدر🌹🍃🌾
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #پسـرڪ_فـلافـل_فـروش #پـارت_سـیـزدهـم اهل کار
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ بازار اززبان مهدی ذوالفقاری(برادر شهید) 💎هادی بعدازدورانی که درفلافل فروشی کارمیکرد،بامعرفی یکی از دوستانش راهی بازارشد. درحجره ی یکی ازآهن فروشان پامنارکار راآغازکرد. اودرمدت کوتاهی توانایی خودرانشان داد. صاحب کاراوازهادی خیلی خوشش آمد. خیلی به اواعتمادپیداکرد.هنوزمدت کوتاهی نگذشته بودکه مسئول کارهای مالی شد. چک هاوحسابهای مالی صاحب کار خودش راوصول میکرد. آنهاآن قدربه هادی اعتمادداشتندکه چک های سنگین ومبالغ بالارادراختیاراوقرار می دادند. کارهادی دربازارهرروزازصبح تاعصرادامه داشت. 💎هادی عصرها،بعدازپایان کار، سوارموتورخودش میشدوباموتورکارمیکرد. درآمدخوبی درآن دوران داشت وهزینه ی زیادی نداشت.دستش توی جیب خودش بودودیگربه کسی وابستگی مالی نداشت. یادم هست روح پاک هادی درهمه جا خودش رانشان میداد.حتی وقتی باموتور مسافرکشی میکرد. 💎دوستش میگفت:یک بارشاهدبودم که هادی شخصی راباموتوربه میدان خراسان آورد. بااینکه بااین شخص مبلغ کرایه راطی کرده بود،اماوقتی متوجه شدکه اووضع مالی خوبی نداردنه تنهاپولی ازاو نگرفت،بلکه موجودی داخل جیبش رابه این شخص داد! ازهمان ایام بودکه بادرآمدخودش گره از مشکلات بسیاری ازدوستان وآشنایان باز کرد. به بسیاری ازرفقاقرض داده بود.بعضی ها پول اوراپس میدادند وبعضی هاهم بعداز شهادت هادی... 💎من ازهادی چهارسال بزرگتربودم. وقتی هادی حسابی دربازارجابازکرد،من درسربازی بودم. دوران خدمت من که تمام شد،هادی مرا به همان مغازه ای بردکه خودش کارمی کرد.من اینگونه واردبازارآهن شدم. به صاحب کارخودش مرامعرفی کردو گفت:آقا مهدی برادرمن است ودرخدمت شما.بعدادامه داد:مهدی مثل هادی است،همانطورمیتوانیداعتمادداشته باشید.من هم دیگرپبش شمانیستم.باید به سربازی بروم. 💎هادی مراجای خودش دربازارمشغول کرد.کارراهم به من یاددادورفت برای خدمت. مدت خدمت اوبه خاطرداشتن سابقه ی بسیجی فعال کم شد.فکرمیکنم یک سال درسپاه حفاظت مشغول خدمت بود. ازآن دوران تنهاخاطره ای که دارم بازداشت هادی بود! هادی به خاطردرگیری دردوران خدمت با یکی ازسربازان یک شب بازداشت شد. تااینکه روزبعدفهمیدندحق باهادی بوده و آزاد شد. 💎هادی درآنجابه خاطرامر به معروف با این شخص درگیرشده بود.چندباربه او تذکرداده بودکه فلان گناه راانجام ندهد امابی نتیجه بود.تااینکه مجبور شدبرخورد فیزیکی داشته باشد. بعدازپایان خدمت نیزمدتی دربازارآهن کار کرد.البته فعالیت هادی دربسیج ومسجد زیادترازقبل شده بود. 💎پی گیری کاربرای شهداومبارزه با فتنه گران،وقت اوراگرفته بود.بعدهم تصمیم گرفت کاردربازاررارهاکند! صاحب کارماخیلی ازاخلاق ومرام و صداقت هادی خوشش می آمد.برای همین اصرارداشت به هرقیمتی هادی را پس ازپایان خدمت نگه دارد. هادی اماتصمیم خودش رابه صورت جدی گرفته بود. قصدداشت به سراغ علم برود.میخواست ازفرصت کوتاه عمردرجهت شناخت بهتر خدابهره ببرد.
شیعه ی حیدر🌹🍃🌾
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #پسـرڪ_فـلافـل_فـروش #پـارت_چـهـاردهـم بازار
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ماشین اززبان یکی ازدوستان مسجد 💎شخصیت هادی برای من بسیار جذاب بود.رفاقت بااوکسی راخسته نمی کرد. درایامی که باهم درمسجدموسی ابن جعفرفعالیت داشتیم،بهترین روزهای زندگی مارقم خورد. یادم هست یک شب جمعه وقتی کار بسیج تمام شدهادی گفت:بچه هاحالش روداریدبریم زیارت؟ گفتیم:کجا؟!وسیله نداریم. هادی گفت:من میرم ماشین بابام رومیارم.بعدباهم بریم زیارت شاه عبدالعظيم. گفتیم:باشه،ماهستیم. هادی رفت ومامنتظرشدیم تاباماشین پدرش برگردد.بعضی ازبچه هاکه هادی را نمیشناختند،فکرمیکردندیک ماشین مدل بالاو... 💎چنددقیقه بعدیک پیکان استیشن درب داغون جلوی مسجدایستاد.فکرکنم تنها جای سالم این ماشین موتورش بودکه کار میکردوماشین راه می رفت. نه بدنه داشت،نه صندلی درست و حسابی و...ازهمه بدتراینکه برق نداشت.یعنی لامپ های ماشین کارنمی کرد!رفقابادیدن ماشین خیلی خندیدند.هر کسی ماشین رامی دیدمیگفت:اینکه تا سرچهارراه هم نمیتونه بره،چه برسه به شهرری. 💎اماباآن شرایط حرکت کردیم.بچه ها چندچراغ قوه آورده بودند.مادرطی مسیراز نورچراغ قوه استفاده میکردیم. وقتی هم میخواستیم راهنما بزنیم،چراغ قوه رابیرون میگرفتیم وبه سمت عقب راهنمامیزدیم. خلاصه اینکه آن شب خیلی خندیدیم. زیارت عجیبی شدواین خاطره برای مدت هانقل محافل شده بود. بعضی بچه ها شوخی میکردندومی گفتند:میخواهیم برای شب عروسی ماشین هادی رابگیریم و... چندروزبعدهم پدرهادی آن پیکان استیشن راکه برای کاراستفاده میکردفروخت ویک وانت خرید.
|💛| اینم بدون اینم بدونم..! هر جا غیر خدآ رو محرک زندگیت بدونے باختے.. بَدم باختے :) @sheeay_heydar
💛🍃 ڱر عاشق ❣و دلداده شوےمے آید پاڪ از ڱنه😞 آزاده✌️شوے مےآید پیداست علائم ظهورش اما☝️ وقتےڪه تو آماده ✊شوے مےآید 💚 @sheeay_heydar
🔴 ۷ تیر، سالروز شهادت مظلومانه دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران انقلاب گرامی باد. @sheeay_heydar
میگفت؛ جوری بین رفقات به نماز اول وقت خون معروف باش🙃✌️🏻 که اگرم روزی کارت داشتن بدونن همیشه هستے الا بیست دقیقه بعد اذان... ♥️ 🥀 @sheeay_heydar
. ♡باخیالش ، ♡بانگاهش ، ♡بافراقش ، ♡باغمــش.. ♡گاہ گریان ، ♡گاہ سوزان ، ♡گاہ لرزانم چوشمع... @sheeay_heydar
أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى مگه نمیدونین که دارم میبینمتون؟!🌱 🌱 @sheeay_heydar❥❥●•
🌹پیامبر اکرم(ص) : بیشترین گناه را در روز قیامت آن مردمی دارند که بیشتر سخنان بیهوده می گویند. «کنز العمال، ح ۸۲۹۳» @Sheeay_heydar
🍃 یه وقتایی که سرگرم کانال هاهستی یه لحظه به یاد کسانی باش که یه روزایی تو کانال‌های جبهه برای امروز تو جنگیدن💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @sheeay_heydar