💙🍃
🍃
.
.
| #روایتےازتو |
.
.
خواهر شهید هادے مےگفت، اخرین بارے ڪہ
ابراهیم بہ تهران آمده بود ڪمتر غذا میخورد
وقتے با اعتراض ما مواجہ مےشد مےگفت باید
این بدن را آماده ڪنم.
.
در شب هاے سرد زمستان بدون پتو و بالش
میخوابید و مےگفت این بدن باید عادت ڪند
روزهاے طولانے در خاڪ بماند مےگفت من از
این دنیا هیچ نمیخواهم حتےیڪ وجب خاڪ
دوست دارم انتقام سیلے حضرت زهرا (س) را
بگیرم دوستدارم بدنم در راه خدا قطعہقطعہ
شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا(س)
آرام بگیرد.
.
.
| #شهید_ابراهیم_هادے |
| #رسم_شیدایـے |
.
.
🌻🌱
🌱
.
.
🌙 #رسم_شیدایـے
.
دشمنان نمےدانند و نمیفهمند!
کہ ما براے شهادت مسابقہ میدهیم
و وابستگے نداریم و اعتقاد ما این
است کہ از سوے خدا آمده ایم و
بہ سوے او میرویم
.
.
| #شهید_سردار_همدانے
| #شهداییمـ
.
.
🌱
🌻🌱
♥🌱
🌱
.
.
| #رسم_شیدایـے |
.
.
چرا شهید خرازے لباس پاسدارے نمےپوشید؟
ایشان لباس پاسدارے ڪمتر بہ تنش میکرد
در زمان جبهہ ما دونوع اورڪت داشتیم یک
نوع اورکت خوب و شیڪ بود ما فرماندهان
این را میپوشیدیم ولےاقاےخرازے آن اورکت
کہ بسیجےها مےپوشیدند را مےپوشید بہ او
میگفتم اقا خرازے شما چرا لباس پاسدارے
نمےپوشید گفت میخوام بسیجےها نشناسند
من فرمانده ام . . .
.
[ خاطره سرلشڪر رحیم صفوے ]
.
.
| #شهید_حسین_خرازے |
.
#ShOhaDaIyaM ]
.
.
🌱
♥🌱