eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.9هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
19.2هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانال استاد دانشمند در ایتا افتتاح شد 😍 بپیوندید 👇 👇 https://eitaa.com/joinchat/67371232C75c02aaf21 🔴 بازم حاج‌ آقا دانشمند کولاک کرد..!! 🛎 صحبت‌های جنجالی حجت‌الاسلام دانشمند درمورد کشف حجاب‌ها ! دختری که روسری‌اش را بر میدارد میخواهد با ما آخوندها مبارزه کند 🔴جهت دیدن کلیپ سخنرانی خیلی تند حاج اقا وارد شوید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/67371232C75c02aaf21
✨✨✨✨ ✨ ✨ ✨ نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک پنج ساله‌‌ش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه. پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول رفتم پشت چشمیِ در، بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله‌. بچه گفت: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ‌جا. شنبه‌ها روز خاله‌بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح می‌ریم اون‌جا که یه بار من رو پله‌هاش سُر خوردم... بچه از خنده ریسه می‌رود. مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم، یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست. نمیدانم ساختمان بستنی چیست، ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب‌شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند، دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه‌پله پیاده‌اش میکنند که بره پیش بچه‌هاش بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم. نظافت طبقه ما تمام میشود... دست هم راه میگیرند و همین‌طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن‌دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام‌زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند، مادرانگی‌ای که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده، مادر بودنی که مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی‌ها از مادر، مادر می‌سازد 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
😩😩از فکر و ناهار وشام دیگه پیر شدیم🤕🤕 از بس برنج خوردیم شدیم مثل گونی برنج😁😁 جاریم😳😳یه کانال آشپزی معرفی کرده‌😉 انصافا حرف نداره 🤌🤌 🥰با مواد ارزون و در دسترس کلی غذای نونی میپزم🥰شوهر جانم راضی😃😃 ۱۰۰ نوع ۱۰۰ نوع 😜تو هم به جاریت معرفی کن😄😄😄 https://eitaa.com/joinchat/2809528535C11fb5fad36 یواشکی بیا 🤪🤪🤪🤪🤪
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
یه کانال آوردم حرف نداره🧶🧿 آروم بزن روکامواها ببین چه مدلای رو یادداده👏🧣🧤 آموزش رج به رجی با فیلم فارسی😍 💝 میدونم الان شدیدا لازمت میشه😁👇 🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶🧶
مردی دوستانش را به خانه دعوت کرد و برای شام قطعه ای گوشت چرب و آبدار پخت. ناگهان، پی برد که نمک تمام شده است. پسرش را صدا زد و گفت برو به ده و نمک بخر. اما به قیمت بخر؛ نه گران و نه ارزان تر. پسر تعجب کرد و گفت: پدر ، میدانم که نباید گران تر بخرم. اما اگر توانستم ارزان تر بخرم، چرا صرفه جویی نکنیم؟ پدر گفت: این کار در شهری بزرگ، قابل قبول است. اما در جای کوچکی مثل ده ما، با این کار همه ی ده از بین می رود. مهمانان که این حرف را شنیدند، پرسیدند که چرا نباید نمک را ارزان تر خرید، مرد پاسخ داد: کسی که نمک را زیر قیمت می فروشد، حتما به شدت به پولش احتیاج دارد. کسی که از این موقعیت سوء استفاده کند، نشان می دهد که برای عرق جبین و سعی و تلاش او در تولید نمک احترامی قایل نیست. مهمانها گفتند: اما این مساله ی کوچک که نمی تواند دهی را ویران کند؟ و میزبان پاسخ داد: در آغاز دنیا هم "ستم" کوچک بود. اما آمدن هر ستم از پس ستم دیگر، به روندی فزاینده منجر شد. همیشه فکر می کردند مهم نیست، تا کار به جایی رسید که امروز رسیده. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
مردی دوستانش را به خانه دعوت کرد و برای شام قطعه ای گوشت چرب و آبدار پخت. ناگهان، پی برد که نمک تمام شده است. پسرش را صدا زد و گفت برو به ده و نمک بخر. اما به قیمت بخر؛ نه گران و نه ارزان تر. پسر تعجب کرد و گفت: پدر ، میدانم که نباید گران تر بخرم. اما اگر توانستم ارزان تر بخرم، چرا صرفه جویی نکنیم؟ پدر گفت: این کار در شهری بزرگ، قابل قبول است. اما در جای کوچکی مثل ده ما، با این کار همه ی ده از بین می رود. مهمانان که این حرف را شنیدند، پرسیدند که چرا نباید نمک را ارزان تر خرید، مرد پاسخ داد: کسی که نمک را زیر قیمت می فروشد، حتما به شدت به پولش احتیاج دارد. کسی که از این موقعیت سوء استفاده کند، نشان می دهد که برای عرق جبین و سعی و تلاش او در تولید نمک احترامی قایل نیست. مهمانها گفتند: اما این مساله ی کوچک که نمی تواند دهی را ویران کند؟ و میزبان پاسخ داد: در آغاز دنیا هم "ستم" کوچک بود. اما آمدن هر ستم از پس ستم دیگر، به روندی فزاینده منجر شد. همیشه فکر می کردند مهم نیست، تا کار به جایی رسید که امروز رسیده. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش سلیقه ها تو چش بروها👧🤣😅 بیایین اینجا ببین چه خبره 🙋‍♀️🤷‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️ اجناس لوکس عالی با قیمت های مفت شیک و تک بدرخشین با لوکس آباد میچکا ارسال به کل کشور لینک اجناس با قیمت در ایتا https://eitaa.com/joinchat/2976972857Cbd69c3ae45 https://eitaa.com/joinchat/2976972857Cbd69c3ae45 فروش انلاین طرف قرار داد با اداره پست 🚚 قیمتها رو مقایسه کن با همه جا از همه لحاظ چک کن مطمعن شدی مشتری دائمی میشی 😄👍
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
انبارمون پر شده از ظروف سرامیکی بدون کارتن👆❌ تعداد محدودی سرویس سرامیکی بعلت شدن قیمت #؟؟؟تومان 🔴تعداد محدود بزن رو لینک آدرسش اینجاست جهت سفارش👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2976972857Cbd69c3ae45 مسیولیت ارسال تا درب منزل👌🌺🌺
✨✨✨✨ ✨🌙⭐️ ✨⭐️ ✨ ✨✨✨ ✨✨✨ 💎‌«دست نوازش» ‌ روزى در يك دهكده كوچك، معلم مدرسه از دانش‌آموزان سال اوّل خود خواست تا تصوير چيزى را كه نسبت به آن قدردان هستند، نقاشى كنند. او با خود فكر كرد كه اين بچه‌هاى فقير حتماً تصاوير بوقلمون و يا ميز پُر از غذا را نقاشى خواهند كرد؛ ولى وقتى «داگلاس» نقاشى ساده كودكانه خود را تحويل داد، معلم شوكه شد! ‌ او تصوير يك «دست» را كشيده بود، ولى اين دست چه كسى بود؟ ‌ بچه‌هاى كلاس هم مانند معلم از اين نقاشى مبهم، تعجب كردند! يكى از بچه‌ها گفت: من فكر مى‌كنم اين دست خداست كه به ما غذا مى‌رساند و يكى ديگر گفت: شايد اين دست كشاورزى است كه گندم مى‌كارد و بوقلمون‌ها را پرورش مى‌دهد. هركس نظرى مى‌داد تا اينكه معلم، بالاى سر داگلاس رفت و از او پرسيد: اين دست چه كسى است، داگلاس؟ ‌ داگلاس در حالى كه خجالت مى‌كشيد، آهسته جواب داد: «خانم معلم، اين دست شماست.» ‌ معلم به ياد آورد از وقتى كه داگلاس پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانه‌هاى مختلف نزد او مى‌آمد تا خانم معلم دست نوازشى بر سر او بكشد... ‌ نکته: شما چطور؟! آيا تا به حال بر سر كودكى يتيم، دست نوازش كشيده‌ايد؟ بر سر فرزندان خود چطور؟ ‌ ‌‌ " اى پروردگارى كه حيات بخشيده‌اى مرا، قلبى به من ببخش مالامال از قدرشناسى و عشق." ويليام شكسپير ‌ ‌ 📚 برگرفته از كتاب «تو، تویی؟!» 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
گونی برنجتو میندازی دور😱 اخه چرا😫 بیا من بهت یادبدم چه چیزایی درست کنی ارزون🤑ارزون🤑 درامدخونگی بدون هزینه انچنانی❣ باور نداری😳بیا تو👇 https://eitaa.com/joinchat/266272832Ca812c9dc84 https://eitaa.com/joinchat/266272832Ca812c9dc84 توصیه ❌ این تبلیغ رو از دست ندین 💯
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
** ✅مادر شوهرم دستشویی حمومش رو جوری تزیین کرده بود که انگار تازه عروسه از دستشوییش بوی گل و گلاب میاد، بر خلاف دستشویی ما که جرات نداریم درشو باز کنیم😷😷 یواشکی عکس گرفتم گذاشتم 😱 https://eitaa.com/joinchat/266272832Ca812c9dc84 ❌ خواهشن زود ببینید میخوام بردارم، الان جاریم می‌بینه گزارش میده **