eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.8هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
19.4هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
خودم: تو این کانال عضو شو چون همه هاشو داره میفروشه😳😳‼️‼️‼️ فقط با 30 تومان هرچی خواستی بخر بقیه پولشو هم قسطی پرداخت کن 🔥🙈🙈 https://eitaa.com/joinchat/4236640275C476678dee1 تنها کانالی که برای همه سایز ها و سایز بزرگ ها لباس زیر داره 😍😍 فروش تک ، عمده ، اقساطی✅😳
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
منبع همه لباس زیر های لوند و دیوونه 🔥😎 این کانال مورد تایید کل ایتاست با کلی رضایت مشتری خودت بزن رو لینک و ببین👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4236640275C476678dee1 مخصوص که میخوان همیشه توی خونه و بگردند😍🙈
🌸🍃🌸🍃 آورده‌اند كه شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب كنید كه مرا با او كار است. پس تفحص كردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و سلام كرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه كسی هستی؟ عرض كرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد كه مردم را ارشاد می‌كنی؟ عرض كرد آری.. بهلول فرمود طعام چگونه میخوری؟ عرض كرد اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه كوچك برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌كنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه كه می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم.. بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو می‌خواهی كه مرشد خلق باشی در صورتی كه هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت. مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید چه كسی هستی؟ جواب داد شیخ بغدادی كه طعام خوردن خود را نمی‌داند. بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟ عرض كرد آری... سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌كنم و چندان سخن نمی‌گویم كه مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌كنم. پس هر چه تعلق به آداب كلام داشت بیان كرد. بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی‌دانی.. پس برخاست و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او كار است، شما نمی‌دانید. باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟ تو كه آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟ عرض كرد آری... چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن كه از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان كرد. بهلول گفت فهمیدم كه آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی. خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز. بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدانكه اینها كه تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است كه لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریكی دل شود. جنید گفت: جزاك الله خیراً! و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاك باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت كه بگویی آن وبال تو باشد. پس سكوت و خاموشی بهتر و نیكوتر باشد. و در خواب كردن این‌ها كه گفتی همه فرع است؛ اصل این است كه در وقت خوابیدن در دل تو بغض و كینه و حسد بشری نباشد. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
موهاتو کن❌💣 یکم که میرفت بالا میگفت:😳خانوم مام آدمیما 🤮شما بویی از زنیت نبردی ⁉️یکم به خودت برس خب🧜🏻‍♀ 😔🥺 خسته شده بودم انقد با میکردم🥀پوستم عین شده بود ...🦔😣 خیلی ناامید بودم انقد تا راهشو تو این کانال پیدا کردم 🤩😱👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/2924478494Ca397442506
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
موهاتو کن❌💣 یکم که میرفت بالا میگفت:😳خانوم مام آدمیما 🤮شما بویی از زنیت نبردی ⁉️یکم به خودت برس خب🧜🏻‍♀ 😔🥺 خسته شده بودم انقد با میکردم🥀پوستم عین شده بود ...🦔😣 خیلی ناامید بودم انقد تا راهشو تو این کانال پیدا کردم 🤩😱👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/2924478494Ca397442506
🌸🍃🌸🍃 وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به خاطر مصونیت از شرّ طرفداران فرعون از مصر به مَدْین هجرت کردند، در راه دختران حضرت شعیب(علیه السلام) را دیدند که در کناری منتظر ایستاده اند تا آب بردارند و چوپان‌ها برای گوسفندان خود آب می‌کشند حضرت موسی(ع)، به کمک آن‌ها رفتند و برای آن‌ها آب کشیدند. دختران حضرت شعیب(ع) کمک حضرت موسی(علیه السلام) را به پدر خود گزارش دادند و یکی از آن‌ها به دستور پدر به دنبال موسی(علیه السلام) رفت و ایشان را به منزل خود دعوت کرد. دختر حضرت شعیب(علیه السلام) از جلو حرکت کرد و حضرت موسی(ع) به دنبال او می‌رفت، باد به شدّت می‌وزید و لباس‌های آن دختر را به این سو و آن سو می‌برد. وقتی حضرت موسی (علیه السلام) این صحنه را مشاهده کردند از او درخواست کردند از پشت سر حرکت کند و او را به سوی منزل راهنمایی کند تا چشم او از نگاه به نامحرم محفوظ بماند. وقتی حضرت موسی(علیه السلام) وارد منزل شدند، حضرت شعیب(علیه السلام) بر سر سفره شام نشسته بودند، به او گفتند: ای جوان! بر سر سفره بنشین و شام بخور. حضرت موسی(علیه السلام) فرمود: «اَعوذُ بِاللَّه» [به خدا پناه می‌برم] حضرت شعیب(علیه السلام) فرمودند: "چرا این جمله را بر زبان آوردی؟ مگر تو گرسنه نیستی؟!" حضرت موسی(علیه السلام) فرمودند: "بله گرسنه هستم. امّا می‌ترسم این غذا در برابر کمکی باشد که به دخترانت کرده ام. ما از خاندانی هستیم که چیزی از عمل آخرت را به سراسر زمین که پر از طلا باشد نمی فروشیم." حضرت شعیب(ع) فرمود: نه واللَّه. منظور من معاوضه با کار شما نیست؛ بلکه این عادت من و پدرانم می‌باشد که مهمان را گرامی می‌داریم و به او طعام می‌دهیم. پس از این گفته حضرت شعیب(ع) بود که حضرت موسی(علیه السلام) نشستند و غذا را میل کردند. حضرت علی علیه السلام فرمودند: مَنْ اِبْتاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ رَبِحَهُما وَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ خَسِرَهُما. [کسی که آخرتش را به دنیایش بخرد، از هر دوی آن‌ها بهره مند می‌گردد و کسی که آخرتش را به دنیایش بفروشد از هر دوی آن‌ها زیان می‌بیند.] 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از گسترده چمران
🎀 حراج تابستانه های پارسال 🎀 🌸 💖 ۸۰ تومن 🌸 🌸 💖۷۰ تومن 🌸 🌸 💖 #۶۰ تومن 🌸 🌸 https://eitaa.com/joinchat/998637699C86f4f10c05 🌐⚜ پرداخت درب منزل نداریم 🌺🌷🌷 🌐⚜ارسال رایگان⚜🌐 🌐⚜ یکی بخر دوتا ببر 🏃‍♂🏃‍♂همیشه درحال گذاشتن لباسهای حراجی زیر قیمت بازار هستیم https://eitaa.com/joinchat/998637699C86f4f10c05
🌸🍃🌸🍃 میگویند که دو برادر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد. چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را می دهد برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد. چون برادر غار نشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی بیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و می بیند که برادر زرگرش بازوبندی از طلا را روی بازوی لخت زنی امتحان میکند،‌ دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد و چون زرگر این را می بیند میگوید اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان و لمس آنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس؛ همه زاهد هستند... 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🔴خبرفوری🔴 متاسفانه ساعاتی پیش مطلع شدیم خانم طنزپرداز کشورمون....😔😔😔 شرح کامل خبر👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/847183978C6a7fe6f0ab https://eitaa.com/joinchat/847183978C6a7fe6f0ab 🔴خبر بسیار متاثرکننده ای هست😔😔
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
⚫⚫خَِبَِرَِ فَِوَِرَِیَِ⚫⚫ 🖤🖤اَِنَِاَِلَِلَِهَِ وَِ اَِنَِاَِ اَِلَِیَِهَِ رَِاَِجَِعَِوَِنَِ🖤🖤 😔بازیگر معروف سینما و تلویزیون درگذشت😔 🔴جامعه هنری بار دیگر عزادار شد 🔴 🔴قوه قضائیه علت فوت رو اعلام کرد🔴 جزئیات خبر در کانال زیر👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/847183978C6a7fe6f0ab https://eitaa.com/joinchat/847183978C6a7fe6f0ab 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🌸🍃🌸🍃 دو فرشته مسافر، براي گذراندن شب، در خانه يک خانواده ثروتمند فرود آمدند. اين خانواده رفتار نا مناسبي داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلکه زير زمين سرد خانه را در اختيار آنها گذاشتند.فرشته پير در ديوار زير زمين شکافي ديد و آن را تعمير کرد. وقتي فرشته جوان از او پرسيدچرا چنين کار را کرده، پاسخ داد(( همه امور بدان گونه که مي نمايند، نيستند!)) شب بعد اين دو فرشته به منزل يک خانواده فقير ولي بسيار مهماننوازرفتند. بعد از خوردن غذايي مختصر زن و مرد فقير، رختخواب خود را در اختيار دو فرشته گذاشتند.صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقير را گريان ديدند، گاو آنها که تنها وسيله گذران زندگيشان بود، در مزرعه مرده بود. فرشته جوان عصباني شد و از فرشته پير پرسيد: چرا گذاشتي چنين اتفاقي بيفتد؟ خانواده قبلي همه چيز داشتند و با اين حال تو کمکشان کردي، اما اين خانواده دارايي اندکي دارند و تو گذاشتي که گاوشان هم بميرد! فرشته پير پاسخ داد: وقتي در زير زمين آن خانواده ثروتمند بوديم، ديدم که در شکاف ديوار کيسه اي طلا وجود دارد. از آنجا که آنان بسيار حريص و بد دل بودند، شکاف را بستم و طلا ها را از ديدشان مخفي کردم. ديشب وقتي در رختخواب زن و مرد فقير خوابيده بودم، فرشته مرگ براي گرفتن جان زن فقير آمد و من به جايش آن گاو را به او دادم! همه امور به دان گونه که نشان مي دهند، نيستند و ما گاهي اوقات خيلي دير به اين نکته پي مي بريم. پس به گوش باشيد شايد کسي که زنگ در خانه شما را مي زند فرشته اي باشد و يا نگاه و لبخندي که شما بي تفاوت از کنارش مي گذريد، آنها باشند که به ديدار اعمال شما آمده اند! 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk