eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.9هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
19.2هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
این مدلمون تا فردا شب اف خورده❌❌❌ ظرفیت محدودددد https://eitaa.com/joinchat/3814326527Cdc9d6eaf9b کانال کارای عیدمون عضو شوید لطفا👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3814326527Cdc9d6eaf9b
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
کانال کارای عیدمون عضو شوید لطفا👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3814326527Cdc9d6eaf9b
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد آورده اند که زاهدی گاوی بخرید و سوی خانه میرفت دزدی بدید. در عقب آمد تا گاو ببرد. دیوی در صورت آدمی با او همراه شد و از او پرسید که تو کیستی؟ گفت دیوم که بر اثر آن زاهد میروم تا به فرصت او را بکشم. آنگاه او را گفت تو حال خود با من بگوی جواب داد من مردی عیار پیشه.ام می روم که گاو این زاهد بدزدم پس هر دو به عقب زاهد رفتند. شبانگاه به کوچه زاهد رسيدند زاهد در خانه رفت و گاو ببست و تیمار علف بداشت و به استراحتی پرداخت. دزد اندیشید که اگر پیش از بردن گاو دیو به کشتن او دست دراز کند باشد که بیدار شود و بردن گاو ممکن نگردد. دیو اندیشید که اگر دزد گاو بیرون برد، درها باز شود و زاهد بیدار گردد. دزد را گفت مهلتی ده تا من او را بکشم آنگاه تو گاو .ببر دزد گفت توقف از جانب تو اولی تر تا من گاو بیرون برم آنگاه تو او را بکش اختلاف بین ایشان بالا گرفت و به دعوا رسید. دزد زاهد را آواز داد که این جا دیو است تو را بخواهد .کشت دیو آواز داد که دزد گاو می برد. زاهد بیدار شد و همسایگان را صدا زد و ایشان بگریختند و نفس و مال زاهد به سبب مخالفت دشمنان، مصون و مسلم ماند. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
دراومده ،میگن تو مشتری های ما را جذب میکنی به کانال خودت🤕😅 از بس کانالت همه جوره اوکی هست ، مجبورم زود پاک کنم سریع جوین شو😢 ❌ادمین آنلاین و پاسخگو ✔️ ارسال ها اوکی😉 ✔️ اجناس ♤ و عکس ♧ https://eitaa.com/joinchat/3188654175C90b1a9dada کانال کیف و کفش👇 https://eitaa.com/joinchat/261292164Cdabbd1366b ❤️❤️😍😘عجب کانالی پیدا کردم 👆
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
بهترین و معتبر ترین کانال 😍😍😍 قیمت ها کاملا مناسب 😌😌 چیز بیشتری نمیگم بقیه خوبی هاشونو خودت چک کن 🤩🤩 https://eitaa.com/joinchat/3188654175C90b1a9dada
خدایا! آدم‌های خوب سر راهمان بگذار حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود کلامش؛ نگاهش؛ حتی نوشته‌اش آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی ات. فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد. شاید یکی از دعاهای روزانه ام این باشد که: خدایا من را نیز واسطه ی خوب شدن حال دیگران قرار بده . آمین 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
چند سالی بود از شوهرم جداشده بودم و خاستگار نداشتم! وقتی منو با اون آرایش و سرو وضع گوشه ی خیابون دید زد بغل گفت بیا بالا! به صورتش که نگاه کردم آدامسمو بادکردم ترکوندمو بلند زدم زیر خنده!!! +قیافت که موءمن تر از این حرفا میزنه از شما بعیده دوست دختر بازی! _ابروهاش توهم گره خورد و سرشو حتی بلند نکرد تو چشام نگاه کنه و گفت سوارمیشی یا برم...؟؟؟ +یجورایی کرمم گرفت ،،،اخم و نجابتشو انگار دوست داشتم ! سوار شدم _اول موهاتو بده تو ، بعد بگو خونتون کجاست +خندیدم گفتم آها میخوای ثواب کنی!؟ حرفم هنوز تموم نشده بود که سرشو گرفت بالا بگه پیاده شو... با دیدن صورتش یهو دلم ریخت..... ادامه👇 https://eitaa.com/joinchat/3847160068C1b22445f5a 💐
ضرب المثل( عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🔵👈کانال روازاده و راه اندازی شد😌😊 🔴 تست تیروئید با👈آبغوره 🔴 تست قند و فشار خون با👈لیموترش 🔴 تست با👈چسبندگی مدفوع 🔴 تست حاملگی با👈سیر 🔴 تست تعداد اسپرم با👈آب و لگن 🔴 درمان تخمدان/فیبروم با👈زاج 📢 وصدها تست و درمان بیماری از طریق روغن و داروهای گیاهی دم دستی در کانال زیر👇👇😍😍 http://eitaa.com/joinchat/3966566400C3bd9420715 اگر به زیبایی و سلامتی خودتون اهمیت میدید با ضربه زدن رو لینک بالا ☝️عضو بشید☺️
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🛑 فصل پاییز زمستان اوج انواع مریضی ها و آلرژی ها هستش چرا؟ چون مزاج فصل سودا و بلغم هستش اگر همین اوایل فصل تدابیرش رو رعایت نکنید مریضی ها اعم از سرماخوردگی/کرونا / آنفولانزا و... سراغ شماهم خواهد آمد. ✅ برای پیشگیری و درمان مریضی هاتون به ما ملحق بشید 😊👇 http://eitaa.com/joinchat/3966566400C3bd9420715 ❌ خانم ها حتما عضو بشن براشون سوپرایز داریم😌
ملا خدا بد نده به افرادی میگویند که بیماری خود را بیش از حد بزرگ جلوه میدهند. ملا در مکتب خانه ای درس میداد و در آن شهر زندگی می.کرد وای به حال شاگردی که ملا از او درس میپرسید و شاگرد درست جواب نمیداد چوب و فلک وسط کلاس مهيا می شد و دانش آموز تنبل به شدیدترین شکل ممکن مورد تنبیه قرار میگرفت بعضی دانش آموزان از شدت ترس هر چه خوانده بودند با دیدن چنین صحنه هایی فراموش می کردند. همیشه همهی دانش آموزان سعی میکردند به نحوی به دانش آموزی که از او سوال پرسیده شده کمک کنند تا از تنبیه احتمالی جان سالم به در برد. یک روز که ملا قرار بود درس سختی از دانش آموزان بپرسد بچه ها با هم نقشه ای ریختند تا ملا را از پرسش منصرف کنند چون احتمال میدادند امروز نیمی از بچه ها با چوب و فلک تنبیه شوند. بچه ها تصمیم گرفتند وقتی دیدند ملا به مکتب خانه نزدیک میشود یکی از دانش آموزان زرنگ کلاس به پیشواز او برود و همین کار را هم کردند آن دانش آموز نزدیک رفت سلام کرد ملا از این رفتار او خوشش آمد با لبخند جواب سلام او را داد. دانش آموز پرسید ملا خدا بد ندهد! حالتون خوب نیست؟ چرا این قدر رنگ تان پریده؟ ملا که حالش خوب بود و هیچ کسالتی نداشت گفت خدا نکنه دهنت رو ببند. ملا و دانش آموزان کمی که جلوتر آمدند یکی دیگر از دانش آموزان طبق نقشه به دیدار ملا آمد سلام کرد و گفت ملا !جان خدا بد ندهد حالتون بد شده؟ رنگ تان امروز زرد شده ! ملا اخم کرد و گفت چه میگویی؟ خودت مریضی، من حالم خوب است. ملا به مکتب خانه که رسید قبل از این که کفشهایش را درآورد یکی از بچه ها جلو رفت و گفت سلام، ملا خدا بد ندهد امروز حالتون خوش نیست؟ ملا این بار جواب نداد و چیزی نگفت و به سمت جایگاهش در مکتب خانه رفت تا سر جایش بنشیند بچه ها همه با هم سلام کردند. بعد از این که ملا با تکان دادن سر جواب همه را داد يكي ديگر از بچه ها گفت: ملا خدا بد ندهد! ناخوش هستید همزمان یکی دو تای دیگر از بچه ها حرف او را تصدیق کردند و گفتند: راست میگوید ملا خدا بد ندهد ملا عصبانی شد و گفت: ساکت! دهنتونو ببندید کی گفته من مریض هستم؟ همه ی بچه ها سکوت کردند و فکر کردند نقشه شان ،نگرفته کمی که گذشت ملا در اثر تلقینی که بچه ها کرده بودند کم کم احساس ضعف کرد بلند شد تا حالش از این بدتر نشده از مکتب خانه خارج شود بچه ها گفتند ملا چیشده؟ ملا گفت نمیدانم چه شد احساس ضعف و سرگیجه .دارم میخواهم تا حالم بدتر از این نشده به خانه برگردم و هر چه زودتر جوشانده ای بخورم تا حالم بهتر بشه بعد رو کرد به شاگرد زرنگ کلاس که همان شاگردی بود که به پیشوازش رفته بود و گفت تو امروز به جای من مسئول درس و مشق بچه ها هستی امروز را استراحت میکنم تا زودتر حالم بهتر شود و بتوانم فردا خودم به مکتب خانه برگردم. آن وقت از مکتب خانه خارج شد و به خانه رفت بچه ها از این که نقشه شان گرفته بود در پوست خود نمی.گنجیدند آنها با این نقشه حداقل برای یک روز از تنبیه با چوب و فلک نجات پیدا کردند. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk