بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: باید که این سخن با هیچکس در بین ننهی.
گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویم ولیکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟
گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی اندُه خویش با دشمنان
که «لاحَول» گویند شادی کنان
📚 گلستان
👤 سعدی
#حکایت
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
آبجیم سال به سال #موادشوینده نمیخره 😕
ولی خونه زندگیشو ببینی دهنت وا میمونه بس که تمیزه 👌
چندروز پیش اومد خونمون کتری قوریمو با دوقلم #موادترکیبی #برق انداخت 😌
شوهرم میگفت #ترفندشو بپرس خسته شدم انقدر #تاید و #وایتکس خریدم برات 😁
خلاصه که کاشف به عمل اومد که آبجی اینجا عضوه🤭👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2793275410Cd964035ab5
☝️☝️☝️☝️
خودتو اسیر نکن با #خونه_داری،بیا اینجا
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
بزرگواران تابحال به مشهد مقدس مشرف شدین؟
بـــله █████████
خیر ████
عزیزانی که هنوز مشرف نشدن بزنن رو لینک👇🏽
https://eitaa.com/joinchat/3456237749Cf5f1e23301
💞عزرائیل از حضرت نوح پرسیدند: این همه سال روی زمین زندگی کردی، چطور گذشت؟
نوح جواب داد: بگذارید از آفتاب به سایه بروم جواب شما را خواهم داد.
همان طور عصا به دست آرام در سایه نشست و
گفت: به همین فاصله ای که از آفتاب به سایه رفتم، خیلی سریع. "عمر از آنچه فکر میکنیم کوتاهتر است،
تا میتوانیم عاشق باشیم و زندگی کنیم
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقدر بچه من لاغره که میشه دنده هاشو شمرد😢
هر جایی میرم به من میگن تو مادری چرا به دخترت نمیرسی😞
نمیدونن که من کل دکترا رفتم به نتیجه نرسیدم😭
😫از یک طرف #کم خونی #رنگ پریدگی #لاغری #کمبود_قد_وزن از طرف دیگه کنایه های فامیل😡
تا اینکه خدا خیر بده مادر یکی از دوستام اینجا معرفی👇کرد انقدر دخترم #تپل_چاق شده کمبود آهن و کم خونی هم نداره 💃تازه قدش هم رشد کرده 😍
دیگه همه میگن ادرس بده😘
بیاین اینجا که محال مشگلت حل نشه با کلی غذا برای کودکت👏
https://eitaa.com/joinchat/1466433706C2e2315c2cb
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
کانال ارزونی مانتو ،پالتو ؛ تونیک وشلوار 😍😍👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3812163655Cd3729a47f1
تمامی مانتوها فقط.... 🤯🤯🤯
#آف_ویژه_زمستونی_و_پاییزه😍
#پول_از_کجا_می_آید؟
پول از باورهای شما خلق می شود، اگر باورت اینگونه است که درآمدم کفاف زندگی ام را نمی دهد
و هیچ راه دیگری جز حقوق ماهیانه ام مرا به پول مورد نظرم نمی رساند،
باید بگویم مسیر را اشتباه میروی؟ برگرد و اینگونه باورت را تغییر بده.
همه چیز به افکار، احساسات و باورهایتان بستگی دارد، به فراوانی پول و ثروت در زندگیتان باور داشته باشید،
خودتان را لایق خانه آرزوهایتان، اتومبیل رویاییتان و موجودی حساب دلخواه تان بدانید تا به شما داده شود،
ذهن ثروتمند ،ثروت جذب می کند و ذهن فقیر ، جذب کننده فقر است،انتخاب با شماست..
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
#مادرشوهرم حق داره آیا یا نه؟؟
همیشه میگه نصفت زیر زمینه 😂 خب خدایی خوب از پس همشون براومدم اونم با #سلیقه و صرفه جوییم😉 همه #ایده هامو از اینجا برمیدارم 👇🏾😍😍
#فریزر و یخچالم و #کابینتهامو ببینی نظم و ترتیب میباره ازش 👌 با کمک پیشنهادای اینجا گوشه گوشه ی خونه م گلستونه👇🏾
کلی کار یادگرفتم که #کمک_خرج همسری باشم ، خدایی عالیه ها ،بیا ببین 👇🏾😍
https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
📣📣📣📣
#اگهی_استخدام
ظرفیت محدود❌❌❌❌❌
فرصتی استثنایی برای بانوان جویای #کار_در_منزل💁♀
بدون نیاز به #سرمایه💰👌
به جمع چندین #هزار بانوی شاغل در این کانال بپیوندید🏃♀️🏃♀️🏃♀️
شغل خاص راحت و بدون مشکل با #درآمد_میلیونی💰💰💰💰
https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد، دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد، لذا گفت: عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت چند می خری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی! رعیت گفت: قربان من با این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه فروشی نیست، عتیقه است :)
*دیگران را احمق فرض نکنیم
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
شخصی تنها کفشی را که
داشت برای تعمیر نزد پینه دوز برد.
از آنجا که پینه دوز در صدد
تعطیل کردن دکانش بود، به او گفت:
فردا برای تحویل کفش هایت بیا.
با ناراحتی گفت: اما من
کفش دیگری ندارم که تا فردا بپوشم.
پینه دوز شانه بالا انداخت و گفت:
به من ربطی ندارد، اما می توانم یک جفت
کفش مستعمل تا فردا به تو قرض بدهم.
فریاد کشید: چی؟! تو از
من می خواهی کفشی را
بپوشم که قبلا پای کس دیگری بوده؟
پینه دوز با خونسردی جواب داد:
حمل افکار و باورهای دیگران
تو را ناراحت نمی کند، ولی پوشیدن
یک جفت کفش دیگری تو را می آزارد؟
داشتن ذهن پاک نعمتی است بس بزرگ
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
آنقدر دوری ز من گویا که یک افسانه ای
سایه ای مبهم شدی بر شانه ام بیگانه ای
بر طواف از روی تو احرام بستم در منا
گردِ تو چرخیده ام ، شمعی و من پروانه ای
تار و مضرابت شدم ، آهنگ عشقم را نواز
دست بر مویم بکش در بزم من شاهانه ای
کوچه پس کوچه بدنبالت هراسان گشته ام
همچو فانوسی در این شب ، نورِ این کاشانه ای
بوسه هایم قاصدکها را پریشان کرده است
تا که تقدیمت کند در کنج یک میخانه ای
قصه گو ، دستم به دامانت گهی خوبم نویس
طاق کسری در نبودش گشته چون ویرانه ای
مریم مرادی
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk