#پول_از_کجا_می_آید؟
پول از باورهای شما خلق می شود، اگر باورت اینگونه است که درآمدم کفاف زندگی ام را نمی دهد
و هیچ راه دیگری جز حقوق ماهیانه ام مرا به پول مورد نظرم نمی رساند،
باید بگویم مسیر را اشتباه میروی؟ برگرد و اینگونه باورت را تغییر بده.
همه چیز به افکار، احساسات و باورهایتان بستگی دارد، به فراوانی پول و ثروت در زندگیتان باور داشته باشید،
خودتان را لایق خانه آرزوهایتان، اتومبیل رویاییتان و موجودی حساب دلخواه تان بدانید تا به شما داده شود،
ذهن ثروتمند ،ثروت جذب می کند و ذهن فقیر ، جذب کننده فقر است،انتخاب با شماست..
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
#مادرشوهرم حق داره آیا یا نه؟؟
همیشه میگه نصفت زیر زمینه 😂 خب خدایی خوب از پس همشون براومدم اونم با #سلیقه و صرفه جوییم😉 همه #ایده هامو از اینجا برمیدارم 👇🏾😍😍
#فریزر و یخچالم و #کابینتهامو ببینی نظم و ترتیب میباره ازش 👌 با کمک پیشنهادای اینجا گوشه گوشه ی خونه م گلستونه👇🏾
کلی کار یادگرفتم که #کمک_خرج همسری باشم ، خدایی عالیه ها ،بیا ببین 👇🏾😍
https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
📣📣📣📣
#اگهی_استخدام
ظرفیت محدود❌❌❌❌❌
فرصتی استثنایی برای بانوان جویای #کار_در_منزل💁♀
بدون نیاز به #سرمایه💰👌
به جمع چندین #هزار بانوی شاغل در این کانال بپیوندید🏃♀️🏃♀️🏃♀️
شغل خاص راحت و بدون مشکل با #درآمد_میلیونی💰💰💰💰
https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31
عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد، دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد، لذا گفت: عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت چند می خری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی! رعیت گفت: قربان من با این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه فروشی نیست، عتیقه است :)
*دیگران را احمق فرض نکنیم
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
شخصی تنها کفشی را که
داشت برای تعمیر نزد پینه دوز برد.
از آنجا که پینه دوز در صدد
تعطیل کردن دکانش بود، به او گفت:
فردا برای تحویل کفش هایت بیا.
با ناراحتی گفت: اما من
کفش دیگری ندارم که تا فردا بپوشم.
پینه دوز شانه بالا انداخت و گفت:
به من ربطی ندارد، اما می توانم یک جفت
کفش مستعمل تا فردا به تو قرض بدهم.
فریاد کشید: چی؟! تو از
من می خواهی کفشی را
بپوشم که قبلا پای کس دیگری بوده؟
پینه دوز با خونسردی جواب داد:
حمل افکار و باورهای دیگران
تو را ناراحت نمی کند، ولی پوشیدن
یک جفت کفش دیگری تو را می آزارد؟
داشتن ذهن پاک نعمتی است بس بزرگ
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
آنقدر دوری ز من گویا که یک افسانه ای
سایه ای مبهم شدی بر شانه ام بیگانه ای
بر طواف از روی تو احرام بستم در منا
گردِ تو چرخیده ام ، شمعی و من پروانه ای
تار و مضرابت شدم ، آهنگ عشقم را نواز
دست بر مویم بکش در بزم من شاهانه ای
کوچه پس کوچه بدنبالت هراسان گشته ام
همچو فانوسی در این شب ، نورِ این کاشانه ای
بوسه هایم قاصدکها را پریشان کرده است
تا که تقدیمت کند در کنج یک میخانه ای
قصه گو ، دستم به دامانت گهی خوبم نویس
طاق کسری در نبودش گشته چون ویرانه ای
مریم مرادی
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
شیر و گرگ و روباهی با هم به شکار میروند.
آنها با همراهی هم یک گاو وحشی، بز و خرگوش شکار کردند.
شیر به گرگ میگوید این سه شکار را تقسیم کن. گرگ گفت گاو وحشی که بزرگتر است از آن شماست. من از بز استفاده میکنم و خرگوش هم قسمت روباه باشد. شیر گفت چه گفتی؟ در جایی که من وجود دارم تو اظهار وجود میکنی؟ پیشتر بیا. گرگ که پیش آمد شیر با پنجههای نیرومندش او را از هم درید.
سپس شیر رو به روباه کرد و گفت حالا تو این شکارها را تقسیم کن. روباه گفت سرورم این گاو فربه برای صبحانه شما، این بز هم غذای وسط روز شما و خرگوش هم برای شام مناسب است. شیر گفت تو این تقسیم کردن را از که آموختی؟
روباه گفت از سر بریده گرگ!!
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘
🌼☘🌼
☘🌼
🌼
#کوهنورد
اين داستان غم انگيز کوهنوردي است که مي خواست به بلندترين کوه ها صعود کند. تصميم گرفت . تنها به قله کوه برود . هوا سرد بود وکم کم تاريک ميشد . سياهي شب سکوت مرگباري داشت . و قهرمان ما بجاي اينکه چادر بزند واستراحت کند و صبح ادامه دهد به راهش ادامه داد . همه جا تاريک بود و جز سو سوي ستارها وماه از پشت ابرها چيز ديگري پيدا نبود . وقهرمان ما چيزي به فتح قله نداشت که ناگهان پايش به سنگي خورد و لغزيد و سقوط کرد.در آن لحظات سقوط خاطرات بد و خوب بيادش آمد . داشت فکر ميکرد چقدر به مرگ نزديک است . که در آن لحظات ترسناک مرگ وزندگي احساس کرد که طناب سقوط به دور کمرش حلقه زده و وسط زمين و آسمان مانده است. درآن وقت تنگ ودرد آور و ترسناک و آن سکوت هولناک فرياد زد خدايا مرا درياب و نجات بده . صدائي لطيف وآرام از آسمان گفت چه مي خواهي برايت بکنم . قهرمان ما گفت کمکم کن نجات پيدا کنم . صدا گفت آيا واقعا فکر ميکني من مي نوانم تورا نجات دهم قهرمان کوه نورد ما گفت البته که تو مي تواني مرا کمک کني چون تو خداوندي و قادر بر هر کاري هستي . آن صدا گفت پس آن طناب را ببر و اعتماد کن . اما قهرمان ما ترس داشت و اعتماد نکرد وچسبيد به طنابش . و چند روز بعد گروه نجات جسد منجمد و مرده اورا پيدا کردند که فقط يک متر با زمين فا صله داشت
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
اینا #ژله_های منه 🍭🍭☝️☺️
دیشب مهمون داشتم
جاریم گفت مگه ما بچه ایم #آب_نبات📍 میاری 😳
وقتی فهمید #ژله_ست داشت میترکید از #حسودی😆
بهش نگفتم از اینجا یاد گرفتم👇
https://eitaa.com/joinchat/1436418311Ccd7894897a
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
یعنی #زن نیستی این کانالو نداشته باشی!
قول میدم با #ترفندای_زیبایی ما همیشه #10 سال، از سن واقعیت #بچه تر بزنی😍😱
#ماسک_خانگی_سفید کننده پوست😊❄️
#تکنیک های سفید و خامه ای شدن صورت و...😍💃🏃♀
50 #ترفند آرایش لایت که #آقایون_عاشقشن 🥰🍑🍒
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1436418311Ccd7894897a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود بر شما صبحتون زیبا عزیزان🌹
🌼خداوندا قلبمان را
🌺از عشق و محبت خودت متبرک گردان
🌼تا روزهایمان را در آغوش پراز
🌺خیر و برکتت سپری کنیم🙏🏻
🌼ﻋﺸﻖ، ﺣﻖِ الهی ﻣﻦ ﺍﺳﺖ؛
🌺ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ میکنم.
🌼ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻣﺎ ﻋﺸﻖ میدهم ﻭ ﺁﻥﺭﺍ
🌺از کائنات ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ میکنم
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
مو به مو آموزش پختِ #شـــیرینی_خونگی😋
همین الان دستور ۲۰ مدل شیرینی #پوک و #خوشمزه رو گذاشتم بیا😍👇
آموزش ۵ مدل #تارت مغزدار😋
راهکار #دورنگ شدن شیرینی مارپیچی😋
قلقِ #نرمشدن شیرینی نخودی😍
دستور #حلوای داخل تارت☺️
فقط خانماییکه میخوان واسه عید خودشون هنرنمایی کنن بیان☺️👇
https://eitaa.com/joinchat/1306198152C079ee55437
+راهکار #خشک_نشدن شیرینی✅