eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.8هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
19.4هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
خواهشا خانمـایی که میخوان سلیقـه شون سرزبونـا بیفته😍بیان اینجا که کلـی آموزش دست اول داره از بازسازی وسایل کهنه و داغون گرفته تا براق کردن خونه😌 ترفندای خونه داری که هیچکس نگفته بهت رو ، بیا تو کانال ببین که شدیدا نیازه😜👇 https://eitaa.com/joinchat/2114715927Cd5832202aa https://eitaa.com/joinchat/2114715927Cd5832202aa
🌸🍃🌸🍃 مردی سینی بزرگی بر سر داشت که روی آن ظرف های زیادی چیده شده بود. آن ظرف ها مال حاکم شهر بود و مرد، می خواست آنها را به قصر ببرد. در راه مردی بیکار را دید و به او گفت : ‌« ای جوان! این سینی را برای من بیاور تا در عوض پندی به تو بیاموزم. » جوان که آن مرد را می شناخت و می دانست که یکی از خدمتکاران حاکم است، به ناچار قبول کرد. سینی را از او گرفت و روی سر خود گذاشت و به راه افتاد. مدتی که گذشت، سینی را بر زمین گذاشت و گفت :‌ « آن پند را بگو تا کمی خستگی در کنم و برویم. » مرد گفت : « اگر کسی به تو گفت حمالی ارزان تر از تو سراغ دارد، باور نکن. » جوان از شنیدن این حرف خنده اش گرفت و سینی را روی سرگذاشت و به راه افتاد، اما این بار طوری با عجله راه رفت که سینی از روی سرش افتاد و تمام ظرف ها شکست. خدمتکار حاکم بر سر خود زد و گفت : « چه کردی جوان؟ » جوان گفت : « صبر کن! من هم می خواهم پندی به تو بدهم. اگر کسی به تو گفت که از این ظرف ها حتی یک دانه اش سالم مانده است، باور نکن. مگر تو نمی دانستی که حمّال ارزان دست و پا چلفتی است؟ » مرد خدمتکار با ناراحتی پیش حاکم بر گشت و جوان به دنبال کار خودش رفت. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
من تازه عروسم هرشب پاگشادعوتم💃💃 شوهرم میگه روسری بستنت توکل فامیل تکه😍 کلافه شدم ازبس دورم جمع میشن😫 بلاخره مجبورشدم بگم اینجا یاد گرفتم👇 https://eitaa.com/joinchat/3566075906Cda66f054e1 👆
🌸🍃🌸🍃 مرحوم حاجی دُنبلی خویی والی امین و مؤمن شهر خوی بود. او برای اصلاح موی سر خود هر بار به یک سَلمانی در هر گوشه‌ی شهر می‌رفت. وقتی از او می‌خواستند به یک سلمانی ثابتی در شهر برود، مخالفت می‌کرد و می‌گفت: نمی‌خواهم رفتنِ ثابت من پیش یک آرایشگر باعث شهرت و مشتری زیاد و در نتیجه گران‌فروشی او شود. روزی برای اصلاحِ موی سر خود به محله‌ی قاضی شهر رفت. آرایشگر بی‌حوصله بود. علت را پرسید، گفت: چگونه حوصله کنم والی شهر هم دو شاهی بابت اصلاح موی سر خود می‌دهد و یک کارگر هم همین مبلغ را می‌دهد. حاجی وقتی کار اصلاح موی سرش تمام شد و از صندلی برخاست دو شاهی به او داد و رفت. روز بعد یک گوسفند به او هدیه داد و گفت: خواستی بفروش و خواستی قربانی کن. بدان که من اگر بیش از دو شاهی که دستمزد توست به تو می‌دادم، نفس تو را عادت به گرانفروشی و طمع می‌دادم و در حق فقرا ستم می‌کردم. حاجی دُنبلی یک‌ماه بعد به آرایشگر دیگری در محله دیگر شهر رفت. آرایشگر که از آرایشگر قبلی راهنمایی گرفته بود، زمان اصلاحِ‌ سر او، چهره‌ی خود غمگین ساخت اما حاجی اهمیتی نداد تا آرایشگر مجبور شد بگوید درآمدش کم است. حاجی گفت: بدان این سخن را آرایشگر قبلی به تو گفته است، من به تو هیچ چیز نمی‌دهم چون آرایشگر قبلی از من چیزی نخواست و من از او پرسیدم چرا غمگین است و آنچه من به او دادم انعام بود اما تو خود به عمد چهره‌ی خود غمگین کردی تا چیزی از من بستانی که اگر الان من به تو چیزی بدهم تو را عادت به سؤال و گدایی از مردم داده‌ام. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
همسرم از غذاهای برنجی وتکراریم خسته شده بود و همش غر میزد😣😤 منم شاغل بودم و وقت کافی هم نداشتم غذای جدید درست کنم 😩 تا اینکه با این کانال آشنا شدم😊 غذاهاش همش جدید و آسون و ۲۰ دقیقه ایه⏱ و دستوراتش مرحله مرحله همراه با 🎥 و اکثرا 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2124480783C8eb106a407 واقعا عااالیه👌💯امتحان شده✅ این کانال برنامه غذایی هفتگی هم داره✔️✔️✔️
🌸🍃🌸🍃 ؟ روزی حضرت علی (ع) از کوچه‌ای رد می‌شدند. از زیر دیواری که سمت کوچه خم شده بود و کم بود بریزد باید رد می‌شدند. حضرت چون زیر آن دیوار رسیدند به سمت دیگر کوچه آمدند. مردی گفت: یا علی (ع) از قضای خدا فرار می‌کنی؟ حضرت فرمودند: از قضا الهی به قدرش (اندازه‌اش) فرار می‌کنم. نتیجه این‌که انسان نباید مستقیم به قضا الهی خود را بسپارد، به اندازه‌ای که می‌تواند از قضا الهی باید گریز کرد و عاقل آن نیست که خود را به دست خود به بلا بسپارد. مثال: فرض کنیم قصد مسافرت داریم و تایر ما فرسوده است، این‌که تایر را عوض نکنیم و بگوییم قضا الهی باشد خواهیم مرد، این درست نیست. به اندازه قدر و اندازه و توان‌مان یک تایر دست دوم بهتر از تایر خودمان می‌خریم و می‌گویم خدایا توکل بر فضل تو و راه می‌افتیم. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 ماجرای کربلا پایان پذیرفته، ولی غمهای زینب فراموش شدنی نیست. هر لحظه او کربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج است. هر لحظه، مدینه یادآور حدیث کساء اهل بیت و دوران هجرت زینب و حسین، از سخت ترین دوران عمر اوست. در مدینه قحطی سختی رخ داده است. عبدالله بن جعفر که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهیه گشته راهی شام می گردد و به کار زراعت مشغول می شود؛ ولی زینب، هر روز او گریه و داغ دل است. مدتی می گذرد که زینب گرفتار تب وصل خانواده اش می گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می کند، تا اینکه نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می گوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده. عبدالله می فرماید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می زند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار از کربلاست؛ یعنی پیراهن حسین را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می گوید: حسین، حسین، حسین!... لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و کارنامه عمرش به خیر و سعادت ختم گردید. عقیله بنی هاشم ص 57،58 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
**فروش فوری 😳😱😳 ❌📣❌بمدت 3 روز❌📣❌ تمامی لباسای این کانال از جانمونی 😍 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3122266170C618cc6e8a8 **
🌸🍃🌸🍃 عاشورا فقط چند ساعت طول کشید، اما تا ابد خورشید حجاب و عفت زنان عاشورایی بر قله تاریخ می درخشد، و صلابت زنانه ای که از زنان داغدیده و اسیر حرم کم نشد زبانزد است. مگر میشود از عشق حسین گفت و "آفتاب در حجاب" زنان و خواهران و دختران حسینی را ندید ؟!!!! عاشورا سند محکم ایستادن و کم نیاوردن است. و زنان حرم می دانستند که اگر از حیا و نجابت و حجابشان کم بگذارند، اگر بگویند به ظاهر که نیست، به دل است، اگر بگویند مشکلات حکومت یزید همه حل شده فقط مانده دو تار موی من آرام آرام از چیزهای دیگر هم میگذرند. و نام زن برای همیشه مهرباطل میخورد. حسین ها سرشان بالای نیزه رفت تا حجاب پایین نیفتد محسن ها سر دادند تا روسری نرود... زینب همان کسی است که در راه عفتش عباس میدهد نخ معجر نمیدهد... 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🔴 براتمیز کردن و برق انداختن حموم ودستشویی بزن رو 👇👇 🛁🛁🛁🛁🛁🛁🛁🛁🛁🛁🛁 اگه از بهم ریختگی کمدوکابینتات خسته شدی و دلت میخواد بهش نظم بدی بزن رو 👇👇 🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮 اگه میخوای یخچال وگازت برق بزنن از تمیزی وازشر روغن روی هود خلاص شی بزن رو 👇👇 🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯 برا آموزش رایگان نکات خانداری بزن روی👇👇 🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡 به کسی نگو اینجارفتی 😉
🌸🍃🌸🍃 حضرت علی (ع): علم را یاد بگیرید که یادگرفتن آن حسنه، یاددادن آن تسبیح، بحث از آن جهاد، یاددادن آن به کسی که نمی‌داند صدقه و یاددادن آن به اهلش (کسانی که آشنا هستند) مایه‌ی تقرب به خداست. خداوند به خاطر علم برخی را بالا می‌برد و پیشوایانی در کارهای نیکویشان قرار می‌دهد که دیگران به آن‌ها اقتدا می‌کنند. فرشتگان به دوستی آن‌ها علاقه دارند و در زمان نمازخواندن‌شان با بال‌هایشان اهلِ علم را لمس می‌کنند. خداوند به علم شناخته می‌شود و دانش را به نیکان الهام می‌کند و بَدان را از آن باز می‌دارد. الخصال شیخ‌صدوق 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله: كسى كه به هنگام بيرون رفتن از خانه‌اش «بسم اللّه»بگويد، آن دو فرشته(اى كه نگهبان اويند) گويند: هدايت شدى؛ و اگر«لا حول و لا قوة الاّ باللّه»بگويد، آن دو مى‌گويند:حفظ‍‌ شدى؛ و اگر« تَوَكَّلْتُ‌ عَلَى اللّهِ‌ »بگويد، آن دو گويند:كفايت شدى؛ پس شيطان مى‌گويد: من چگونه مى‌توانم بر بنده‌اى كه مورد هدايت و حفظ‍‌(خداوند)قرار گرفته و خداوند امور (زندگانى)او را كفايت كرده است،غلبه كنم(و او را بفريبم). ٤١٤ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk