eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.9هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
19.2هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ❢❢ شاگرد: استاد چه کار کنم که خواب امام زمان (عج) رو ببینم ؟ استاد: شب یک غذای شور بخور ، آب نخور و بخواب. شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت. شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم. خواب میدیدم بر لب چاهی آب مینوشم. کنار نهر آبی در حال خوردن هستم در ساحل رودخانه ای مشغول. ◁ استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی. تشنه امام زمان (عج) بشو تا خواب امام زمان (عج) ببینی ــــــــــ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
ارزش خوندن داره بخونش پسري با پـــــدﺭ ﻣﯿﻠﯿـــــﺎﺭﺩﺭﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ لڪسوز به نمـــــاﺯ جمعہ مےرفت ﺩﺭ یڪ ﭼـــــﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣـــــﺰ پســـــری ﻫﻤـســـــن ﺧـــــﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﯾـــــﺪ ڪہ گـــــل مےفـــــروخت ... پســـــر ﻣﯿﻠﯿـــــﺎﺭﺩﺭ به گل ﻓـــــرﻭﺵ گفت؛ﺍﻻﻥ ﻭقٺـــــ ﻧﻤـــــﺎﺯ جمعہ ﺍست ﭼـــــﺮﺍ نمےرﻭﯼ ﻧﻤـــــﺎﺯ جمعہ ...!! پـــــسر گل ﻓـــــﺮﻭﺵ گفت؛ﺗـــــﻮ یڪ هفتہ بہ ﺟـاي ﻣـن ﺯﻧـدگي ڪن ، مڹ یڪ ﺳـــــﺎﻝ بہ ﺟـــــﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﺒﺎﺩت مےڪنم ،،، شڪم ﮔـــــﺮسنہ نمےتوانـــــد ﺻراط ﺍﻟﻤﺴﺘﻘﯿـــــﻢ ﺭﺍ ﺧﻮب ﺍﺩﺍ ڪند ،،، ﺳــــﻼم ﻣـــــﺮﺍ بہ ﺧـﺪﺍ ﺑـــــرسوﻥ ﻭ ﺑﻬـــــﺶ ﺑﮕـــــﻮ گـــــل نمي خري . 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌺امام صادق عليه السلام : هرگاه عالمى را دوستدار دنيايش ديديد، در دين خود، به او اعتماد مكنيد؛ زيرا هر كه دوستدار چيزى باشد، فقط آنچه را كه دوست دارد را حفظ مى كند. نيز[حضرت] فرمود: خداوند به داوود عليه السلام وحى كرد كه ميان من و خودت، عالِمى دلباخته دنيا قرار مده، كه تو را از طريق محبّتم باز مى دارد. در حقيقت، اينانْ راهزنان راه بندگانِ خواستارم هستند. كمترين كيفرى كه به آنان مى دهم، آن است كه شيرينىِ مناجات با خودم را از دل هايشان برمى دارم 📚الكافی جلد1 صفحه46 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
یک داستان عجیب اما واقعی از ازارو اذیت یک زن توسط اجنه … زن جوان وقتی پس از ماهها آزار واذیت توسط جن ها ناچارشد تن به خواسته های آنها بدهدو با چشمانی اشکبار در دادگاه کرج حاضر شد. این زن و شوهر جوان پس از چند سال زندگی برای اینکه زن جوان از شکنجه ها و آزار واذیت جن ها نجات یابد طلاق گرفت . 21 تیر ماه سال 1383 زن وشوهر جوانی در شعبه 17 دادگاه خانواده کرج حاضر شدند و درخواست شان را برای طلاق توافقی به قاضی اکبر طالبی اعلام کردند. شوهر 33 ساله این زن به قاضی گفت: من وهمسرم از اول زندگی مان تا حالا با هم هیچ مشکلی نداشتیم ولی حالا با وجود داشتن دو دختر 10 و2 ساله به خاطر مشکلاتی که همسرم به آن مبتلا شده است ناچار شده ایم که از هم جدا شویم. مرد در ادامه حرفهایش گفت: هر شب جن ها به سراغ زنم می آیند واو را به شدت آزار واذیت می کنند من دیگر نمی توانم زنم را در این شرایط ببینم. زن جوان به قاضی گفت.... ادامه داستان ازارو اذیت یک زن توسط اجنه 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 شانس چیست؟ شانس همون کار مثبتی هست، که تو در طبیعت انجام دادی و طبیعت به تو، یک کارخوب یا یک انرژی‌مثبت بدهکاره. و باید به تو، یک سود بده یا یک انرژی مثبت برسونه. چند راه بازگشت انرژی: از نظر سنتی: تو نیکی میکن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز از نظر قرآن: هر کس ذره‌ای بدی و خوبی کند به او بازمیگردد از نظر بودا: قانون 'کارما' یعنی هر چیزی کار ماست و به ما بر میگرده. از نظر متافیزیک: انرژی در طبیعت از بین نمیرود. وقتی انرژی‌ای رها میکنی حالتش عوض میشه و بر میگرده. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 نیما یوشیج در جشن تولد یک سالگی فرزندش نوشت: پسرم، یک بهار، یک تابستان یک پاییز و یک زمستان را دیدی. از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی... مهربان باشیم 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 خاطرات امیر کویت از ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎمی صدام "شیخ ﺟﺎﺑﺮ" ، امیر کویت ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ می نویسد: زمانی که ﺟﻨﮓ ﺍیران ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍی ﺗﺠﻠیل ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﺻﺪّﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﻓﺘم ؛ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒیل ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮیفاﺕ ﻧﺸﺴﺖ کﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ برساند. به گزارش شهدای ایران، امیر کویت می نویسد: ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴیﻦ ﺩﺭ حالی کﻪ ﺳیگار ﺑﺮﮒ کوبایی ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ؛ ﻣﺘکبرﺍﻧﻪ کنارم ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ :ان شاء اﻟﻠﻪ ﺳﻔﺮی ﺑﻪ کویت ﺑیایید ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘیم ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘکبرﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ : کویت ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺘﻤﺎً می آیم... ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎل 1990 زمانی کﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧیرﻭﻫﺎی نظامی بعثی ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ... ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ کویت ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ که ﭼﺮﺍ ﺩیگر ﻟﺒﺎﺱ نظامی نمی پوشید؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺩﺭ کویت ﻣﺮﺩی ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمی بینیم، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍیرﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎمی می پوﺷیدﻡ ﺑﻪ ﺍیﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻮﺩ کﻪ ایرانی ها ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ... صدّام ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍیرﺍﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﻟﺒﺎس نظامی بود. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 ابومشعر بلخی گوید که: بر من شش چیز واجب است: دو بر زبان و دو بر تن و دو بر دل. آنچه بر زبان است، ذکر خدای و سخن نیکو! آنچه بر تن است، طاعت خدای و رنج خود از مردم برداشتن! و آنچه بر دل است، بزرگ داشتن امر حق و شفقت بر خلق! اگر به هوا پری، مگسی باشی. اگر بر روی آب روی، خسی باشی. دل به دست آر، تا کسی باشی. خواجه عبدالله انصاری 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 آتش بیار معرکه ،برای کسی به کار می برند که در ماهیت و اصل دعوا و مشاجره ی میان چند تن شرکت ندارد، اما کارش تشدید این دعوا و مشاجره و گرم نگاهداشتن آتش اختلاف در میان آنان است. دو ساز ضرب و دف ازچوب وپوست تشکیل شده است. پوست این دو ساز در بهار و تابستان خشک و منقبض و در پائیز و زمستان که موسم باران و رطوبت است مرطوب و منبسط می گردد.در بهار و تابستان لازم است که این پوست هر چند ساعت یک بار مرطوب و تازه گردد تا صدای آن به علت خشکی و انقباض تغییر نکند. این وظیفه بر عهده ی دایره نم کن بود که ظرف آبی جلوی خود قرار می داد و ضرب و دف رانم می داد و تازه نگاه می داشت. در پائیز و زمستان همین شخص که حالا آتشبیار نامیده می شد پوست های مرطوب شده را روی منقل آتش می گرفت و با حرارت دادن خشک می کرد. این شخص که از موسیقی چیزی نمی دانست نه میتوانست ساز و ضرب و دف بزند و نه به آواز و خوانندگی آشنایی داشت، اماوجودش به قدری موثر بود که اگر دست از کار می کشید دستگاه طرب می خوابید وبساط معرکه و شادی مردم برچیده می شد. دستگاه موسیقی و طرب در گذشته از نظر مذهبی بیشتر از امروز موردبی اعتنایی بود و گناه اصلی وجود آن را آتش بیار می دانستند و بر این باوربودند که اگر او ضرب و دف را آماده نکند دستگاه موسیقی و عیش نیز خود به خود از کار می افتد و موجب انحراف اخلاقی نمی گردد. افراد سخن چین وفتنه انگیز که در اصلِ مشاجرات شرکت ندارند، با بدگویی کردن و ایجاد شبه آتش اختلافات را دامن می زنند آن ها را به آتش بیار معرکه تشبیه می کنند. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 کدخدای ده گفت: اگر با برادرت در افتادی و می خواهی او را بکشی، اول بنشین و چپقت را چاق کن. چپق اول که تمام شد، متوجه می شوی که روی هم رفته برای خطای انجام شده مجازات سنگینی است و خود را راضی می کنی که تنها با چوب و چماق به جانش بیفتی. آن وقت چپق دوم را چاق کن و تمامش کن. بعد به این فکر می افتی که به جای کتک زدن بهتر است به سختی دعوایش کنی. حالا چپق سوم را چاق کن. وقتی آن را تمام کردی، پیش برادرت می روی و به جای دعوا کردن ، او را در آغوش می گیری! نکته: در واقع آنکس که شما را عصبانی می کند، شما را فتح کرده. اگر به خود اجازه می دهید از دست کسی خشمگین باشید و بخش عمده ای از عاطفه و ذهنتان را به او اختصاص دهید، در واقع به او اجازه تصاحب این بخشهای وجودتان را داده اید 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 گويند پس از شهادت امام رضا (عليه السلام)، چون مردم نام مأمون را بر زبان مى ‏آوردند، او را سرزنش و ملامت مى‏ كردند. مأمون خواست كه خود را از آن جرم و گناه تبرئه كند، به اين جهت از سفر خراسان به بغداد آمد. نامه ‏اى براى امام جواد (عليه السلام) نوشت و با اكرام و اعزاز (احترام)، او را خواست. امام به بغداد آمد. مأمون پيش از آنكه وى را ببيند، به شكار رفت. در بين راه، به گروهى از كودكان رسيد كه در ميان راه ايستاده بودند. امام جواد (عليه السلام) هم در آنجا ايستاده بود. چون كودكان، كبكبه (جاه و جلال) مأمون را ديدند پراكنده شدند. امام از جايگاه خود حركت نكرد، با نهايت آرامش و وقار در جاى خود ايستاد تا آنكه مأمون به نزديک او رسيد. از ديدار كودک در شگفت گشت، عنان (دهانه) اسب بر كشيد و پرسيد چرا مانند كودكان ديگر از سر راه دور نشديد و از جاى خود حركتى نكرديد؟ در پاسخ فرمود اى خليفه، راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم و جرم‏ و خطايى نداشتم كه از تو بگريزم، گمان ندارم كه بى‏ جرم كسى را مجازات كنيد. مأمون از شنيدن اين سخنان بيشتر شگفت ‏زده شد. از ديدار حسن و جمال او مجذوب او شده، پرسيد اى كودک، چه نام دارى؟ حضرت فرمود محمد نام دارم. گفت پسر كيستى؟ فرمود فرزند على بن موسى الرضا (عليهما السلام). مأمون چون نسبش را شنيد، تعجبش از بين رفت و از شنيدن نام آن امام كه شهيدش كرده بود شرمسار گرديد. درود و رحمت به روان پاک او فرستاد و رفت. ٥ص٩١ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 کدخدای ده گفت: اگر با برادرت در افتادی و می خواهی او را بکشی، اول بنشین و چپقت را چاق کن. چپق اول که تمام شد، متوجه می شوی که روی هم رفته برای خطای انجام شده مجازات سنگینی است و خود را راضی می کنی که تنها با چوب و چماق به جانش بیفتی. آن وقت چپق دوم را چاق کن و تمامش کن. بعد به این فکر می افتی که به جای کتک زدن بهتر است به سختی دعوایش کنی. حالا چپق سوم را چاق کن. وقتی آن را تمام کردی، پیش برادرت می روی و به جای دعوا کردن ، او را در آغوش می گیری! نکته: در واقع آنکس که شما را عصبانی می کند، شما را فتح کرده. اگر به خود اجازه می دهید از دست کسی خشمگین باشید و بخش عمده ای از عاطفه و ذهنتان را به او اختصاص دهید، در واقع به او اجازه تصاحب این بخشهای وجودتان را داده اید 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk