هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
هییجاااااانی ترین رماااااااان سال🙈
_استاد خطبه عقد رو چجوری می خونن؟!🧐
با تعجب نگاهم کرد که گفت: حالت خوبه؟
چند ثانیه سکوت کرد و گفت:
_به چه اسمی بخونم؟!
چشمکی زدم:
_خودم و خودت!😉🤪
چشماش گرد شد ولی چیزی نگفت!
_سرکار خانوم نرگس موسوی به بنده #وکالت میدهید شما را به عقد دائم آقای رضا مهدوی در بیاورم؟!
با عشوه گفتم:بله😌
بچه ها زدن زیر خنده و...😂😜
https://eitaa.com/joinchat/926351461C7d8247130f
انصافا حیفه از دستش بدی... 🤨👆🏻
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
تو کافه منتظر بودم ساعت 4 شه
قرار بود #قاتل خواهرم😞💔 بیاد اونجا اما خبر نداشت من اونجام منتظر همون عوضی بودم همون که خواهرمو عذاب میداد 🔥
ساعت 4شد دیدم یه آقا با پیرهن مشکی رفت رو یکی از میز ها نشست گارسون با اشاره بهم گفت این همونه...
رفتم جلوش وایسادم
اخم کردمو به چشم #انتقام نگاهش کردم
نفس نفس زد و گفت...
https://eitaa.com/joinchat/926351461C7d8247130f
💜👆🏻عضو شید تا پاک نشده👆🏻💜
📚 حکایتیبسیارزیباوخواندنی
چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد نشد که نشد. او میدانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان...
عرض جوی آب قدری نبود که حیوانی چون نتواند از آن بگذرد… نه چوبی که بر تن و بدنش میزد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته!
پیرمرد دنیا دیدهای از آن جا میگذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره کار را میدانم. آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود کرد.
بز به محض آنکه آب جوی را دید از سر آن پرید و در پی او تمام گله پرید...!
چوپان مات و مبهوت ماند. این چه کاری بود و چه تأثیری داشت ؟
پیرمرد که آثار بهت و حیرت را در چهره چوپان جوان میدید گفت:
تعجبی ندارد تا خودش را در جوی آب میدید حاضر نبود پا روی خویش بگذارد. آب را که گل کردم دیگر خودش را ندید و از جوی پرید و من فهمیدم این که حیوانی بیش نیست پا بر سر خویش نمیگذارد و خود را نمیشکند چه رسد به انسان که بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را میپرستد...
🌸🌿🌸
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
داستانی فوق العاده زیبـا🌸
زنی زیبا که صاحب فرزند نمیشد
پیش پیامبر میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر وقتی دعا میکند ، وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم.
زن میگوید خدا رحیم است و میرود.
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که بدون فرزند است.
زن این بار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.
سال سوم پیامبر زن را با کودکی در آغوش می بیند.
با تعجب از خدا میپرسد: بارالها، چگونه کودکی دارد او که بدون فرزند خلق شده بود. !
وحی میرسد: هر بار گفتم فرزندی نخواهد داشت، او باور نکرد و مرا رحیم خواند.
رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. با دعا سرنوشت تغییر می کند...
از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...
ميان آرزوی تو و معجزه خداوند، ديواري است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داري به آرزويت برسي با تمام وجود به او اعتماد کن.
هيچ کودکی نگران وعده بعدی غذايش نيست ! زيرا به مهربانی مادرش ايمان دارد.
اي کاش ايمانی از جنس کودکانه داشته باشيم به خدا...
رحمت خدا ممکن است کمی تأخیر داشته باشد امّا حتمی است
•☔️💗•
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
فرصتی عالی برای همہی مردم ایران😍
خانومایی ڪہ چادر جدید میخوان بگیرن
آقایونی ڪہ قصد خرید هدیہ روز زن رو دارن
فرزندانی ڪہ دنبال خرید هدیہ برای روز مادر هستند😁👇
💖 فروشگاه چادر مشڪی💖
😱 فقط ۱۶۰ هـــزار تومان 😱
💖 فروشگاه چادر مشڪی💖
عجلہ کنید خریدی بہ صرفہ، و شگفت انگیز🤩قیمت چادر تو بازار حداقل دو برابره ها، بشتابید😁👇
http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
خانومای عضو در کانال، یه خرید بصرفه رو از دست ندید😍👇 روی چادر بزنید هم عیدی بگیرید، هم سوغاتی😁❤️
ـ 🌑 عیــــــــــد
ـ 🌑 نـــــــوروز
ـ 🌑🌑 🌑 🌑
ـ🌑 🌑 🌑 🌑
ـ🌑🌑🌑🌑 🌑🌑 🌑
ـ 🌑
ـ 🌕🌕🌕 🌑
فروشگاه بزرگ و معتبر چادر مشکی بهترین جا برای خرید شماست👏👏
🔶انرژی مثبت🔶
در قانون انیشتن داریم :
E=mc2
یعنی انرژی از بین نمیرود، تبدیل میشود.
راستی انرژی ما به چی تبدیل میشود!؟
به اخم کردن
به تحقیر دیگری
به عصبانیت
به حسادت
به افکار منفی ؟ ...
یا
انرژیمون تبدیل میشه
به لبخند
به تشویق
به خندیدن
به افکار مثبت
به همکاری
به هم نوع دوستی
به امید
به اعتماد به نفس ؟؟؟
کدام یک ؟؟؟
این ما هستیم که تصمیم میگیریم انرژیمان را به منفی یا به مثبت تبدیل كنيم ...🍃♥️
•☔️💗•
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
👌#کیفیت را از ما بخواهید!
فروش اینترنتی انواع لباس برای بچه های ۲ تا ۱۰ سال
با طرح های #شیک و #خاص👚👗
🚚ارسال #رایگان به سراسر ایران عزیز🇮🇷
#پیکسلهای قشنگ
با ما حس میکنید زنده و حضوری خرید میکنید
بزن رو لینک عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/1868431441Cd5d4d198da
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
👚انواع لباس بچه گانه از 2 تا 12سال😍
👶 👉#پسرانه 👧
👕👉#دخترانه👈 👚
👖 👉#اسپورت 👈 👖
🇮🇷🇮🇷برای حمایت از تولید کننده ایرانی روی لینک پایین ضربه بزنید 🇮🇷🇮🇷
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1868431441Cd5d4d198da
پانزده کلید خوشبختى
1_ موهبتهای خود را شمارش کنید نه مشکلاتتان را.
2_ در لحظه زندگی کنید.
3_ بگویید دوستت دارم.
4_ بخشنده باشید نه گیرنده.
5_ در هر چیزی و هر کسی خوبیها را جستوجو کنید.
6_ هر روز دعا کنید.
7_ هر روز حداقل یک کار خوب انجام دهید.
8_ در زندگی اولویت داشته باشید.
9_ اجازه ندهید مسائل کوچک و خیالی شما را آزار دهد.
10_ عادت همین الآن انجامش بده را تمرین کنید.
11_ زندگیتان را با خوبی پر کنید.
12_ خندیدن و گریه کردن را بیاموزید.
13_ لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند.
14_ از هیچ چیز یا هیچ کس غیر خدا نترسید.
15_ در سختیها به او توکل کنید.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
.
یک روز از پدرم پرسیدم فرق بین عشق و ازدواج چیست؟
💓روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت این برای توست. با تعجب گفتم : اما این کتاب خیلی با ارزش است، تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم.
💓چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که پدرم گفت این روزنامه مال تو نیست، برای شخص دیگریست و موقتا میتوانی آن را داشته باشی، من هم با عجله شروع به خواندنش کردم که مبادا فرصت را از دست بدهم،
💓در همین گیر و دار پدرم لبخندی زد و گفت : حالا فهمیدی فرق عشق و ازدواج به چیست؟ در عشق میکوشی تا تمام محبت و احساست را صرف شخصی کنی که شاید سهم تو نباشد اما ازدواج,کتابِ با ارزشیست که به خیال اینکه همیشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهایش میکنی.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
داستان مردی که زبان گربه ها را آموخت
مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت:
ای پیامبر میخواهم، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.
سلیمان گفت: توان تحمل آن را نداری.
اما مرد اصرار کرد
سلیمان پرسید، کدام زبان؟
جواب داد: زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
سلیمان در گوش او دمید و عملا" زبان گربه ها را آموخت
روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم.
دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا خواهم فروخت، فردا صبح زود آنرا فروخت
گربه امد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت: نه، صاحبش فروختش،
اما، گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟
گفت: نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت
و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت
نزد پیامبر رفت و گفت: گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن!
پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی،
سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت
و کفن و دفن آماده کن
#نشرمطالب
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk