🌸🍃🌸🍃
شخصی قبل از فوت اش به پسر خود گفت: این ساعت را پدربزرگت به من هدیه داده است.
تقریبا 200 سال از عمرش می گذرد. پیش ازاینکه به توهدیه بدهم، به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار پول می خرند.
پسر به جواهر فروشی رفت و برگشته به پدرش گفت: صدوپنجاه هزارتومان قیمت دادند.
پدرش گفت: به بازارکهنه فروشان برو، پسر رفت و برگشت و به پدرش گفت: ده هزارتومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است.
پدر از پسرش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهد.
پسر به موزه رفت و برگشت و به پدرش گفت: مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را می خرد وگفت موزه من این نوع ساعت راکم داردو آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می گذارد.
پدرش گفت: می خواستم این را بدانی که جاهای مناسب ارزش تو را می دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزش ات را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل
می شوند، از تو قدردانی می کنند. در جاهایی که کسی ارزش ات را نمی داند حضور نداشته باش!
*ارزش خودت را بدان*
به قول شاعر؛
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
حضرت امام علی (ع) میفرمایند:
قَرينُ الشَّهوَةِ مَريضُ النّفسِ ، مَعلولُ العَقلِ .
كسى كه شهوت پرست باشد، جانش بيمار و عقلش ناقص است.
غرر الحكم ،ح 6790
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
پنج نفر در تاریخ بسیارگریه کرده اند:
1- حضرت آدم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد.
2–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
3- حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.
4-حضرت فاطمه زهرا(س) در فراق پدر آنقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز...
5_امام_سجاد(ع) بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه آب و خوراکی برایش می آوردند گریه می کردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه گلویم رامی فشارد.
مناقب آل ابى طالب، همان، ج3، ص137.
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🍒دزدی از بانک
در دزدی از یک بانک ،
دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:"بیاپولها را بشماریم".
دزد پیرگفت:"وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این می گویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این می گویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش بیشتر از طلا میارزد"
دانایی قدرت است.
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
نقل شده كه
شیخ محمد بافقی یزدی، مدتی بسیار می گریست. شاگردانش پرسیدند:استاد مدتی است زیاد متأثر و گریانید، چرا؟ گفت:گریه ام برای دین است که این همه در دنیا غیرمسلمان و بی دین درست کرده ایم؟! پرسیدند:چه ربطی دارد؟ شما چه نقشی در بی دینی دیگران داشته اید؟ گفت:عملکرد ناشایست و رفتار ناصحیح و گفتار نامطلوب ما باعث شده این همه غیر مسلمان به اسلام روی نیاورده و در راه نادرست خود گام بردارند،
اگر ما شیعیان حضرت علی علیه السلام به راستی به آموزه های دینی خود عمل می کردیم؛ یک غیرمسلمان در دنیا باقی نمی ماند. همه مسلمان می شدند. چرا که انسان ها بر اساس فطرت خود، عشق، محبت، صحبت، عدالت، ظلم ستیزی، صداقت و معنویت که در اسلام وجود دارد را می ستایند. اگر ما به اسلام عمل می کردیم همه مسلمان می شدند.
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از یا صاحب الزمان ادرکنی💚
☘💚
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
💚نفس بده تا برایت نفس نفس بزنم
💚نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم
💚مرا اسیر خودکرده ای آقا دعایی کن
💚که آخرین نفسم را در رکابت بزنم
#صبحانتظار
#صبـح_مهدوی
#جمعههای_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
☘☘☘💚💚💚
🌸🍃🌸🍃
امام صادق (ع) در کاروانی که مالالتجاره زیادی داشتند همراه بود. خبر رسید که در مسیر، راهزنان در کمین مالالتجاره آنها هستند.
از قافله چند نفر با حالت پریشان نزد حضرت آمدند و گفتند: «اگر موافق باشید ای پسر رسول خدا (ص)! اگر راهزنان به ما رسیدند بگوییم، مال و بارها برای شماست؟ چون از ترس شما شاید نبرند بدانند مال شماست.»
حضرت فرمودند: «از کجا معلوم برای دزدیدن اموال من نیامده باشند؟»
گفتند: «اگر صلاح بدانید مال و بار خود خاک کنیم؟»
حضرت فرمودند: «اگر خاک کنید پیدا کردنش سخت است و زمان خارج کردن مال آسیب میبیند.»
پرسیدند: «پس چه کنیم؟»
حضرت فرمودند: «نذر کنید مالتان به سلامت مقصد رسید یک سوم را به فقرا ببخشید. بدانید اگر در مال خود با خدا شریک شوید خداوند مال شما را بهترین حافظان است و از هر گزندی حفظ میکند.»
کاروانیان نذر کردند. مسافتی رفتند راهزنان وارد کاروان شدند. سر دسته راهزنان خدمت امام (ع) رسید و گفت: «ما دیشب توبه کردیم و یکی از ما جَدّت رسول خدا را در خواب دید و گفت: «فردا فرزندم از مسیر شما رد خواهد شد نزد او رفته و توبه کنید. توبه ما را نزد خدا شفاعت فرما و به مسیر خود بدون ترسی ادامه دهید که ما مواظب بار و مالتان هستیم.»
حضرت فرمودند: «این جماعت مال خود را به خدا از دیشب سپردهاند که او بهترین نگهبانان و حافظان است ما را به نگهبانی شما چشم داشتی نیست.»
کاروان به سلامت مقصد رسید و کاروانیان نذر خود به فقرا ادا نمودند.
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
تسلیم نخواهم شد
زندگی می کنم ...
برای رویاهایی که منتظرند به دست من واقعی شوند...
من فرصتی برای بودن دارم
پس ساکت نمی نشینم !
کاری میکنم تا همه بدانند که من با تمام توانایی ها و کاستی ها
شاهکار این زندگی هستم
کافیــست لحظات گذشته را رها کنم و برای ثانیه های آینده زندگی کنم
چون رویاهایم آنجاست
و من فقط ؛ یک بار فرصت زندگی کردن دارم
پس همیشه با انرژی مثبت حرکت می کنم
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید:
كسى كه بتواند خود را از چهار چيز بدور نمايد ، سزاوار است هيچ گاه ناگوارى و ناخوشى بر وى نازل نشود
عرض شد: آن چهار چيز کدام است؟؛
حضرت فرمود:
1⃣ عجله كردن
2⃣ لج بازی نمودن
3⃣ خودبينى
4⃣ سستى کردن
#تحف_العقول_ص206
.📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk