eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.9هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
19.2هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
خبرداری لباس یلدایی هاشون رسیده❌❌ انواع لباس کودک و نوجوان ارزونتر ازهمجا😍😍😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3073179893C449610099c لباس کودک بدون واسطه مستقیم از تولیدی😍
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
ذکر آقا نخودکے(ره) برای هر حاجتی😳 شاید بعضی‌ها نشناسن، شیخ‌نخودکی عالم‌بزرگی کہ در صحن‌انقلاب حرم‌امام‌رضا‌(ع) زیر درب‌طبرسی مدفونہ ذکرهاے سفارش شده از آن مرحوم بسیار مجرّبہ، مخصوصا این ذکری کہ در ادامہ بهت میگم، فرقی نداره حاجتت چی باشہ این ذکرِمعروف، گره از کار خیلی ها باز کرده هر حاجتی داری قبل از طلوع آفتاب «قبل از اینکہ آفتاب بزنہ» برای برآورده شدن حاجتت ۷۱ مرتبه این ذکرو بگو برای دیدن ذکر روی ها بزن تا قفل زندگیت باز بشه👇 🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐 🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓
🌸🍃🌸🍃 مردی بود در "مَرو" که او را "نوح بن مریم" می‌گفتند و قاضی و رئیس مرو بود و ثروتی بسیار داشت او دختری با کمال و جمال داشت که بسیاری از بزرگان، وی را خواستگاری کردند و پدر، در کارِ دختر سخت متحیر بود و نمی دانست او را به که دهد؟ می‌گفت اگر دختر را به هر یک از آنها دهم دیگران آزرده می شوند و فرو مانده بود... قاضی، باغی بسیار آباد و پر میوه داشت روزی به خدمتکار جوان خویش به نام «مبارک» که بسیار پارسا و دیندار بود گفت: "امسال به تاکستان [باغ انگور] برو و از آنجا نگهداری کن." خدمتکار برفت و دو ماه در آن باغ به کار پرداخت. روزی قاضی به باغ آمد و گفت: "ای مبارک خوشه‌ای انگور بیاور" جوان انگوری بیاورد، ترش بود قاضی گفت: "برو خوشه‌ای دیگر بیاور، آورد باز هم ترش بود!" قاضی گفت: نمی‌دانم باغ به این بزرگی چرا انگور ترش پیش من می آوری و انگور شیرین نمی‌آوری؟!!" مبارک گفت: "من نمی‌دانم کدام انگور شیرین است و کدام ترش!" قاضی گفت: "سبحان الله! تو امروز دو ماه است که انگور می‌خوری و هنوز نمیدانی شیرین کدام است؟!! گفت: "ای قاضی به نعمت تو سوگند که من هنوز از این انگور نخورده‌ام و مزه‌اش را ندانم که ترش است یا شیرین!!" پرسید: "چرا نخوردی؟" گفت: "تو به من گفتی که انگور نگاهدار، نگفتی که انگور بخور و من چگونه می‌توانستم خیانت کنم؟!!" قاضی بسیار شگفت زده شد و گفت: "خدا تو را به این امانت نگه دارد "قاضی چون دانست که این جوان بسیار عاقل و دیندار است گفت: "ای مبارک! مرا در تو رغبت افتاد آنچه می‌گویم باید انجام بدهی گفت اطاعت می کنم" قاضی گفت: "ای جوان مرا دختری است زیبا که بسیاری از بزرگان او را خواستگاری کرده اند، نمی دانم به که دهم تو چه صلاح می‌دانی؟" مبارک گفت: "برخی از مردم در پی نَسَب هستند و برخی در پی رویِ زیبا و بسیاری از مردم در زمان پیامبر ما، دین می جستند و امروز مردم ثروت طلب می کنند، تو هر کدام را خواهی اختیار کن" قاضی گفت: "من دین را انتخاب می کنم و دخترم را به تو خواهم داد" مبارک گفت: "ای قاضی، آخر من یک خدمتکارم، دخترت را چگونه به من می دهی و او کِی مرا می خواهد؟! قاضی گفت: "برخیز با من به منزل بیا تا چاره کنم." چون به خانه آمدند قاضی به مادر دختر گفت: "ای زن! این خدمتکار، جوانی بسیار پارسا و شایسته است مرا رغبت افتاد که دخترم را به او بدهم تو چه می‌گویی؟" زن گفت: "هرچه تو بگویی اما بگذار بروم و داستان را برای دختر بگویم ببینم نظر او چیست" مادر برفت و پیغام پدر به او رسانید دختر گفت: "چون این جوان دیندار و امین است می‌پذیرم و آنچه شما فرمایید من همان کنم و از حکم خدا و شما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم" قاضی دخترش را به مبارک داد با ثروتی بسیار، پس از چندی، خدای تعالی به آنان پسری داد که نامش را "عبدالله ابن مبارک" گذاشتند و تا جهان هست حدیث او کنند به زهد و علم و پارسایی! 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
کیف وکفش که میگن اینجاست😍 معدن کیف وکفش های و وجنس نگو🤩😍 انواع کیف فقط 100 تومن😊 ♥️ لینک حرااااااجکده 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2630811680C61a0e065af با یه عالمه رضایت مشتری 😍
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
همش توی پیوی گفتین یه کانال کفش معتبر رو معرفی کنم 💯 الوعده وفا ✔️باسابقه طولانی در ✔️اجناس ایرانی و 🇮🇷حمایت از 💯زیر قیمت بازار💰 لینک حرااااااجی👇👇👇 《━━⊰✨ ʝσɨɳ ✨ ⊱━━》 https://eitaa.com/joinchat/2630811680C61a0e065af 《━━⊰✨ ʝσɨɳ ✨ ⊱━━》 حراج تک سایز 👆👆👆
🌸🍃🌸🍃 می گویند کشاورزی آفریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش داشت. یک روز شنید که در بخشی از آفریقا، معادن الماسی کشف شده اند و مردمی که به آنجا رفته اند با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند. او که از شنیدن این خبر هیجان زده شده بود، تصمیم گرفت برای کشف معدنی الماس به آنجا برود. بنابراین زن و فرزندانش را به دوستی سپرد و مزرعه اش را فروخت و عازم سفر شد. او به مدت ده سال آفریقا را زیر پا می گذارد و عاقبت به دنبال بی پولی، تنهایی و یأس و نومیدی، خود را در دریا غرق می کند. اما زارع جدیدی که مزرعه را خریده بود روزی در کنار رودخانه ای که از وسط مزرعه می گذشت، چشمش به تکه سنگی افتاد که درخشش عجیبی داشت. او سنگ را برداشت و به نزد جواهر سازی برد. مرد جواهر ساز با دیدن سنگ گفت که آن سنگ الماسی است که نمی توان قیمتی بر آن نهاد. مرد زارع به محلی که سنگ را پیدا کرده بود رفت و متوجه شد سرتاسر مزرعه پر از سنگهای الماسی است که برای درخشیدن نیاز به تراش و صیقل داشتند. مرد زارع پیشین بدون آنکه زیر پای خود را نگاه کند، برای کشف الماس تمام آفریقا را زیر پا گذاشته بود حال آنکه در معدنی از الماس زندگی می کرد! همیشه برای یافتن فرصت ها و موفقیت درزندگی ابتدا به داشته های خود نگاهی بیندازیم!  📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
خبرهای خووووب 😍 مدل های مجلسیمون همین الان تو کانال مفته مفت حراج شده🤩 ما مفتخریم به سود کم و فروش بیشتر💪 ۲۴ساعته منظم و به موقع خوش اخلاق و با حوصله 😉 حضوری داریم درب منزل داریم به سراسر کشور داریم دیگه چی میخای😎 بفرمایید منزل شیک پوشان👱‍♀💃 https://eitaa.com/joinchat/2061631707Cd43aa0c05e
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
مجلسی آوردم تووووپ😍👌 بمب فروش 💣💣💣💣💣💣 و زیباترین لباسهای مجلسی و خانگی خرید حضوری با کد تخفیف 😍😍😍 خرید آنلاین با کمترین قیمت❤️ مرجوعی مال بد بیخ ریش صاحبش🤧 مشتری مداری با پاسخگویی ۲۴ساعته😍 فوری https://eitaa.com/joinchat/2061631707Cd43aa0c05e
🌸🍃🌸🍃 هنگامی که در رستوران یا هتل هستید و شکر یا شیر چای خود را بیشتر از مقداری که در خانه مصرف می کردید مصرف می کنید بیانگر این است که شما زمینه فساد را دارید. وقتی که در رستوران یا اماکن عمومی هستید و مقدار زیادی دستمال کاغذی، صابون یا عطر استفاده می کنید، در حالی که در منزل خودتان این گونه نیستید بدین معنا است که اگر شرایط اختلاس برای شما فراهم شود اختلاس می کنید. اگر در جشن ها و بوفه های مفتوح زیاد می خورید در حالی که می دانید شخص دیگری آن را حساب می کند، بدین معناست که اگر فرصت خوردن مال دیگران را پیدا کنید این کار را خواهید انجام داد. اگر معمولا هنگامی که در صف ‌هستید و حقوق در صف بودن را راعایت نمی کنید، پس شما زمینه این را دارید که برای رسیدن به هدف خود از کتف دیگران هم بالا بروید. اگر بر این باور هستید که هر چه را در خیابان پیدا کردید حق شما است در حالی که مال دیگران بوده است، پس قابلیت دزدی در شما وجود دارد. مبارزه با فساد را از خود شروع کنید 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
تست بینایی 🤔 شما در دایره قرمز چه عددی می‌بینید؟ 🔴 88 🔴 38 🔴 83 🔴 33 پاسخ رو از اینجا ببینید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/983105682Cb8be0b799e ✅پاسخ این تست نشان میدهد سلامت ، و شما چقدر هست
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🥔🥔🥔 💥 پوست سیب زمینی را دور می‌ریزید؟ ✅ اگر بدونید چطور ریزش مو و شوره سر رو متوقف می کنه و تو ۱۵ روز رشدش رو دو برابر😍 💇‍♂ ✍ نحوه مصرف👇 https://eitaa.com/joinchat/983105682Cb8be0b799e
🌸🍃🌸🍃 «ابرهه» سرگرم گفت وگو با یکی از یاران خود بود. او گفت: «اکنون که به حکومت یَمَن دست یافته ام، باید دین مسیحیت را ترویج و پیروان آن را تقویت کنم.» دوست وی گفت: «سرور من، عموم مردم هر سال به مکه رهسپار می‌شوند تا خانه ای به نام کعبه را زیارت کنند. اول باید کاری کنید که دل‌های مردم از مکه به سوی مکان دیگری متمایل شود». ابرهه گفت: «راست گفتی، ولی چاره این کار آسان است. کلیسایی مجلل و بزرگ برپا می‌کنیم که عظمت آن، مردم را متوجه خود کند و از آن پس به سوی آن بشتابند». در شهر «صنعا»[پایتخت یمن فعلی] غوغایی برپا بود. مردم با تعجب به کلیسای بزرگ شهر می‌نگریستند. زینت‌های به کار رفته در آن، چشم‌ها را خیره می‌ساخت. پارچه‌ها و پرده‌های نفیس آن، توجه همه را به خود جلب می‌کرد. ابرهه می‌اندیشید که با این ترفند، به رقابت با کعبه برخاسته است. با این حال، چیزی نگذشت که مراسم حج فرا رسید و مردم بی اعتنا به بنایی که ابرهه ساخته بود، فوج فوج به سوی مکه شتافتند. ابرهه وقتی دید کلیسای او نتوانسته است دل‌ها را به سوی خود جذب کند، خشمگین شدو سوگند یاد کرد خانه ای را که ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) آن را برپا کرده اند، ریشه‌کن کند. او برای این کار لشکری عظیم فراهم آورد. قبایل عرب، نگران و مضطرب، گرد هم آمدند. یکی گفت: «دردی سنگین است که یک فرد حَبَشی بخواهد کعبه را تخریب کند و ما نظاره کنیم». دیگری گفت: «چگونه ممکن است ما با او مقابله کنیم، ابرهه با لشکری مجهز از اسب و فیل و سواره و پیاده به سوی مکه در حرکت است. غارتگری‌های او رعب و وحشت در دل‌ها افکنده است، «ذونواس» حاکم پیشین یمن با سپاهیانش به نبرد با ابرهه برخاست، ولی خیلی زود شکست خورد. اکنون ذونواس به اسارت ابرهه درآمده است. ما نیز باید تسلیم وی شویم». ابرهه، سرمست از غرور، در خیمه خود نشسته بود. دربان وارد شد و گفت: «اینک، عبدالمطلب[پدربزرگ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم]، رئیس مکه و سرور قریش، بیرون خیمه است و می‌خواهد وارد شود.» ابرهه اجازه داد. وقتی جناب عبدالمطلب وارد شد، ابرهه از هیبت و وقار او از جای خود برخاست و وی را احترام کرد. سپس پرسید: «چه می‌خواهی؟» عبدالمطلب گفت: «به من خبر رسیده است که سپاهیان تو شتران مرا گرفته اند. آمده‌ام آنها را باز پس گیرم.» ابرهه گفت: «عجب!! من برای خراب کردن کعبه و ویران کردن اساس عظمت تو آمده ام، ولی تو به فکر شتران خویش هستی؟» سپس روی به سران خود کرد و افزود: «اگر این مرد از من درخواست می‌کرد که از همین جا برگردم، بازمی گشتم». جناب عبدالمطلب با آرامش خاصی گفت: «من صاحب شترهایم هستم. کعبه هم خدایی دارد که خود از آن محافظت می‌کند!!». صدای قهقهه ابرهه در فضای خیمه پیچید و گفت: «حال به زودی خواهی دید که از کعبه، ویرانه ای بیش نخواهد ماند.» ابرهه دستور داد شتران جناب عبدالمطلب را به او باز پس دادند و خود در حالی که سپاهیان فیل سوار پیشاپیش او قرار داشتند، به راه خود ادامه داد. هنوز وارد شهر مکه نشده بود که ناگاه آسمان تیره و تار شد. پرندگانی کوچک بر فراز آسمان مکه نمایان شدند و بالای سر سپاه ابرهه رسیدند. در منقار آنها سنگریزه‌های کوچکی بود که هر یک را بر سر سپاهیان ابرهه فرود آوردند. هر سنگریزه، یک تَن از سپاهیان ابرهه را هلاک کرد. سپاهیان، وحشت زده در حال فرار بودند، ولی پرندگان به آنها مهلت فرار نمی دادند. در زمان کوتاهی تمام سپاهیان ابرهه به جز یک نفر هلاک شدند. آن فرد نیز با شتاب خود را به حبشه رسانید و نزد نجاشی، پادشاه حبشه آمد و ماجرا را باز گفت. نجاشی با بهت و حیرت پرسید: «آن پرندگان به چه صورت بودند که این سپاه عظیم را نابود کردند؟» در آن حال، پرنده ای در آسمان ظاهر شد. مرد آن را به نجاشی نشان داد و گفت: «این از همان پرندگان خطرناک است.» هنوز سخن مرد به پایان نرسیده بود که پرنده، سنگریزه ای را بر سر وی فرود آورد و او در مقابل چشمان حیرت زده نجاشی جان سپرد! بدین گونه خداوند متعال نشان داد که خود، صاحب کعبه است و با دست قدرت خود آن را محافظت خواهد کرد. سرنوشت فیل سواران از عجیب ترین و حیرت انگیزترین حوادث جهان است که در سال تولد پیامبر بزرگ اسلام(ص) اتفاق افتاد. خداوند، این حادثه را در سوره مبارکه فیل چنین یادآور می‌شود و می‌فرماید: آیا ندیدی خدایت با سپاهیان فیل چه کرد؟ آیا مکرشان را سبب گمراهی شان نگردانید؟ و بر سر آنها پرندگانی فوج فوج فرستاد که با سنگ‌های کوچکی، آنها را هدف قرار می‌دادند. پس آنها را چون کاه خورده شده قرار داد. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk