eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.8هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
19.3هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 نقل است كه در سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا و مشکل هزینه های مالی او در سفر، امتیاز تجارت توتون و تنباکو به مدت 50 سال به تالبوت انگلیسی داده شد. میرزای شیرازی در حکمی استفاده از توتون و تنباکو را حرام اعلام کرد. مخالفت با استعمال تنباکو به داخل کاخ سلطنتی هم سرایت کرد و زن های حرم قلیان ها را شکستند. انیس الدوله همسر ناصرالدین شاه در حالیکه قلیان های نقره و مرصع را جمع آوری می کرد، شاه از او پرسید چرا قلیان ها را جمع می کنید؟ جواب داد: برای آنکه قلیان حرام شد. شاه گفت: چه کسی حرام کرده؟ انیس الدوله گفت: همان کس که مرا به تو حلال کرده است. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🥰دوست داری هم قرآن یاد بگیری و هم درآمد حلال داشته باشی؟ 👱‍♀🧕کلی خانم خانه دار و شاغل 🎓🎒کلی محصل و دانشجو 🧔کلی آقایان شاغل اینجا هستن و از شغل دومشون لذت می برن 😍بعضیاشونم شغل اولشون رو کنار گذاشتن😱🙈 💥🔥☄سریع بیا و ثبت نام کن👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3544645675Cb652c81296 ❌♨️ظرفیتش محدوده فقط امروز وقت داری 🏃‍♂🏃‍♂ بدون سرمایه 👆
🌸🍃🌸🍃 راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد.. همان جا شروع به شکایت از خدا کرد:《خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟؟و.....》 در همین حال،چون خسته بود،خوابش برد. وقتی صبح از خواب بیدار شد.. از شکایت شب گذشته اش خیلی شرمنده شد.. ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود!! همه ما امکان به خطا رفتن را داریم..پس اگــر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمیرود،شکایت نکنیــــم!!....شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگــاه باشد... 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🔴 مُرده‌ای که بوی گلاب می داد👇 یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد:یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روز....😳😨😱👇 ادامه داستان باز شود
🌸🍃🌸🍃 عادت کرده ایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان می رود که ذهن مان هم به دوش نیاز دارد. گاهی با یک غزل حافظ می توان دوش ذهنی گرفت و خوابید. یک شعر از فروغ، تکه ای از بیهقی، صفحه ای از مزامیر، عبارتی از گراهام گرین، جمله ای از شکسپیر، خطی از نیما، ولی غافلیم... شبانه روز چقدر خبر و گزارش و مطلب آشغال می تپانیم توی کله مان؟ بعد هم با همان کله ی بادکرده به رختخواب می رویم و توقع داریم در خواب پدربزرگ مان را ببینیم که یک گلابی پوست کنده و با لبخند می گوید بفرما! 📘 سمفونی مردگان ✍ عباس معروفی 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
هر خیاطی نمیده هاااااا ! اما من میدم☺️👇 مانتو ساده سایز بزرگ 👈اُلـــــــــگوی آماده مانتو عَبایی ، کویتی 👈 اُلـــــــــگوی آماده مانتو حاملگی جلوبسته 👈اُلـــــــــگوی آماده اگه بعد از برداشتن الگوی آماده بازم اشکال داشتی قرقره های زیر و لمس کن❤️👇 🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵🧵
🌸🍃🌸🍃 شرلوک هلمز و دکتر واتسون در صحرا زیر چادر ی خوابیده بودند. پس از نیمه شب هلمز چشم باز کرد و آسمان پر ستاره را دید هلمزدکتر واتسون را بیدار کرد و پرسید...از اونچه که می بینی چه نتیجه ای می گیری؟ واتسون گفت... از لحاظ روحانی نتیجه میگیرم خداوند بزرگ است و ما چقدر حقیریم... از لحاظ ستاره شناسی نتیجه میگیریم زهره در برج مشتری است پس اوایل تابستان است و اینکه مطمنم ساعت از نصف شب هم گذشته است شرلوک گفت تو یه احمقی واتسون... نتیجه مهم اول و آخری که باید بگیری اینکه... چادرمون رو دزدیدن 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
💚 ۲۰ تمرین تقویت فن بیان💚 فن بیان رو از کسی یاد بگیر که نویسنده دو عنوان کتابه و بیش از یک میلیون نفر رو آموزش داده همین حالا برو تو کانالش و ۲ ساعت آموزش رایگان فن بیان رو هدیه بگیر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1031536935C9f1f51b7c3 💥یکبار برای همیشه یاد بگیر با صحبت کردن در جمع بدرخشی💥
🌸🍃🌸🍃 اصطلاح بالا کنایه از این است که اسرارش را فاش و برملا کردند و به مردم فهمانیدند که توخالی است و چیزی در چنته ندارد . خلاصه آن طوری که بود نه آنچنان که می نمود شناسانیده و رسوا گردیده است . یکی از مراسم جالب که در بعض اعیاد وجشنها ضمن سایر برنامه ها اجرا می شد ، این بود که مسخره و دلقکی لباس مضحک می پوشید که داخل و لابلای آن لباس پر از پنبه بود و قسمتهای لخت و عریان بدن او هم پوشیده از گلوله های پنبه ای بوده است که مسخره و دلقک را به صورت پهلوان پرباد و بروتی نشان میداد . این پهلوان نامدار! با این ریخت مضحک با یک نفر حلاج که کمانی در دست داشت در مقابل تماشاچیان به رقص و پایکوبی می پرداخت و حلاج در حال رقص و شلنگ اندازی کم کم پهلوان پنبه را با زدن کمان عور و برهنه می کرد و این عمل را تا زمانی ادامه می داد که تمام پنبه های تن اوبر باد می رفت وچهره واقعی و اندام نحیف و مردنی و استخوانیش نمودار میگردید . در واقع چون پهلوان پنبه از آیین پهلوانی چیزی نمی دانست وازعلایم پهلوانی هم جز پنبه های گلوله شده که او را به صورت یک پهلوان با سینه های برجسته وبازوان سطبر نشان می داد نشانی دیگرنداشت ، لذا چون پنبه اش را زدند دیگر چیزی از او باقی نمی ماند تا اظهار وجودکند . به ناچار در مقابل شلیک خنده تماشاچیان ازصحنه خارج می شد و نوبت به پهلوانان واقعی می رسید . 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
به هیچ وقت تکرار نمیشه 🚫 چون این یه فرصت طلاییه 🔱 درآمد روزانه رو با سرمایه خیلی کم شروع کن 🤑🤑 سیدآقا یادت میده پولساز باش ✅ عجله کن جا نمونی 🤩👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/115278127Ca17bc493ab 💶💶💶💶💶💶💶💶💶💶
🌸🍃🌸🍃 می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می ڪنید؟ گفتند: مسجد می سازیم. گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: براے چه ندارد، براے رضاے خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روے آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالاے سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالاے در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا ڪردند و به باد ڪتڪ گرفتند ڪه زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می ڪنی؟ بهلول گفت: مگر شما نگفتید ڪه مسجد را براے خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند ڪه من مسجد را ساخته ام، خدا ڪه اشتباه نمی ڪند. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت ای پدر فرمان تراست، نگویم ولکن خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه. مگوی انده خویش با دشمنان که لا حول گویند شادی کنان گلستان,باب چهار,فواید خاموشی 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk