eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.8هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
19.4هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
تدوینگر شدن دیگه رویا نیستبا آموزش های رایگان ما به راحتی تدوینگر میشی 😉👌 رفیق من ❤️سریع همینجا کلیک کن و عضو شووو👇 https://eitaa.com/joinchat/4143448277C10d9cd3811 بیا ببین چه خبرههههه😵😵🤩 👆👆👆
🌸🍃🌸🍃 اگر آبروی کسی بره، انگار تمام سرمایه‌اش رفته؛ زندگی براش بی‌معنا میشه، حتی اگر همه سرمایه مادیش حفظ شده باشه. پس اگر کسی تلاش کنه که آبروی یکی رو حفظ کنه، معلومه که کار خیلی بزرگی کرده. به همین علت پیامبر(ص) برای چنین کسی بهشت را واجب دانسته و فرموده: مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّة؛ هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
بیا ببین ماه‌تولدت چہ‌ویژگی‌ داره😳😻👇🏽! بدو کلیپ ماه‌تولد رفیقت بردارر💃♥️. CLICK/ ๋࣭࿐ || فروردین _ اردیبھشت _ خرداد ♥️ ༄ . || تیــــر _ مـــــرداد _ شھــریــــور ♥️ ༄ . || مھـــــــــــــر _ آبــــــــــــان _ آذر ♥️ ༄ . || دی _ بـھــــمــــن _ اسـفـــــنــــد ♥️ ༄ . - _ بزن روی ماه زمینی‌شدنت خفنم🙄😂💋!
🌸🍃🌸🍃 اسکندر مقدونی به ملاقات فردی به نام دیوژن که شهرت وارستگی اش را شنیده بود رفت.دیوژن در آفتاب دراز کشیده بود و خود را گرم می کرد،اعتنایی به اسکندر نکرد و از جایش تکان نخورد.اسکندر ناراحت شد وگفت:مگر مرا نشناختی که احترام لازم را به جای نیاوردی؟دیوژن با خونسردی جواب داد:شناختم ولی از آنجا که بنده ای از بندگان من هستی،ادای احترام را ضروری ندانستم.اسکندر توضیح بیشتری خواست.دیوژن گفت:تو بنده حرص و آز و خشم و شهوت هستی در حالیکه من این خواهشهای نفسانی را بنده و مطیع خود ساختم.به قولی دیگر در جواب اسکندر گفت:تو هر که باشی مقام و منزلت مرا نداری،مگر جز این است که تو پادشاه و حاکم مطلق یونان هستی؟اسکندر تصدیق کرد!دیوژن گفت:بالاتر از مقام تو چیست؟اسکندر جواب داد:"هیچ" دیوژن بلافاصله گفت:من همان هیچ هستم و بنابراین از تو بالاتر و والاترم!اسکندر سر به زیر افکند و پس از مدتی تفکر گفت:از من چیزی بخواه و بدان هر چه بخواهی می دهم.آن مرد وارسته به اسکندر که در آن موقع بین او و آفتاب حایل شده بود گوشه چشمی انداخت و گفت:می خواهم سایه خودت را از سرم کم کنی.این جمله به قدری در مغز و استخوان اسکندر اثر کرد که بی اختیار فریاد زد:اگر اسکندر نبودم میخواستم دیوژن باشم. باری ، عبارت بالا از آن تاریخ بصورت ضرب المثل درآمد ، با این تفاوت که دیوژن می خواست سایه مردم ، حتی اسکندر مقدونی از سرش کم شود ، ولی مردم روزگار علی الاکثر به این گونه سایه ها محتاج اند و کمال مطلوبشان این است که در زیر سایه ارباب قدرت و ثروت به سر برند . 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🚨فوری 😳😳 🚷کلیپی وحشتناک از زلزله ترکیه که هم اکنون به دستمان رسید الله اکبر خودتون ببینید 😭😳👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1937440822Ca61f07fa54 اگر می‌ترسی نبین😰😣👆
🌸🍃🌸🍃 روزی مرد آبروداری دیدم گریه می‌کرد. از وی علت را جویا شدم. او گفت: «از مرد خسیسی مبلغی قرض گرفته‌ام و از پرداخت آن عاجزم. هر روز به درِ خانه‌ام می‌آید و مزاحم همسرم می‌شود.» به او گفتم: چرا از او شکایت نمی‌کنی؟ گفت: به ‌خدا اگر مسئله‌ی قرض نبود، خودم از خانه بیرون می‌آمدم و زیر گوشش می‌زدم ولی چون بدهکارم، اگر با او جر و بحث کنم و بگویم مزاحم خانه‌ی من نشو، در گوشه‌ای رفته و بلند داد می‌زند که بدهی خود را بده تا مرا دمِ درِ خانه‌ات نبینی. هر کسی هم صدای داد و فریاد او را بشنود به او حق می‌دهد که بدنبال بدهی‌اش آمده است. آری، به فرمایش حضرت علی(ع): «قرضِ زیاد، انسانِ خوش‌قول را بدقول می‌کند.» سعی کنیم، تا جایی که امکان دارد قرض نکنیم زیرا بدهی، تنها بدبختیِ انسان است که او را نزد همه خوار، زبانش را کوتاه و سرش را به زیر می‌افکند. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🌸🍃🌸🍃 ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ...!!! ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ ! ﻣﺮﮒ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.. ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ . ﻣﺮﮒ ": ﺣﺘﻤﺎ". ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ.. مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ .. ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ... کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند.طوطی اعتراض کرد وزیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا، امروز طوطی در قفس است وکلاغ آزاد... پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی!هرگز به خدا نگو چرااااا؟ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
❌🛑 تنها مزون در ایتا که داره 🛑❌ 😱😱 🦋 خرید مستقیم از مزون 🦋 باورت میشه☝️😱 🔴انواع مجلسی زنانه که فکرشم نمیکنی 🔴انواع مانتو جدید عیدانه 1402 ❌اینجا فقط رضایت مشتری مهمه👇 https://eitaa.com/joinchat/1137508361C321200a0f0 ❌♥️
🌸🍃🌸🍃 روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است در آخرین لحظات هم راهی وجود دارد که ما باید آنرا ببینیم... 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
میخای قلب و کبدت رو تقویت کنی🤔 فرزندتون غذا نمیخوره یا لاغره⁉️ 🤦همش بهونه گیری میکنه😔 کبدت دچارمشکله وپوستت لک شده⁉️ فکر میکنی قلبت خوب کار نمیکنه😳 موهات دچار ریزش شده و کم‌پشتن⁉️ ازکم خونی و ضعف و بی حالی کلافه شدی⁉️ ⁉️ازقند خون و يبوست رنج میبری⁉️ میخای بیماری صعب‌العلاج نگیری🤲 👈درمان شما پیش ماست🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/731447353Cbe5f89160f همه عضو بشین تا جون‌تازه پیدا کنید.🏃‍♂🏃‍♂🏃🏃🏃🏃
🌸🍃🌸🍃 نقل است ساربانی در آخر عمر، شترش را صدا می‎زند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از وی حلالیت می طلبد. یکایک آزار و اذیت‎هایی که بر شتر روا داشته را نام می‎برد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه، آب ندادن ، غدا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر می‎شمرد و می‎پرسد آیا با این وجود مرا حلال می‎کنی؟ شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی حلال می‎کنم، اما یک‎بار با من کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیت‎ها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید! ضرب‎المثل معروف "افسار شتر بر دُم خر بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه چنين افرادی بدون دارابودن تخصص، تحصیلات، تجربه، شایستگی و شرایط تصدی پست و مقامی، صرفاً بر مبنای روابط زمام امور را بدست گیرند و بدبخت جماعتی که دچار چنین افرادی شوند. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk