🌸🍃🌸🍃
زن کیست....؟؟؟؟!!!!
😌اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست...یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو آسیه)
😌اولین کسی که مکه و کعبه را آباد کرد مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو هاجر)
😌اولین کسی که از مبارکترین آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود...(هاجر خاتون)
😌اولین کسی که به محمد المصطفیﷺ ایمان آورد مرد نبود بلکه یک زن بود... (بانو خدیجه)
😌اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو سمیه)
😌اولین کسی که مالش را در راه اسلام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو خدیجه)
😌اولین کسی در قرآن که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد...(سوره مجادله آیه 1)
😌اولین کسی که سعی صفا و مروه را انجام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو هاجر)
☺️ اولین زنی که با همه مخالفتها وارد معبد اورشلیم شد مریم بود
☺️ تنها کسی که به حمایت از شوهر و امامش میخ در به تنش فرو رفت و دم نزد و شفیع گنهکاران شیعه در روز قیامت است زهرا بود
😊و اما کسی که کاخ یزید را به لرزه درآورد مرد نبود زینب بود زینب
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
«نادانی» نزد «خردمندی»، از نیرنگهای «شیطان» سخن میراند و می گفت: "عمری به خاطر دزدی های شیطان، زیان دیده است!"
مرد دانا که سخنان او را گوش میداد گفت: "اتفاقا شیطان هم در مورد تو با من صحبت میکرد و همین سخنان را درباره تو به من می گفت!!
او خودش را آزرده و زیان دیده از دست تو می دید! که تو به اموال او دست بردهای و سهم او را ربودهای!"
[یعنی هر که چشم حرص، به دنیا و مال دنیا داشته باشد، رقیب شیطان است، اما وقتی از جاذبه های فریبندهی دنیا دوری کند و هوا و هوس را کنار بگذارد، شیطان هم با او کاری ندارد و راهشان از هم جدا میشود.!]
#منطق_الطير
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
امام علی (علیه السلام) :
تمام خير در سه چيز جمع شده است:
1⃣نگاه
2⃣سكوت
3⃣سخن
هر نگاهى كه پندى در آن گرفته نشود،
فراموشى است. هر سكوتى كه انديشه اى در آن نباشد، غفلت است. هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، بيهوده است. خوشا بحال كسى كه:نگاه او پند، سكوت او انديشه و سخن او ذكر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند.
#منبع:
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
شیخ صدوق رحمت الله
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
یه کیک خریدم 490 تومن 😐😐😐😐
بعد دخترخالم بهم یه کانال معرفی کرد همه کیک های پولی رو مجانی آموزش داده بود توهم عضو شو مزه اش از کیکی که خریدم هم خیلی بهتره🤦🏻♀
لینک کاناله:🙈🙈👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1904934931Cc5422503cb
🍫 بهترین کانال آشپزی ایتا😍😍😍😍
🌸🍃🌸🍃
#علائم_محبت_و_نزديكي_به_خدا
1-نترسیدن از مرگ؛ چون کسی که علاقمند به خدا باشد از شنیدن خبر مرگ که خبر وصل اوست هراس بر او حاکم نمیشود و ناله و افسوس راه نمیاندازد.
2-از علائم محبت خدا برتری دادن خواستهی خدا بر خواستهی خود و حتی فرزندان است؛ یعنی کسی که عاشق خدا باشد به دنبال رفع نیاز از حوائج دیگر نیازمندان است. چنین کسی هر اندازه در حق فرزندان خود کم بگذارد قطعاً خدا تلاش او را در حق فرزندانش جبران به نحو اعلی میکند.
3-از علائم محبت خدا وجود محبت دائم معشوق در قلب عاشق است که همیشه حتی در خواب و بیداری هم یاد اوست.
4-تلاوت قرآن از علایم محبت خدا است؛ چون عاشق دوست دارد با معشوق سخن بگوید و خواستهی او را بشنود؛ پس به نماز ایستاده و قرآن زیاد تلاوت میکند.
5-از علائم محبت خدا بر علاقه محب به خلوت گزیدن و سخن گفتن در خلوت با حبیب است و نیمه شب برای سخن گفتن با دوست به راحتی خواب بر چشم حرام کرده و بر میخیزد.
6-از علائم محبت خدا شیرین شدن عبادت است؛ چنین کسی از عبادت رنجور و خسته نمیشود.
7-محب خدا بر بندگان مؤمن خدا نزدیک میشود و آنها را چون دوستان خدا هستند دوست دارد و بر آنها هم محبت میکند.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
# حکایتخیلیقشنگ 📚
#مردبینیاز📚
- شخصی به یكی از خلفای دوران خود مراجعه و درخواست كرد، تا در بارگاه او به كاری گمارده شود.
خلیفه از او پرسید: قرآن میدانی؟
او گفت: نمیدانم و نیاموختهام.
خلیفه گفت: از به كار گماردن كسی كه قرآن خواندن نیاموخته است، معذوریم.
مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقهی خود، به آموختن قرآن پرداخت.
مدتی گذشت، تا این كه از بركت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید كه دیگر در دل نه آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.
پس از چندی،خلیفه او را دید و پرسید:
«چه شد كه دیگر سراغی از ما نمیگیری؟»
آن آزادمرد پاسخ داد:
«چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم كه از خلق و از عمل بینیاز گشتم».
خلیفه پرسید:
«كدام آیه تو را این گونه بینیاز كرد؟»
مرد پاسخ داد:
«مَن یَتّقِ اللّه یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب ؛ هر كس از خدا پروا بدارد و حدود الهی را رعایت نماید، خدا برای بیرون شدن او از تنگناها، راهی پدید میآورد و از جایی كه تصور نمیكند، به او روزی میرساند و نیازهای زندگیاش را برطرف میسازد». (سوره طلاق، آیات 2 و 3)
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
امام علی (علیه السلام) :
تمام خير در سه چيز جمع شده است:
1⃣نگاه
2⃣سكوت
3⃣سخن
هر نگاهى كه پندى در آن گرفته نشود،
فراموشى است. هر سكوتى كه انديشه اى در آن نباشد، غفلت است. هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، بيهوده است. خوشا بحال كسى كه:نگاه او پند، سكوت او انديشه و سخن او ذكر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند.
#منبع:
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
شیخ صدوق رحمت الله
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🔮اسم همسر شما بر اساس ماه تولدتون💕🌈
👫💍 ماه تولدت رو لمس کن 💍👫
فروردین 🦄♥️ اردیبهشت 🦄♥️
خرداد 🦄♥️ تیـر 🦄♥️
مرداد 🦄♥️ شهریور 🦄♥️
مـهر 🦄♥️ آبـان 🦄♥️
آذر 🦄♥️ دی 🦄♥️
بـهـمن 🦄♥️ اسفنـد 🦄♥️
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
"اثر انگشتهای ما، از قلبهایی که لمسشان کردهایم هرگز پاک نخواهند شد".
پاک نخواهند شد، بلکه حک خواهند شد، به گونه ای که ممکن است تا ابد بر قلبشان باقی بماند
آیا این اثر انگشت آزارشان میدهد یا بهشان آرامش می بخشد،
بله، اثر انگشت ما بر قلب دیگران، تک تک حرفها، جملات و رفتارهایی است که هر لحظه رد و بدل میشود، بین تو و همسرت، بین تو و فرزندت و بین تو و دیگران، آیا اثر انگشتتان، زخمی عفونی بر قلب دیگران بجا میگذارد، یا مرهمی میشود برای تسکین درد.
مواظب حرفها و رفتارهایمان باشیم تا بیهوده قلبی را زخمی نکنیم.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
«نادانی» نزد «خردمندی»، از نیرنگهای «شیطان» سخن میراند و می گفت: "عمری به خاطر دزدی های شیطان، زیان دیده است!"
مرد دانا که سخنان او را گوش میداد گفت: "اتفاقا شیطان هم در مورد تو با من صحبت میکرد و همین سخنان را درباره تو به من می گفت!!
او خودش را آزرده و زیان دیده از دست تو می دید! که تو به اموال او دست بردهای و سهم او را ربودهای!"
[یعنی هر که چشم حرص، به دنیا و مال دنیا داشته باشد، رقیب شیطان است، اما وقتی از جاذبه های فریبندهی دنیا دوری کند و هوا و هوس را کنار بگذارد، شیطان هم با او کاری ندارد و راهشان از هم جدا میشود.!]
#منطق_الطير
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
"اثر انگشتهای ما، از قلبهایی که لمسشان کردهایم هرگز پاک نخواهند شد".
پاک نخواهند شد، بلکه حک خواهند شد، به گونه ای که ممکن است تا ابد بر قلبشان باقی بماند
آیا این اثر انگشت آزارشان میدهد یا بهشان آرامش می بخشد،
بله، اثر انگشت ما بر قلب دیگران، تک تک حرفها، جملات و رفتارهایی است که هر لحظه رد و بدل میشود، بین تو و همسرت، بین تو و فرزندت و بین تو و دیگران، آیا اثر انگشتتان، زخمی عفونی بر قلب دیگران بجا میگذارد، یا مرهمی میشود برای تسکین درد.
مواظب حرفها و رفتارهایمان باشیم تا بیهوده قلبی را زخمی نکنیم.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
#داستان👇😇
یک روز یک جوان معلم خود را در یک رهگذر شناخت. رو به معلم خود کرده و پرسید:
مرا به یاد میاورید؟ من سالها پیش شاگرد شما بودم!
معلم جواب داد و پرسید:
بسیار خوب. حالا چی کار میکنی؟
شاگرد: من درس میدهم ، من هم معلم شدم.
معلم: چه چیزی باعث شد تا معلم شوي؟
شاگرد: نه چه ، بلكه چه کسی. و آن شخص شما بوديد.
معلم: چه كار من باعث شد؟ بگذاريد كنجكاو شوم!
شاگرد: اگر واقعن به ياد نداريد بگذاريد قصه كنم:
یک روز يك همصنفي ام با یک ساعت زیبا دستی که پدر و مادرش به او هدیه داده بودند ، به صنف آمد. ديري نگذشت ساعت را كشيد و در بكس خود جابجا كرد. من همیشه آرزوی داشتن چنین ساعتی را داشته ام. من نتوانستم مقاومت کنم و تصمیم گرفتم ساعت را از بكس او دزدي كنم. به زودی ، آن پسر با اشک به سمت شما آمد و از سرقت شکایت کرد. به همه ما نگاه كرديد وگفتيد.
هرکسی ساعت این پسر را برداشته ، لطفاً آن را پس بدهد!
من خیلی احساس شرمندگی کردم ، اما نمی خواستم از ساعت جدا شوم ، بنابراین اعتراف نکردم. شما به نزديك در رفتید ، آن را قفل کردید و به همه ما گفتید که در امتداد دیوار صف بكشيد.
من باید جیب های همه شما را تلاشي کنم ولی به شرطی که همه چشمان خود را ببنديد.
اطاعت کردیم و احساس کردم شرم آورترین لحظه زندگی کوتاه من است. شما يك يك شاگردان را تلاشي كرديد ، وقتی ساعت را از جیب من بیرون آوردید، به حرکت خود تا انتهای فيل يا قطار ادامه دادید بعد گفتید:
- بچه ها ، همه چیز درست است. می توانید چشمان خود را باز کرده و به میزهای خود برگردید.
"شما ساعت را به صاحبش بازگرداندید و در مورد این حادثه کلمه دیگری نگفتید. بنابراین در آن روز عزت و روح من را نجات دادید.
مرا به عنوان دزد ، دروغگو ، کودک بی ارزش آلوده نکرديد .حتی به خود زحمت ندادید در مورد این حادثه با من صحبت کنید. با گذشت زمان ، فهمیدم چرا؟ زیرا شما به عنوان یک معلم واقعی نمی خواستید حیثیت یک شاگرد جوان را که هنوز شکل نگرفته لکه دار کنید. بنابراین ، من تصمیم گرفتم و یک معلم شدم.
هر دو تحت تأثیر این داستان ساکت شدند. سپس معلم جوان پرسید:
حالا مرا بخاطر داريد؟
معلم پیر پاسخ داد:
- واقعیت این است که من انروز جیب هاي همه را با چشمان بسته پاليدم!
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk