سیّئاتِ ما
بیرون شد از عدد ، عددِ سیّئاتِ ما
خارج شد از حدود ، حَدِ سیئات ما
کمتر ز پرّ کاه ، عبادات ما ولی
افزون ز کوه گشته قدِ سیئات ما
رسوا شدم چنانکه به شاهد نیاز نیست
روی سیاهِ ما ، سندِ سیئات ما
اما هزار شکر که با اینهمه گناه
لطف تو بوده در رصد سیئات ما
دارو به یُمن درد ، چنین جلوه میکند
شد شُهره لطفَت از مدد سیئات ما
دریایِ رحمتِ تو کجا میشود نهان
در زیر حمله ی زبد سیئات ما
#عاصی_خراسانی
زبد : کف
۱۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
۲۹ مهر ۱۴۰۰
علی مقدم
سیّئاتِ ما بیرون شد از عدد ، عددِ سیّئاتِ ما خارج شد از حدود ، حَدِ سیئات ما کمتر ز پرّ کاه ، عبا
دارو به یُمن درد ، چنین جلوه میکند
شد شُهره لطفت از مددِ سیّئاتِ ما
#عاصی_خراسانی
از چهره خود نقاب انداخته ای
چشمان مرا ز خواب انداخته ای
هستیِ مرا به باد دادی ای یار
در خانهٔ مور آب انداخته ای
#عاصی_خراسانی
ز سودای تو جانم سوخت سرتاسر ، همه تن هم
چنانکه دوست بر حالم پریشان گشت ، دشمن هم
مرا بیرون مران ای پادشاه حُسن از کویت
نمی ارزم به درگاهت اگرچه قدر ارزن هم
لبی بگشا که بگشایم به گریه عقده از این دل
لبی تر کن به گفتن تا که چشمی تَر کنم من هم
"نمک پرورده ی عشقم زبان ناز می دانم"*
در اینجا معنی اثبات دارد واژه ی لن هم
بزن که حکم از آن تو باشد هر چه فرمایی
نهادم دست را در زیر شمشیر تو ، گردن هم
#عاصی_خراسانی
۲۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
۷ آبان ۱۴۰۰
پ ن :
* مصراع از صائب تبریزی
با تمامِ کرّ وفرّ خویش ، مقهوریم ما
در کمال اختیار خویش ، مجبوریم ما
خاک در بازار خوردیم و خریداری نبود
در دکان آفرینش جنس ناجوریم ما
نام ما را بر لبش حتی به دشنامی نبُرد
بر لب شیرین تر از قندش چنان شوریم ما
دیدهٔ گریانِ ما باشد دلیل خنده ها
دیگران مست اند از ما ، تاکِ انگوریم ما
لب چو آوردیم کس را رغبتی بر آن نبود
در نگاه اهلِ این دنیا ، لبِ گوریم ما
#عاصی_خراسانی
سال ۱۳۹۷
الا لیتَ الشّبابَ یعودُ یوماً
فاُخبِرَهُ بما فَعَل المَشیبُ
#ابوالعتاهیه
ترجمه : ای کاش جوانی روزی برگردد تا به او (جوانی) خبر دهم که پیری با من چه کرد
.
.
آنچه ما از دل سیاهی با جوانی کرده ایم
هر چه با ما میکند پیری ، سزاواریم ما
#صائب_تبریزی
.
.
صد حیف که ما پیر جهان دیده نبودیم
روزی که رسیدیم به ایام جوانی
#واعظ_قزوینی
@ASI_khorasani
﷽
چنان ز گریه سرازیر گشت آب از چشم
که بُرد اشک به همراهِ خویش خواب از چشم
چه تیرها که نگاهم به دل روانه نکرد
همیشه میکشد آری دلم عذاب از چشم
به هر کجا که نظر کرد دل همانجا رفت
چقدر لشکر دل میبرد حساب از چشم
دو چشم توست دو مصراع شاه بیت آری
به جز تو کس نسرود ست شعر ناب از چشم
ز بس که رویِ گُلِ تو همیشه در نظر است
به جای اشک ، مرا میچکد گلاب از چشم
به لطف ، بر رخ غمدیدگان نظر انداز
نصیب غم زدگان کن کمی ثواب از چشم
مرا سواد به غیر از سیاه چشم تو نیست
به مکتبِ تو فقط خوانده ام کتاب از چشم
ز هر طریق که خواهی قدم به دیده گذار
برای آمدنت باز شد دو باب از چشم
#عاصی_خراسانی
۱ ربیع الثانی ۱۴۴۳
۱۶ آبان ۱۴۰۰
علی مقدم
﷽ چنان ز گریه سرازیر گشت آب از چشم که بُرد اشک به همراهِ خویش خواب از چشم چه تیرها که نگاهم به
﷽
ز بس که رویِ گُلِ تو همیشه در نظر است
به جای اشک ، مرا میچکد گلاب از چشم
#عاصی_خراسانی
﷽
عشق است که از راهِ أثر معلوم است
اسرارِ دل از دیدهٔ تَر معلوم است
من آتش عشق تو نهان کردم لیک
از دودِ نشسته رویِ سر معلوم است
#عاصی_خراسانی
#رباعی
﷽
تنها به سکوت ، سِر نهان میگردد
اسرارِ تو از زبان عیان میگردد
در غیرِ ضرور از "زبان" حرف مکش
یک نقطه اضافه تر "زیان" میگردد
#عاصی_خراسانی
#رباعی
۴ ربیع الثانی ۱۴۴۳
۱۹ آبان ۱۴۰۰
@ASI_khorasani
﷽
یک گندمِ خُرد ، دشمنِ آدم شد
یک شادیِ اشتباه ، آخر غم شد
ترک ادبی ، فراق آورد تو را
شد "بار" ، ز "یار" نقطه ای تا کم شد
#عاصی_خراسانی
#رباعی
۵ ربیع الثانی ۱۴۴۳
۲۰ آبان ۱۴۰۰
@ASI_khorasani