May 11
هدایت شده از 𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹 | تحلیلسیاسی
شهیدی که گوشتش بدست ضد انقلاب خورده شد!
یک ارتشی از ماجرای وحشتناک شهادت سعید وکیلی و خوراندن گوشت جگر او به خودش پرده برداری کرد.
به گزارش بولتن نیوز، شهیداحمد وکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار سعید را برای خود انتخاب کرده بود، بچه شهر قم بود حضور در کردستان ، ایمانی قوی و دلی چون شیر را میطلبید،. در اردیبهشت سال 59 و درجریان عملیات آزادسازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه ، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی برسر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است
بعد از مجروحیت و اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد:

حدود یك سال و چندی كه دردست کومله اسیر بودم همان اول اسارت كه به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی براین عملشان شادمانی میکردند. بعد از 18 روز قرارشد ما را به سبك دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند.
روزدادگاه رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را كه همان اوایل انقلاب فراركرده بود شناختم و محاكمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم محكومین مشخص بود - دفاع از حقانیت اسلام و جمهوری آن و ندادن اطلاعات- و بالطبع حكم هم مشخص، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود بصورت كشیدن ناخنها، بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شمارهای انقلابی! توسط هویه برقی وآتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء میشد. كه آثارش بخوبی به بدنم مشخص است.
مرسوم است به میمنت ازدواج نوجوانی، جلو پایش قربانی ذبح شود. این رسم راكومله نیز اجرا میكرد بااین تفاوت كه قربانیها دراینجا جوانان اسیر ایرانی بود. عروسی دختر یكی از سركردگان بودپس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برایم قربانی كنید تا به خانه شوهربروم، دستور داده شد قربانیها رابیاورند. ۱۶ نفر ازمقاوم ترین بچههای سپاه وبسیج وارتش ودو روحانی راكه همه جوان بودند، آوردند و تك تك ازپشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پرپر میزدند وآنها شادی و هلهله میكردند.
بله، بزرگترین جرم همگی مااین بود كه میخواستیم دست اینان را از سرمردم مظلوم ومسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. سعید 75 روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دوپایش نعل كوبیده وبه همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس ازدادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دودستش را ازبازو بریدند وچون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان بخاطراین بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست.
پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش راسوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را میکندند كه درد وسوزندگیاش بسیار بیش ازقبل است و خونریزی شروع میشود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه باهمان جراحات داخل دیگ آب نمك میاندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل راسعید وكیلی بااستقامتی وصفناپذیر تحمل كرد ولب به سخن نگشود.
او ازایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه میكرد. استقامت این جوان آن بیرحمها را بیشتر جری میكرد
او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید كه خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگیام تنها برای تو باشد و بس
خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا مشهدش شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان كه حتی از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند.درود بر شب زینب پاک این شهید وتمامی شهیدان
راوی :آقا بالا رمضانی
پ.ن
بفرستید برای اونهایی که میگن مدافعان حرم حضرت زینب برای چه رفتند؟!! تا داعشیهای همچون کومله به ایران نیایند و سر جوانهایمان را...همه ما در دفاع از خون پاک این شهدای گرانقدر مسئولیم حتی با ارسال و انتشار هویت این گرو
سید رضا نریمانی_شهادت امام حسن عسگری (ع) - روضه امام حسن عسگری علیه السلام-1511681737.mp3
13M
💠مابین بچه های فاطمه فرق نیست....
🔹 #روضه
🔹#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🎤 #سیدرضا_نریمانی
📢 @maddahi_enghlabi
950917-5.mp3
2.96M
💠یه دنیا غم نهفته مابین سینه...
🔹 #واحد
🔹#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
🎤 #سیدرضا_نریمانی
📢 @maddahi_enghlabi
کتاب امام حسن عسکری علیهالسلام را چقدر میشناسیم؟.pdf
1.3M
﷽ ☄ کتاب زیبای « #امام_حسن_عسکری علیهالسلام را چقدر میشناسیم؟» ☄
#pdf
🍓امــــام @f_emam_hadi هــــادی🍓
🔹یکی از دوستان اعلام کردن, گفتم بهتون بگم شاید کسی رو بشناسید...
👇
اگر دوستان، اشخاصی رو می شناسند که در زمینه تولید انواع عروسک (پلیمری، نمدی، کاموا و...) یا بدلیجات، زیورآلات و... می توانند فعالیت کنند، معرفی نمایند.
امکان عقد قرارداد خرید ماهانه محصولات موجود می باشد.
🔹سلام.
دوستانی کسی میتونه باهاشون همکاری کنه اطلاع بده
👇
با سلام و عرض ادب یک کارخانه بسته بندی با تمام امکانات در اختیار مجموعه تمدن یزد قرار گرفته است. که دارای سیب سلامت و تمام مجوز های لازم است.
لذا نیازمندیم دوستان مواد اولیه خود جهت بسته بندی را در اختیار ما گذاشته تا با همت شما عزیزان وارد دور جدیدی از کیفیت ورقابت شویم که قابلیت صادرات به خارج از کشور را محیا میکند.
هم اکنون ما تنها به افرادی نیازمندیم تا محصول خود را اعتباری در اختیار ما بگذارند.
دوستان اگر انواع چای و چای میوه /انواع قهوه /شکریجات/سویق ها/حبوبات /و... (حتی محصولاتی که به فکر ما نمیرسد) به صورت تناژ در اختیار مابگذارند , ما محصول را بسته بندی شده و استاندارد در اختیارشان میگذاریم.
راستی امروز اقای روحانی هم میاد یزد
نمیدونم چی میخواد بگه واقعا!
ولی الان حس اون دانش آموزی که زنگ ورزششونه و باید استقبال روحانی رو درک میکنم😂😁
شیخ شوخ 😅✌️
وضعیت یزد قبل از ورود روحانی
میدان خالی از جمعیت...
فک کنم الان دیگه نوبت دانش اموزاس که بیان😁
ارسالی از یکی از اعضای عزیزمون غریب آشنا
خب دانش اموزان عزیز البته اونم از شهرستان میبد! دارن نقششونو خوب ایفا میکنن😂
👇