#بوقلمون و #طاووسها
یک بوقلمونی بود و چند طاووس
بوقلمون، زیبایی و جذابیت خودش را داشت و به اندازه خودش محبوب و دوستداشتنی بود
آن طرف چند طاووس بودند، طبیعتا با همان دمهای زیبا و شگفتانگیزشان
طاووسها خیلی زیباتر بودند و دیگران آنها را بیشتر دوست داشتند، البته که بوقلمون هم دوست داشتند اما نه به اندازه طاووسها.
بوقلمون که میدید مردم طاووسها را بیشتر دوست دارند تصمیم گرفت خودش را شبیه طاووسها کند. چند پر طاووس به دم و اطراف خود متصل کرد و تا جایی که میتوانست خودش را شبیه آنها کرد.
بعد کمکم خودش را وارد جمع طاووسها کرد. بوقلمون خوشحال بود که شبیه آنها شده، همانقدر دوستداشتنی و محبوب. کمی که گذشت طاووسها فهمیدند آن چیزی که در بین آنها در حال پرسه زدن است طاووس نیست بلکه بوقلمون است.
بعد طاووسها شروع به تنبیه بوقلمون کردند و او را با نوک خود از جمعشان بیرون کردند.
بوقلمون که از جمعشان طرد شده بود، پیش خود گفت شاید پرهای بیشتری به خود وصل کنم آنها متوجه نمیشود، مجددا این کار را انجام داد و باز هم طاووسها فهمیدند که بوقلمونِ طاووسنما وارد جمعشان شده.
باز هم طاووسها بوقلمون را از جمعشان بیرون کردند.
بوقلمون اصرار عجیبی داشت که طاووس شده است و خودش باور شده بود که دیگر بوقلمون نیست.
اما طاووسها و دیگران فهمیده بودند که او طاووس نیست بلکه ادای طاووس را در میآورد.
بوقلمون دیگر محبوبیت سابق را نداشت و به کلی طرد شده بود.
داستان همینقدر کوتاه بود اما چیزی که از این داستان یاد گرفتم این بود که بوقلمون و طاووس در جایگاه خودشان ارزشمند هستند و برای رشد و پیشرفت لازم نیست خودشان را شبیه دیگران کنند
🗞 @shekoftn