9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 این همه مُلک و ملکوت و مَلَک و مالک ، برای این باشد که من فکر کنم ،
همه عالم آن لحظه کار میکند که من ،
سرپا باشم ،
کـــه چــــــــــه ؟!
که تفــــکـــــری بکنم برای چه ؟! . .
🎙 #عین_صاد
•[ وَ نَجِّنے مِن اَهولِ الدنیا ،
وَ ڪُرُباتِ الآخرة
و ازهراسهاۍ دنیا
و گرفتارۍ هاۍ آخرت نجاتم دہ🌱 ]•
ایام عمرِ ما چو بہ پایان رسید و رفت ،
از خاڪ ما پیالہ بساز و شراب ڪن :)💚
#فرحة_لقائڪ
.
« بخدا سوگند اگر من بدانم ڪہ ڪشتہ مے شوم
و سپس زندہ مےشوم
و سپس سوزاندہ مےشوم
و دوبارہ زندہ مےشوم
و بہ باد دادہ مےشوم
و هفتاد بار با من ، این ڪار انجام مےشود ،
دست از #تو بر ندارم ،
تا مرگ خویش را در نزد تو یابم :))))))♥️ »
- از صحبتهای مسلمبن عوسجه
خطاب به سید الشهدا در شب عاشورا
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر ڪے با ابالفضل بست ،
بُرد :) 🌿
#آقامصطفے
-شـڪـوِة-
هر ڪے با ابالفضل بست ، بُرد :) 🌿 #آقامصطفے
‘‘
جلوی پاشنه در صدایم زدی .
آمدم پیشت . نگاهت نمیکردم ؛
گوشی سامسونگ سفیدی ، از این ها که تا میشد ، دادی دستم .
- این بمونه پیشتون اگه کاری داشتین .
هنوز گوشی نداشتم ،کار با آن را خوب بلد نبودم ،
اما گرفتم . تا پارکینگ آمدم بدرقهات ؛
نگاهت نمیکردم ،
موقع خداحافظی گفتی :
« فردا میام دنبالتون بریم بیرون . »
در را که بستم ، دست گذاشتم روی گونه هایم ،
آلو گرفته بود .
دویدم و به روشویی رفتم ؛
صورتم را شستم .
باید آماده میشدم برای خواب .
گوشی را گذاشتم زیر بالش ،
چشم هایم را روی هم گذاشتم . صدای پیامک ها شروع شد :)
گوشی را همان زیر ملحفه جلوی چشمم گرفتم :
« سلام عزیزم خوبی ؟ »
چشم هایم گرد شد :
وای خدای من چه پررو !
- نازگل من چطوره ؟
با خودم گفتم :
«چه غلطی کردم گوشی رو گرفتم ! »
- گلم اگه کار داشتی پیامک بفرست ؛
ساعت سه نیمه شب بود .
هربار که پیام میآمد با صدای سوت بلبلی میآمد !
مچاله شدم بودم زیر ملحفه و گوشی را محکم به گوشم چسبانده بودم . گونه هایم آتش گرفته شد .
وای چه اشتباهی !
اذان شد و گوشی از صدا افتاد .
بلند شدم برای نماز . .
’’
📚 از #کتاب - اسم تو مصطفی ست -
🖇 زندگینامه داستانی شهید صدرزاده ، به روایت همسر شهید