تو مثل من سرِ ڪویت هزار ها دارے
ولے ببین ڪہ گدایت فقط #تو را دارد :)))))💔
#مشتاقة_الے_لقائڪ
.
« بخدا سوگند اگر من بدانم ڪہ ڪشتہ مے شوم
و سپس زندہ مےشوم
و سپس سوزاندہ مےشوم
و دوبارہ زندہ مےشوم
و بہ باد دادہ مےشوم
و هفتاد بار با من ، این ڪار انجام مےشود ،
دست از #تو بر ندارم ،
تا مرگ خویش را در نزد تو یابم :))))))♥️ »
- از صحبتهای مسلمبن عوسجه
خطاب به سید الشهدا در شب عاشورا
.
-شـڪـوِة-
ــــــ
🌱
ڪاش مےدانستم علاجِ
این روحِ پردرد و آشفتہ چہ بود ؛
ڪاش مےدانستم
آن منبع آرامش و اطمینان ڪجا بود ،
تا سراسیمہ خودم را دخیلِ آن ڪنم و
دیگر نگرانِ هیچ چیز نباشم ؛
ڪاش مےدانستم
پناهـــگاہِ انسانهاےِ دردمندِ آلودہ ،
ڪجاست ؟
آغوش تو ؟
یعنے تو باز هم آنقدر مهربان بودے
ڪہ بعد از این همہ رنجاندنِ تو ،
در را برویم بگشایے و
پاے همہ حرفهایم بنشینے ؟ ...
من چقدر بدم اصلا ...
از خودم خیلے بدم آمدہ ...
و افرط بے سوء حالے !
بدے حالم نیز از حد گذشتہ است .
غرق شدہ ام ؛
گیج شدہ ام ؛
گُم شدہ ام ؛
ڪر و ڪور و لال گشتہ ام .
انگار دارم همہ چیز را از دست مےدهم .
اصلا ، شاید مقصود و منظور
خودِ تو بودے و من هنوز پیدایت نڪردہ بودم ...
من مےدانستم آخر باید بہ #تو برگردم ؛
اما انگار نمےدانستم ،
فراموشت ڪردہ بودم ،
طبقِ معمول ....
از تو دور شدہ بودم ،
مثلِ همیشہ ...
و تمامِ این دور شدن ها و فراموش ڪردن ها ،
فقط بہ خودم ضربہ زد ؛
بہ ازاے هر قدمے ڪہ از تو دور شدم ،
یڪ قدم بہ شیطانِ درون و بیرونم نزدیڪ تر شدم ؛
هر چہ تو از خاطرم رفتے ،
جاے افڪار پوچ ذهنم را گرفت ؛
من ،
#تو را ،
گُم ڪردہ بودم ؛
من تو را از خودم گرفتہ بودم و
باید مےیافتمت .
اما ڪجا ، چگونہ و چطور ، نمےدانستم .
منتظر دلم نشستہ بودم ؛
آنرا گذاشتہ بودم سر راهت
تا بیایے و با خودت ،
دلم را ببرے و بمیرانے از #عشق ...
من ،
همہ جورہ پاے تو بودم ؛
حتے اگر مرا به زور مےڪشاندے ؛
فقط مےخواستم با #تو باشم ،
نه با غیر تو ...
بیابم ...
#مولاے ❤️🩹💔
#شبهاے_دلتنگے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر برڪنم دل از #تو و بردارم از تو مهر ،
آن مهر بر ڪہ افڪنم ، این دل ڪجا برم ؟!
#آقاے_اباعبدالله ❤️💔
#شب_جمعہ