-
سلام هلالِ ماهِ محرم !
بالاخره آمدی !
مدتی چند دلم انتظارت را میکشید .
سراغت را از کتیبه های ِمشکیِ هیأت میگرفتم .
بوی تو را به مشام میرساند ،
سراغت را از سیاهیِ خیابان ها میگرفتم ،
میگفتند تو دَر راهی !
سراغت را از نسیم میگرفتم ،
یک بغل عِطر سیب همراه خودش میآورد ..
آه !
کمی صبر کن هلالِ ماهِ محرم !
بگذار من هم به پایت برسم ؛
چه زود رسیدی !
مبادا بدون من روزها را بگذرانی ..
-
بیا دستانم را بگیر ،
مرا ببر بین کودکانِ قافله ی حسین ،
من نیز از امشب چله نشین غمِ دخترکانِ کاروانم !
از امشب ، ‹ آه › در دلم جوانه میزند ،
مبادا ابر چشم هایم خشک بمانند !
کمکشان کن !
آنقدر برایشان قصه ی غمِ حسین بگو ،
تا بِبارند ..
#شب_اول
@shekveh1|شِڪوة