eitaa logo
شعر علوی
915 دنبال‌کننده
23 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باده را چشمان قنبر آب کوثر میکند خاک بی مقدار را با زر برابر میکند واسطه بین دو عاشق خود حجابی دیگر است خواجه از جام خودش در جام نوکر میکند درس های مرتضی را جبرئیل هر روز و شب همچو طفلی نو دبستان دائم از بر میکند هر چه علم آموخت قبل از دیدن شاه نجف برگ برگش را به حسرت خواند و پر پر میکند هر کسی او را ببیند دیده حق را بی حجاب کار خالق را در عالم دست حیدر میکند در پیاله مِی خراب چشم هایش می شود هر زمان که یک نگه بر جان ساغر میکند میزند بر سینه سنگ خلقتش را خالقش فخر بر خلقش به گیتی رب داور میکند وقت مستی گر نگاهش را بگرداند به خلق مردمان را تک به تک سلمان و اشتر میکند با هزاران جلوه اثبات خدایی کرده است خلق را اخر شکوهش مست و کافر میکند زیر بار ننگ او دوزخ نرفته روز حشر هر کسی غیر از نجف را قبله باور میکند @sher_alavi | شعرعلوی
ای صاحب کلیم  هو یاعلی مدد سِرِّ خوش نسیم  هو یاعلی مدد قبل از تو کس نبود غیر از خدا کسی ای از ازل قدیم هو یاعلی مدد با نام تو کُنم هر قصه را شروع رحمان و هم رحیم هو یاعلی مدد یک نم ز علم تو ، علم الاکتاب حق استاد هر علیم  هو یاعلی مدد فرمان تو مطیع در گوش دوزخ است ای خالق نعیم  هو  یاعلی  مدد ذات همه بُود پیش خدا ذلیل ای ذات تو عظیم هو یاعلی مدد ای آب زندگی عطشان ترین منم گر تو نظر کنی سلمان ترین منم همدوش یا صمد هو یا ابوتراب چون ذات حق احد هو یا ابوتراب بی ابتدا تویی  بی انتها تویی ای بی حدود و حد هو یا ابوتراب از کعبه ام بپرس مقصود تو کجاست صد نعره میکشد  هو یا ابوتراب در جای نافله در خلوتت بخوان بی وقت و بی عدد هو یا ابوتراب با عقل و دل کجا فهمد تو را کسی پایش به گِل خِرَد هو یاابوتراب دریا به نام تو طوفان به پا کند ای شور جز و مد هو یا ابوتراب قدرت قدر تویی ای شاه لافتی ما در تو دیده ایم هم حول و قوه را شیر خدای من هو یاعلی مدد نان و نوا ی من هو یا علی مدد خالت حجر بُوَد ای کعبه را شرف سعی و صفای من هو یاعلی مدد از بیکسی به من سختی رسیده است اِدفَع بلای من  هو یا علی مدد در زندگی و حشر هر جا زمین خورم بانگ رسای من هو یاعلی مدد از درد عشق تو کی شکوه کرده ام دردت دوای من هو یاعلی مدد از لای تیغ تو اثبات حق شود عشق تو لای من هو یاعلی مدد اسرار حق همه پنهان درون توست دارم یقین علی قرآن درون  توست ای صاحب الحساب هو یا ابوتراب بر منکران عذاب هو یا ابوتراب قرآن درون توست نه تو درون آن ای ناطق الکتاب هو یا ابوتراب با ذکر تو کجا  محتاج ساغریم گیرا تر از شراب  هو یا ابوتراب چون محو تو شدم من هم علی شدم بر ذات حق حجاب  هو یا ابوتراب از جام خاص خود روزی بده مرا ویرانم و خراب  هو یا ابوتراب غیر از علی علی هر صحبتی گناست ای ذکر تو ثواب  هو یا ابوتراب از بس که گفته ام هو یا ابوتراب ذکر مرا علی خود میدهد جواب علیه السلام @sher_alavi | شعرعلوی
                                                                  شبیه تو مگر آیه خدا در چنته اش دارد میان سینه ی خلقش خدا مهر تو‌ را کارد چرا در آستان تو نگریم روز و شب وقتی خدا بغض خودش را بر سر دوش تو میبارد به جز شاه نجف هرگز نزن رو‌ بر کسی دیگر نکش منت ز نامردان به سوی مرد روی آور پیمبر گفت سر منزل همان آغوش گرم توست که آغوش خداوندش چُنان آغوش گرم توست به زلفانت قسم دوزخ دل خالی ز مهر توست به چشمانت قسم جنت همان آغوش گرم توست ستون آسمان بی شک ستون شانه های توست به خود نازیده ذات حق در عالم که خدای توست علی از بیت خود معراج احمد را نظر کرده علی بالاتر از آیات اَو اَدنیٰ سفر کرده تکلم کرده گر خالق به صوت مرتضی یعنی کمال همنشین هم در ولی الله اثر کرده علی باشد محمد هم سپر دیگر نمی خواهد به هر جا که علی باشد خدا لشکر نمی خواهد بِبُر از من رگم را جز علی بیرون نمی آید به مانند من مجنون دگر مجنون نمی آید به لطف عشق پاک تو که جوشد در درون من غنی هستم شبیه من دگر قارون نمی آید برابر با پیمبر چشم گیتی جز علی دیده برادر با پیمبر چشم گیتی جز علی دیده دهد نامت به دل مستی ولی بی ساغر و باده یقین دارم که نام تو صفا بر هر اذان داده خیابان های شهرت را به مژگان میزنم جارو بدیدم طاق کسری رو به روی صحنت افتاده بجا آری طواف خانه ی خود را حَجَت عشق است غضب کن بر عدو‌مولا دو ابروی کجت عشق است درون کوله بار من جنون ناب تمار است ندارم ترس میدانم که جرم عشق تو دار است اگر کفر است عشق تو  یقیناً رافضی هستم ملامت پای عشق تو کشیدن کمترین کار است نه شیعه نه محب تو سیاهی لشگرت هستم به دردت میخورم روزی بگیری تو اگر دستم به هر شعر تری گویم علی را دوست دارم من به مهر مادری گویم علی را دوست دارم من مرا دوزخ بیندازی درون شعله می رقصم به صورت حیدری گویم علی را دوست دارم من خدا معمار من بوده درون دل گُهر دیده تمام خشت خشتم را به عشق مرتضی چیده سحر عطر خدا دارد که پیچیده ز گیسویت قمر در موقع خوابش گذارد سر به زانویت زکاتم را بده گاهی نمایان کن به من رویت پر از بغضم بیا تا سر گذارم روی زانویت به روی دست احمد بیگمان دست خدا باشد یقین دارم که دست تو همان دست خدا باشد چو کعبه بر دل هر کس ز عشق تو ترک باشد کف صحن نجف بی شک ته برج فلک باشد اگر چه این مثال من کمی عامی بُود اما خدای بی علی مثل غذای بی نمک باشد من از ته مانده ی جام امیرالمومنین مستم بدهکار علی بودم  بدهکار علی هستم علیه السلام @sher_alavi | شعرعلوی
حق علی را خلق کرد و با خودش تنها گذاشت مهر او را در دل هر ذره ی دنیا گذاشت بای بسم الله را تا حضرت داور نوشت خال لب های علی را نقطه ی آن با گذاشت نه فقط ما تشنه ی جام علی هستیم که تشنه ی جام و سبویش را لب دریا گذاشت تار تار موی او در خانه ی هر شیعه هست این درخت پر ثمر را برتر از طوبا گذاشت اشهد اَن لا بگو الا علی در سجده ات این خدایی را به دوشش خالق یکتا گذاشت ما ز خاکیم و علی از جنس ذات کبریاست پس خدا نام علی را عالیِ اعلا گذاشت رنگی از گیسوی او را شب گرفت و تیره شد عشق آمد نام آن شب را شب یلدا گذاشت در نجف عاقل نمی بینی که از اعجاز او عقل با پای برهنه سر در این صحرا گذاشت قلب ها را از ازل وقف ولایش کرد و بعد وقف ذکر حیدر کرار را لب ها گذاشت او خدای ارض هست و کرده بر موسی خطاب در میان آن شجر یک شعله از خود را گذاشت از دم خود نه که از انفاس سلمان یک نفس در ضمیر آیتِ عظمایِ حق عیسی گذاشت صبر یعنی بوتراب و وستَعینوا امر حق شرح صدر خلق خود را در ید مولا گذاشت نام دیروزش ازل بود و ابد فردای او شان او را گاه پنهان و گهی پیدا گذاشت بس خدا با مرتضی و مرتضی با او نشست در میان مصحف حق جای من ها ما گذاشت تبصره دارد زکات و حج و صوم و هر صلات در مقام عشق او معبود کی امّا گذاشت کل عالم را چو مجنون و علی را در ازل در لباس حضرتِ معشوقی و لیلا گذاشت کف و همتای علی را چشم این گیتی ندید تا نبی در دست او دستان زهرا را گذاشت علیه السلام @sher_alavi | شعرعلوی
چه کسی واژه ای از اسم تو برتر دارد فاطمه هر شبه از مدح تو منبر دارد در دل معرکه چون نعره کشد شیر خدا پیش تیغت چه کسی روی تنش سر دارد پشت احمد به تو گرم است همه می دانند تا تویی در دل خود کی غم لشگر دارد شرف قبله ز یمن قدم پاک تو است آبرو از نجفت قبله ی اطهر دارد خبری داغ تر از تو به کف خالق نیست بر ملائک بکند فخر که حیدر دارد مَثَلت سوره ی توحید بُوَد بی کم کاست ذات حق مثل تو کی سوره ی دیگر دارد؟ چه کسی مثل علی در دل کاشانه ی خویش رحمت واسعه و چشمه ی کوثر دارد اسم اعظم نَبُود در خور اسم تو علی راز این اسم خدا را خودِ قنبر دارد شهر علم است پیمبر ، در این شهر کجاست؟ شهر این علم فقط سوی علی در دارد کعبه فهمیده چه کس آمده مهمانی او "باید از شوق حضور تو تَرَک بردارد" همه هفتاد و دو ملت ره افسانه زدند" شیعه از روز ازل هادی و رهبر دارد @sher_alavi | شعرعلوی