eitaa logo
چامه_شعر
246 دنبال‌کننده
42 عکس
14 ویدیو
0 فایل
وَ لِرَبِّک فَاصْبِر 🌱 ✨شعری که می‌تونه حرف دلت باشه 🌞از شاعر های برجسته گذشته تا شاعر های معاصر و جدید ✨ عکس و صدای شاعر ها ادمین : @Lashgari_chame « اشتراک گذاری مطالب کانال فقط با لینک کانال »
مشاهده در ایتا
دانلود
🫑 چون قلم بر سرِ غمنامه‌ی هجران آید دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید | | 🌱 @sher_chame
🫀 گویند ز عشق کن جدایی این نیست طریق آشنایی  پرورده عشق شد سرشتم جز عشق مباد سرنوشتم   | ،لیلی و مجنون | 🌱 @sher_chame
💘 دست بردم که کشم تیر غمش را از دل تیر دیگر زد و بر دوخت دل و دست بهم | | 🌱 @sher_chame
📜 بشنوید ای دوستان این داستان خود حقیقت نقدِ حالِ ماست آن بود شاهی در زمانی پیش از این مُلک دنیا بودش و هم مُلک دین اتّفاقاً شاه روزی شد سوار با خواص خویش از بهر شکار یک کنیزک دید شه بر شاه‌راه شد غلام آن کنیزک، پادشاه | ،مولانا | 🌱 @sher_chame
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است آنچه از عمرِ سبک‌رفتار می‌ماند به جا | | 🌱 @sher_chame
🤫 گاهی به هم نگاهی ... ناگاه انگشتهای «هیس!» ما را از هر طرف نشانه گرفتند انگار غوغای چشمهای من و تو سکوت را در آن کتابخانه رعایت نکرده بود ! | | 🌱 @sher_chame
🫁 به بوی زلف تو دم می زنم درین شب تار وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود | | 🌱 @sher_chame
🐣 چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم که یاد باغ بهشتش در این قفس نرود | | 🌱 @sher_chame
🧳 یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیدهٔ ما شاد نکرد | | 🌱 @sher_chame
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی‌ست هوا؟ یا گرفته‌است هنوز؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آسمانی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می‌بینم دیوار است آه این سخت سیاه آن چنان نزدیک است که چو بر می‌کشم از سینه نفس نفسم را بر می‌گرداند ره چنان بسته که پرواز نگه در همین یک قدمی می‌ماند کورسویی ز چراغی رنجور قصه پرداز شب ظلمانی‌ست نفسم می‌گیرد که هوا هم اینجا زندانی‌ست هر چه با من اینجاست رنگ رخ باخته است آفتابی هرگز گوشه چشمی هم بر فراموشی این دخمه نینداخته است. اندر این گوشه خاموش فراموش شده کز دم سردش هر شمعی خاموش شده باد رنگینی در خاطرمن گریه می‌انگیزد ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می‌گرید… چون دل من که چنین خون آلود هر دم از دیده فرو می‌ریزد ارغوان این چه رازی‌ست که هر بار بهار با عزای دل ما می‌آید؟ که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است وین چنین بر جگر سوختگان داغ بر داغ می‌افزاید؟ ارغوان پنجه خونین زمین دامن صبح بگیر وز سواران خرامنده خورشید بپرس کی بر این درۀ غم می‌گذرند؟ ارغوان خوشه خون بامدادان که کبوترها بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند جان گل رنگ مرا بر سر دست بگیر به تماشاگه پرواز ببر آه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند ارغوان بیرق گلگون بهار تو برافراشته باش شعر خونبار منی یاد رنگین رفیقانم را بر زبان داشته باش؛ تو بخوان نغمه ناخوانده من ارغوان شاخه همخون جدا مانده من… | | 🌱 @sher_chame
📿 من مسلمانم ، قبله ام یک گل سرخ جانمازم چشمه ، مهرم نور دشت سجادهٔ من | | 🌱 @sher_chame