دور از نوازش‌هاى دست مهربانت دستان من درانزواى خویش تنهاست بگذار دستت، راز دستم را بداند بی‌هیچ پروایی كه دست عشق باماست #حسين_منزوی @sher_eshgh🌱

مگر به وصل تو از من بلا بگردانی که هم تو با خبری از بلای هجرانت شمیم پیرهنی با نسیم صبح فرست که چشم در رهم ای گل ، به بوی درمانت #حسین_منزوی @sher_eshgh🌱

دلتنگیَم ای دوست! بی تو در جهانی جا نمی گیرد... #حسین_منزوی 🌱

ماندن یا نماندن سوال این است آی که چشم های تو میگویند؛ بمان ! می مانم حتی اگر جهان را بر شانه های خسته ی من آوار کرده باشی ...! #حسین_منزوی 🌱

همه باغ دلم آثار خزان دارد ، کو ؟ آن که سامان بدهد، این همه ویرانی را ... #حسین_منزوی 🌱

به بام انس تو خو کرده‌ام چون کفتر جَلدی که از هر گوشه‌ای پر واکنم، سوی تو می‌آیم به سختی خسته‌ام از زندگی وز خود، کجایی تا به قدر یک نفس، در سایه‌ی سروت بیاسایم؟ #حسین_منزوی @sher_eshgh🌱

بیا آبی بزن بر آتشِ تندِ تنش هایم کہ دل در بیقراریهایش، آرام از تو میگیرد!! #حسین_منزوی 🌱

با عشق، تنفّس هم یک حادثه‌ی تازه‌ست... #حسین_منزوی @sher_eshgh🌱

تو مثل خنده ی گل ، مثل خواب پروانه تو مثل آن چه که نا گفتنی است ، زیبایی چگونه سیر شود چشمم از تماشایت ؟ که جاودانه ترین لحظه ی تماشایی #حسین_منزوی @sher_eshgh🌸

چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟ که جاودانه‌ترین لحظه ی تماشایی #حسین_منزوی

سعادتی به جهان مثلِ دوست داشتنت نیست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #حسین_منزوی ❤️ @sher_eshgh

چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟ که جاودانه‌ترین لحظه ی تماشایی #حسین_منزوی 😍