کاش میشد که در این تاری شب های جهان
به سرای پر از آرامش یارم برسم
کاش میشد که پس از سردی این دشت غریب
به تن گرم و پر از عشق نگارم برسم
کاش میشد که تو باشی و من و خنده ی تو
تا به پایان شب تیره و تارم برسم
کاش میشد که دو دستت به کف دستم بود
تا پس از سردی دی من به بهارم برسم
کاش میشد که پس از خون ِ دل تنهایی
به همان دلهره ی قول و قرارم برسم
کاش میشد که پس از آن همه غربت زدگی
بی خبر باز به آغوش دیارم برسم
#مسعود_اردلان
@sher_eshgh🌹
آغشته به تومیشود این جسم پر از عشق
من شاعر دیوانه ی چشمان تو هستم
لبهای تو مانند دوبیتی قشنگی ست
من عاشق آن خنده و دندان تو هستم
هریک مژه ات مثل غزلهای قشنگی ست
من عاشق آن چشمه ی دیوان تو هستم
#مسعود_اردلان
@sher_eshgh 🌸
صبح است و دلم در تپش لحظه ی دیدار
باز این دل من گشته به امید تو بیدار
گفتی که دم صبح بیایی به سراغم
یک روز بیا بر دل من کم شود آزار
#مسعود_اردلان
#صبح_بخیر
@Sher_eshgh 🍂🍁