نوشته بود که:
پیش از آنکه دانهها به نور برسند و جوانه بزنند، ریشهها تاریکی را تجربه میکنند!
گرفتی؟!
طیبیانم چهمیدانند دردم دردِ تنهاییست
تو نبضم را بگیری بیگمان آرام میگیرم..
#حسین_دهلوی
@sher_kade
nemidanam ..._Summer night.mp3
1.43M
نمیدانم به دستت میرسد این نامه ها یا نه
اگر هم میرسد، با شوق میخوانی مرا یا نه؟
فقط نام تورا در هر قنوتم زیر لب دارم
تو هم میگویی از ناگفته هایت با خدا یا نه؟
به شوق دیدن چشم تو دیشب زود خوابیدم
تو هم دیشب مرا در خواب دیدی از قضا یا نه؟
پس از یک عمر دلتنگی اگر دیدی مرا جایی
به جا می آوری این چهره ی آشفته را یا نه؟
زمان شعر گفتن اشک من بوی تو را دارد
تو هم با بوی باران یاد من می افتی آیا؟
نه...
شعر: #راضیه_مظفری
دکلمه: #علی_صفری_قم
@sher_kade
امام على (عليه السلام)
مَن عَرَفَ اللّه َ تَوَحَّدَ ، مَن عَرَفَ نَفسَهُ تَجَرَّدَ ، مَن عَرَفَ الدّنيا تَزَهَّدَ ، مَن عَرَفَ النّاسَ تَفَرَّدَ . حديث
هر كه خدا را شناسد، تنها شود. هر كه خود را شناسد، [از علايق و دلبستگيهاى دنيوى ]رها شود. هر كه دنيا را شناسد، از آن دل بر كند. هركه مردم را شناسد، تنهايى گزيند.
منبع: غرر الحكم : 7829 ـ 7832
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد
#سعدی
@sher_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
درمان قطعی تمام دردهام امام حسین(ع) هست
@sher_kade
#غزل_جدید
مرا ببوس که چشم از کتاب بردارم
مرا ببند که دست از شراب بردارم
کجاست آنکه کنارش شبی خودم باشم
کجاست آنکه کنارش نقاب بردارم
به توبه کردن من هیچ اعتباری نیست
که دست از تو مگر توی خواب بردارم
تو مثل چشمهی زاینده در دل کوهی
چگونه از دل سنگ تو آب بردارم
چگونه چشم بدوزم به آفتاب تنت
چگونه چشم از آن آفتاب بردارم
چگونه پیش تو باشم تو را هدر نکنم
چگونه بوسهی سفت از حباب بردارم
پریده نئشگی ام، جام بعد را باید
که از میانهی مشتی خراب بردارم
حساب دفتر میخانه شرح عشق من است
حساب کن، نکند بی حساب بردارم…
#سیدتقی_سیدی
@sher_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام
من هر روز
هر ساعت
هر ثانیه
تنگه دلم برا کربلا ...
@sher_kade
مینویسم نامهای با واژههای بوسهدار
خسته از دلتنگیِ پاییز! میآید بهار
پنجره از من، من از او منتظرتر بودهام
هرچه او، من بودهام چندین برابر بیقرار
سالها در امتداد گریههایی بیصدا
نوبتِ خندیدنِ خود را کشیدم انتظار
بارها خواب و خیالم رفته سمتِ ناکجا
میشوم یک شب به همراه خیالم رهسپار
تا تماشاییترین پرواز سهمِ من شود
زیرِ باران میتکانم بالِ خود را از غبار
با قفس عمری مدارا کردهام، دیگر بساست
تا بهار آید خودم را میپَرانم از حصار
سالها همخانه بودم با پشیمانی چه شد؟
میشوم با آرزوهایم پس از این همقطار
ای امید! ای علتِ روییدنِ هربارِ من!
گرچه گفتم خستهام، دست از سرِ من برندار
#الهه_سلطانی
@sher_kade