eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.5هزار دنبال‌کننده
503 عکس
131 ویدیو
78 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
زینب کنار لاله پرپر صبور باش در داغ بال های کبوتر صبور باش من می روم شبانه غریبانه دخترم بر سوز این غریبی حیدر صبور باش اینجا هنوز اوّل راه است دخترم زینب کنار تشت برادر صبور باش مانند کوه باش و کنار حسین خود در اضطراب لحظه ی آخر صبور باش تو عزّت قبیله ای ای دخت فاطمه دختر کنار پیکر اکبر صبور باش تقدیرِ هر چه نام ِ علی تیغ در گلوست آرام باش و با دل اصغر صبور باش ای خواهر دلاور سردار علقمه بر داغ دست های دلاور صبور باش تنها توئی و دشت پر از درد بی کسی در چشم بی حیائی لشکر صبور باش بر نیزه می شود سر هفتاد و چند عشق زینب به زیر سایه ی یک سر صبور باش دستان اهل شام سبک نیست دخترم آئینه دار صورت مادر صبور باش آن دم که چوب بر لب عطشان سر زدند جان پدر به جان پیمبر صبور باش شرمندگی بد است علی هم کشیده است در آن خرابه خوانی دختر صبور باش وحيد محمدی
باسلام اشعار، مراثی و نوحه های امیرالمومنین علی(علیه السلام) و ماه مبارک رمضان 👆👆👆
ای دل من، تو را بشارت باد که تو را من به دوست خواهم داد دوست از من تو را همی طلبد رو برِ دوست، هر چه باداباد شاعر:فرخی سیستانی
هر شب با امام زمان (عج ) به نام حضرت دوست ------- وقتی که بی قرارم از یار می نویسم وز هجر روی یارم بسیار می نویسم دل خسته از فراقم بشکسته از فراقم صد بار گفتم اما این بار می نویسم وقتی ز تیر هجران خون می چکد به دامان بر صفحه ی دل خود دلدار می نویسم پایان روز هجران آمد درین بهاران یعنی به شوق وصلش دیدار می نویسم با آن که بی قرارم شب زنده دار یارم چشمان خسته ام را بیدار می نویسم امشب شب وصال است ای گل خزان محال است از گل سخن که گفتم گلزار می نویسم صدها گل سپیده بر شاخه ها دمیده این شاخه های گل را بی خار می نویسم دل کربلاست امشب غرق نواست امشب با یاد قتلگاهش خونبار می نویسم با آن که پای بستم دل می رود ز دستم ای کربلا دلم را زَوّار می نویسم "یاسر" از اشتیاقش در وصل و در فراقش ظرف وجود خود را سرشار می نویسم ** محمود تاری «یاسر»
📚تک بیت: به موجودات چون دادت شرف، زین خاکدان بگذر نشاید خاکبازی کرد با تشریف کرّمنا ✍گزینش از یک قصیده از وصال شیرازی
تا نگردیده ست خورشید قیامت آشکار مشت آبی زن به روی خود ز چشم اشکبار در بیابان عدم بی توشه رفتن مشکل است در زمین چهره خود دانه اشکی بکار مزرع امید را زین بیشتر مپسند خشک بر رگ جان نشتری زن، قطره چندی ببار ✍گزینش از قصیده صائب تبریزی
چکامه اشک من آهنگ اذان را دوست دارم صفای بی کران را دوست دارم به شب های مناجات و عبادت نسیم آسمان را دوست دارم بهار بی خزانِ بندگی هاست بهار بی خزان را دوست دارم نکردم بندگی امّا بدانید خدای مهربان را دوست دارم میان سجده های بی قراری سرشکِ بی امان را دوست دارم به پاس حُرمت شب زنده داران مناجات نهان را دوست دارم خدا را میهمانیم و در این ماه حضور میهمان را دوست دارم کنار سفره ی مهمانی خویش وجود میزبان را دوست دارم کنار لاله ی سرخ شهیدان شمیم ارغوان را دوست دارم برای اُنس با مولای خوبان مفاتیح الجنان را دوست دارم گدای کوی جانانم همیشه امام اِنس و جان را دوست دارم به دنبالش روانم در همه عمر امیر کاروان را دوست دارم فغان و آه دارم بهر وصلش من این آه و فغان را دوست دارم به شوق دیدن آن بی نشانه حریم بی نشان را دوست دارم جهان منزلگه یار است یاران بدین خاطر جهان را دوست دارم اگر در انتظار او نشستم بدان صاحب زمان را دوست دارم بُوَد کرب و بلا چون بوستانم هوای بوستان را دوست دارم به یاد کربلا و اشکِ زینب سرشک عاشقان را دوست دارم برای ناله های نینوایی صدای ناتوان را دوست دارم بگو ای «یاسرِ» بیچاره بازآ من اینگونه بیان را دوست دارم ** محمود تاری «یاسر»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷🔹دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان 🎤حاج ▫️خانه مداحان اهل بیت علیهم السلام @khaneh_maddahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷🔹دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان 🎤حاج ▫️خانه مداحان اهل بیت علیهم السلام @khaneh_maddahan
مسیرم که اینجا میفته غمامُ دم در می‌ذارم دوباره میام و روی شونه‌های حرم سر می‌ذارم ولی انگاری سر، به آغوش مادر می‌ذارم۲ تو صحن چشمام، می‌باره بارون یاد تو می‌افتم کاشکی از اول، درد دلامو به خودت می‌گفتم۲ با این که بدی‌های مارو می‌دونی همه حرفامونو نگفته می‌خونی بگو که مارو تا حرم می‌رسونی فقط خودت می‌تونی۲ "حسین‌جان حسین‌جان حسین‌جان حسین‌جان" ۲
فصل شکوفایی نور باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور دردمندان! به شما ماه خدا رو کرده‌ست چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت: «قُل هُو‌الله اَحَد چشم بد از روی تو دور».. گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین ای نگاه تو طربناک‌تر از باغ بلور عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک» در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش نشود مانع احساس تو، احساس غرور ای صفای تو نوازشگر گل‌های یتیم نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور سعی کن لذت غفران خدا را بچشی ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت می‌شوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر بگشاید گره از کار شما صبح ظهور ای که چشم دل تو در طلب راه خداست رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست محمدجواد غفورزاده
ماه رحمت آنکه خواهد ز خدا رحمتِ بسیار، کجاست آنکه بر جرم و گناهش کند اقرار کجاست در بهاری که بوَد ماه نزول قرآن آنکه بر خواندن قرآن شده بیدار کجاست آنکه بر پاکی از کوه گناهان همه شب با دلی خون همه شب ناله کند زار کجاست سفره گسترده خدا بهر پذیرایی خلق آنکه زین سفره رنگین کند افطار کجاست در بهاری که فضا پُر شده از عطر علی آنکه فرمان برد از حیدر کرار کجاست بسکه این ماه، خدا جرم و خطا می بخشد می زند جار، منادی که گنهکار کجاست مَلَک از کنگره عرش ندا سرداده حق فروشنده عفو است، خریدار کجاست حضرت حق ز کرم سفره ی خود گسترده آنکه راهی ست به همراهی دادار کجاست ژولیده نیشابوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷🔹دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان 🎤حاج ▫️خانه مداحان اهل بیت علیهم السلام @khaneh_maddahan
﷽ "براي حضرت خديجه صلوات الله عليها" دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد دلم میخواست پایم امشب از ماندن حذر می کرد به قبرستان دلگیر ابوطالب گذر می کرد دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم بهشتی بازهم از از جنس خاکی نازنین آنجاست مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست چرا که مرقد خاکی ام المومنین آنجاست شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو تو حیی، زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است قدم هایت ندیده هیچ گاه از پا نشستن را نکردی صرف، ای سرو سهی فعل شکستن را چگونه می توان فهمید اینسان چشم بستن را به سودای یتیم مکه از دنیا گسستن را برای تاجری چون تو که در مکه سرآمد بود همه دیدند که سرمایه ات عشق محمد بود الا یا کاشف الکرب محمد سیب لبخندت سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت جز اینکه خواجه ی لولاک، احمد همسرت باشد گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه الا ای ترتبت تو قبله گاه دیگر مکه الا ای سایه ی دست کریمت بر سر مکه یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه قرار دل! دلم را عاری از هر بیقراری کن کریمه! باز مهمان آمده پس سفره داری کن میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت پر از فریاد بی تابی ست بر لب های خاموشت صدای گریه ای گویا طنین افکنده در گوشت ببین زهراست که بی تاب افتاده در آغوشت نگاهت حس تلخ لحظه های واپسین دارد وصیت هایت امشب حرف هایی آتشین دارد گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی و داری خانه ای با آتش بسیار می بینی کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی میان پهلوی گل تیزی یک خار می بینی ببین که دست های تازیانه می رود سویش همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش محمدعلي بياباني
شور حضرت خدیجه سلام الله علیها سلام روح القدس سلام رب جلیل به مادر کوثر و به دختر سلسبیل چه بانویی در قریش همیشه او بی نظیر چه همسری بر رسول هماره او بی بدیل قطره ای از قهر او عذاب طوفان نوح گوشه ای از مهر او عبور موسی ز نیل یگانه بانو که بر دو قبله خوانده نماز سجده به بت کی کند ؟ پیرو دین خلیل بطن چنین بانویی ظرف امامت شده از افق او دمید آل نبی را سلیل بهر طعامش حرا چله نشینی کند بهر سلامش رطب شهد شود بر نخیل شاخه ی گل روی دست قابض روح آمده است پر شده در باغ وحی بوی گلاب و رحیل رسد به خیرالبشر تسلیت از کردگار رسد به خیرالنسا تعزیت از جبرئیل جامه ی پیغمبر است جای کفن بر تنش نخواست حتی کفن ز روزگار بخیل نبود بیند دگر که بین دیوار و در دختر او شد شهید کودک او شد قتیل نبود تا بنگرد که تشنه ای روی خاک سنگ خورد بی حساب تیر خورد بی دلیل نبود تا بنگرد به دست و پای امام حلقه ی زنجیر ها چگونه بسته دخیل .... میثم مومنی نژاد
بعداز حضرت خدیجه(سلام الله علیها) با فرزندش چه می کنند: از میِ بغض امیر المؤمنین ساغر زدند با جسارت تازیانه بر تن کوثر زدند شاهدم قول من آذاها فقد آذانی است آن جنایت پیشگان سیلی به پیغمبر زند مصطفی در باغ جنت دست بر پهلو گرفت تا لگد بر پهلوی صدیقه ی اطهر زدند قامت انسیة الحورا چو شد نقش زمین طایران وحی بسمل وار دورش پر زدند سینه ی محسن که از ضرب لگد آسیب دید راست گفتم تیر بر حلق علی اصغر زدند منبر پیغمبر اسلام وقتی غصب شد گردن سادات را تا دامن محشر زدند بود جرم او حمایت از علی آخر چرا دیگر آن مظلومه را پیش روی حیدر زدند خواست قلب سخت تر از سنگشان آید به رحم بغض حیدر یادشان افتاد محکم تر زدند فاطمه دنبال حیدر بود و دنبال سرش چار کودک دست خود بر سینه و بر سر زدند دست ناپاک سقیفه بر جنایت باز شد تا قیامت کشتن آل علی آغاز شد ✍حسان