eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.7هزار دنبال‌کننده
514 عکس
138 ویدیو
80 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
لا تَدْعُوِنّى وَيْكِ اُمّ اَلْبنينَ تُذَکِّرینی بِلُيُوثِ العَرينِ كانَتْ بَنُونَ لى اُدْعى بِهِمْ وَاْلَيوْمَ اَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنينِ اَرْبعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبى قَدْ وَاصَلوُا الْمَوتَ بِقَطْعِ الْوَتينِ تَنازَعَ الخِرْصانُ اَشْلائهُمْ فَكُلُّهُمْ اَمْسى صريعاً طَعين يا لَيْتَ شِعْرى اَكَما اَخْبرَوُا بِاَنَّ عبّاساً قَطيعُ الَيمينِ 1-ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین(مادر پسرها) نخوانید که با (این عنوان) مرابه یاد شیران بیشۀ شجاعت می اندازید. 2-فرزندانی داشتم که بخاطر آنها مرا مادر پسرها می گفتند،ولی اکنون بگونه ای صبح را آغازکردم که دیگر فرزندی ندارم. 3-چهار باز شکاری داشتم که آنها را آماج تیرقراردادند و با قطع کردن رگ گردنشان آنها را کشتند. 3-دشمنان بانیزه های خود بدن پاک آنها را قطعه قطعه کردند و هر چهار پسرم با بدن چاک چاک برروی خاک گرم کربلا افتادند. 4-کاش می دانستم آیا این خبر صحیح است که دست عباس را از بدن جدا کردند؟
بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آسمان قمرها را چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این پیر زن پسر ها را چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را نشسته است سر راه ، روضه می خواند که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را ندیده است اگر چه ولی خبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرها را کنار آب دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را بشیر آمد گفتی که از حسین بگو ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه مولا که انتخاب شدی به خانه ی ولله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی به جای اینکه شوی مدعی همسری اش کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی تنور خانۀ حیدر دوباره گرم شد و برای چرخش دستار انتخاب شدی پهار تا پسر آورده ای برای علی که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد به چادر عربی تو خار گیر نکرد تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه ی تو نیت حصیر نکرد از آن زمان که شنیدی خزان گلها را هوای کوی تو باغ دل پذیر نکرد چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد به نعل تازه گرفتند تا بدن ها را به ضرب دست لگد میزدن زن ها را ✍️علی اکبرلطیفیان
نوحه ما همه هستیم ، غرقه در احساس2 سینه زنهای ، (مادر عباس)2 آنکه دارد بوی قرآن ، عطر گلهای کلامش مادری که تربیت کرد ، چهار خادم بر امامش مولاتی ام البنین... در مدینه با سوز عالمگیر چونکه بشنید از مشک و چشم و تیر با زبانِ حال و قالش ، گفته با چشمان گریان چهار فرزندم فدای ، خاک پایت ای حسین جان مولاتی ام البنین ... غرقه خون گردید ، پیکر سقا یک عمودی خورد ، بر سر سقا در کنار نهر علقم ، چونکه پرپر شد گل یاس فطمه آمد کنارِ ، پیکر بی دست عباس مولاتی ام البنین ✍️امیرعباسی
گفتم ام البنین دلم پا شد گره هایی که داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و خشکسالم شبیه دریا شد سورۀ حمد نذر او کردیم گم شده داشتیم و پیدا شد با کنیزیّ خانواده ی عشق در دو عالم عزیز زهرا شد خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لبهاش واحسینا شد گفت - گفتند بعد آنی که علیِ اکبر ارباًاربا شد قد سقّا شبیه قاسم شد قدّ قاسم شبیه سقّا شد گفت - گفتند بر سر نیزه سر عبّاس من تماشا شد
زمینه و شور اونکه امید ِ اهل یقینه،جان علی و امُ البنینه علمدار حسینه و بی مثل و قرینه ذکر اهل ولا ابالفضل ابالفضل ماه هاشمیا ابالفضل ابالفضل عبد صالحی یا ابالفضل ابالفضل یا سیدی یا ابالفضل یا سیدی یا ابالفضل یا ابالفضل… یامولا اباالفضل اباالفضل میشه دلای عاشق و شیدا،هوایی ِ اون صحن ِ دل آرا برات کربلا دست ابالفضله نوکرا 2 ای امید گدا ابالفضل ابالفضل کن نظر به ماها ابالفضل ابالفضل عبد صالحی یا ابالفضل ابالفضل یا سیدی یا ابالفضل یا سیدی یا ابالفضل یا ابالفضل… یامولا اباالفضل اباالفضل
دودمه منشق شده فرق تو و خون شد جگر من ، ابالفضل ابالفضل دست تو جدا از تن و خم شد کمر من ، ابالفضل ابالفضل
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون رازِ سر به مُهر در خانۀ علی سَرِ افشای خود نداشت امّ‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی‌ست کز حُجب، تاب نام دل‌آرای خود نداشت در پیش روی چار جگر گوشۀ‌ بتول آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت زن؟ نه! هُمای عرش‌نشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق، پاره‌های جگر داده بود و لیک بعد از حسین، میل تسلّای خود نداشت عمری به شرم زیست که عباس، وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت ✍️افشین علا
جز او بقیع زائر خلوت‌نشین نداشت در کوچه‌باغ مرثیه‌ها خوشه‌چین نداشت نجوای غمگنانۀ این مادر صبور تأثیر، کمتر از نفس آتشین نداشت جز چشم او که چشمهٔ احساس شد، کسی یک آسمان ستاره به روی زمین نداشت با آن‌که خفته بود به خون، باغ لاله‌اش از شکوه کمترین اثری بر جبین نداشت بعد از به دل نشاندن داغ چهار سرو دلبستگی به واژهٔ ام‌البنین نداشت... می‌گفت ای دلاور نستوه! ای رشید! خورشید نیز صبر و رضا بیش از این نداشت عباس من! که لالهٔ عباسی منی ای کاش دل به داغ فراقت یقین نداشت ای ساقی حرم که عطش تشنهٔ تو بود ساقی به جز تو سلسلهٔ «یا و سین» نداشت عباس من! شنیده‌ام افتاده‌ای از اسب تاب تحمل تو مگر صدر زین نداشت؟ بر دست و بازوی تو علی بوسه داده بود کس چون تو بازوان غرورآفرین نداشت والله، بعد زمزمهٔ «اِن قطعتموا» چشم تو اعتنا به یسار و یمین نداشت تا موج نخل‌ها ز حضورت به هم نخورد دریای غیرت این همه اوج و طنین نداشت تو، ماه من نه... ماه بنی‌هاشمی ولی پیشانی بلند تو این قدر چین نداشت وقتی حسین بر سرت آمد، که یک نظر... چشم تو تاب دیدن آن نازنین نداشت... ✍️محمدجواد غفورزاده(شفق)