eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.7هزار دنبال‌کننده
600 عکس
153 ویدیو
91 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام در منا آب گوارا دست زائر ها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام 🔸شاعر:
علیه السلام در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام در منا آب گوارا دست زائر ها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام 🔸شاعر:
علیه السلام در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام در منا آب گوارا دست زائر ها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام 🔸شاعر:
علیه السلام کسی که عشق بُوَد محوِ بردباری او روان به پیکر هستی‌ست لطفِ جاری او بزرگ آینه ی قدرتِ خدایِ بزرگ که شاهد است جهان بر بزرگواری او امام پنجم و معصوم هفتم آن مولا که چرخ یافته رفعت، ز خاکساری او بر او سلام که باشد سلام پیغمبر گواه روشنِ فضل و طلایه‌داری او جهانِ علم بُوَد یادگار او، صد حیف، به درد و داغ نوشتند یادگاری او ز کربلا سند زنده‌ای به کف دارد گواه من دل خونین و اشک جاری او هزار خاطره دارد ز راه کوفه و شام ز مهربانی زینب، ز غمگساری او پیاده رفتن او پای نیزه ی سرها مصیبتی‌ست که پیداست ز آه و زاری او به دل ز داغِ بسی کشته، زخم کاری داشت عدو ز زهر، نمک زد به زخم کاری او هشام دست به آزار حضرتش بگشود چو دید در ره اسلام، پایداری او رهِ شکنجه و تبعید او گرفت چو دید قرارِ دولتِ خود را به بی‌قراری او مهی که بوسه زند بر رکاب او خورشید فتاده در کف دشمن، رکاب‌داری او... شرار زهر ستم همچو شمع، آبش کرد که یافت رنگِ خزان، چهره ی بهاری او دلا بسوز ز داغش که خویش فرموده‌ست به حاجیان، که بگیرند سوگواری او.... خدا کند که بیفتد قبول درگاهش غمِ "موید" و اخلاص و جان‌نثاری او ✍️سیدرضاموید