﷽
باسلام
جلسه اول دوره جدید کلاس های آموزشی خانه مداحان، دوشنبه ۱۱ اردیبهشت از ساعت۱۶.۳۰ با حضور اساتید کشوری برگزار می شود. ثبت نام در همین ساعت انجام می گردد.
آدرس:تهران،بهارستان، خیابان شهیدمشکی(فخرآباد)،پلاک۸۱
ای معلم
ای معلم ای سراپا عشق و شور
نام تو گلواژه فرهنگ نور
تو عقیق سرخی و جام بلور
می برم نام تو را من با غرور
ای کلامت آیت سحر مبین
مهر جانت روشنی بخش زمین
خاتمت دارد جهان زیر نگین
با همای بخت باشی تو قرین
ای معلم ای گل یاس خدا
ای وجودت شمع بزم جمع ما
شغل تو شغل شریف انبیا
نام تو ورد زبانم هر کجا
ای معلم گل بود همتای تو
عرش اعلی مسکن و ماوای تو
🌺🌸❤️🌺🌸
بهمناسبت #روز_معلم
تعلیم به ما دادی، آداب عبادت را
ای هادی راه ِ دین، دلسوزتر از بابا
هرگمشدهای داریم، نزد تو شود پیدا
تعظیم به تو باشد، تکلیف برای ما
روشن شده این مطلب در جملهای از مولا
«مَن عَلّمني حَرفاً...، قد صَيَّرني عبداً»
استاد به شاگردش حق پدری دارد
نازم به مُرادی که بزم سحری دارد
هنگام مناجاتش چشمان تری دارد
از راز تقرّب هم، بی شک خبری دارد
اینجاست که این جمله قدری بشود معنا
«مَن عَلّمني حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً»
چون کودک نو پائی، آهسته بَری راهم
بی راهنمائیها یک طفلکِ گمراهم
در نیمه شبِ جهلم، نورِ سخنت ماهَم
با زحمتِ تو قدری، از عاشقی آگاهم
بوسیدنِ دستِ تو، واجب شده، ای والا
«مَن عَلّمني حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً»
از مرحمت زهرا با تو شدهام مأنوس
چون قطرهٔ ناچیزم در ساحلِ اقیانوس
هربار حرم رفتم با دیدهی تَر پابوس
بهر تو دعا کردم در محضر شاهِ طوس
نامِ تو از این باب است خواندم همه جا "آقا"
«مَن عَلّمني حَرفاً...قد صَيَّرني عبداً»
✍️ #قاسم_نعمتی
#غزلمثنوی
#غزلوی
#حضرت_حمزه_ره
سرم سودای جان دادن به پای مصطفی دارد
به پای دوست جان دادن در این عالم صفا دارد
اگر دندانی از یارم شکسته وای برحالم
به جایش مُثله گردد عضوعضوِ حمزه، جا دارد
تمام کینه های دشمنانش را خریدارم
شفاعت کاش مولایم به سردارش روا دارد
بگِریید ای زنان بر من به امر یار در بیتم
ولیکن روضه ها زهرا به خاکم در خفا دارد
اگرچه آیه ی قرآن مرا از سابقون داند
دلم "یا لیتنی" گویان، هوای کربلا دارد
چه غافل بود ابوسفیان که کشته یک مدافع را
حریم یار، مهد صد مدافع مثل ما دارد
سلام خاصه ی حق بر تمام اولیای او
مجاهد عهد می بندد دهد جان بر رضای او
پرنده بال می خواهد کند پرواز در افلاک
مدافع، گوی سبقت را ربوده در ره ادراک
برای درکِ راه حق سراپا شور باید بود
درونِ بینشی از "نور فوقَ نور" باید بود
مجاهد داشته در حصنِ آن بینش، به غیب ایمان
گِلِ او بوده از عترت، سرشته گشته با قرآن
به انگشت اشاره می دود در جنگ با دشمن
تسامح نیست در راهش همیشه هست چون آهن
تسامح با تساهل با تغافل سَمّ مهلک ساخت
به جان هر تماشاچی و جامانده ز یاری تاخت
کنار تربت حمزه صدای گریه ی زهراست
صدای سوره ی یاسین و رحمان، نور و اعطیناست
به سوز و اشک، پیچیده فراق صاحب قرآن
کنار تربت حامیِ او هنگامه ها برخاست
مدافع نیست مرده، تربتش تصویرها دارد
برای فاطمه مرثیه ی کرب و بلا اینجاست
نگه داریدش از سیلی که دیگر جا به صورت نیست
مشخص گشته از چشمان خونینش که او تنهاست
به پا هر روز می آید بَرَد یک چادر خاکی
به چادر، چکه های اشک های مرتضی پیداست
مدافع نیست مرده، ناله اش از غربت یار است
صدای نعره ی او از پسِ تاریخ، جان افزاست
مدافع، جان خود را کرده موقوف نگهبانی
مدافع ها مجزّایند از ترس و پریشانی
نشانِ دست حمزه از کمک بر شانه ها دارند
کنار هر حرم از دل همه کاشانه ها دارند
مثال حمزه در این عصر چون کوهی ست پابرجا
که با وهابی و داعش کند یک جنگ بی همتا
نهیب حاج قاسم هست در هر جا طنین افکن
مدافع ها و قدسی ها، به فرمانش زره بر تن
به تیپ فاطمیون، حمزه ها درصف به خط هستند
چو دانه دانه ی تسبیحِ زهرا مختلط هستند
به آهنگ تبعیت سرود رهبری خوانند
ز خضر خامنه ای مثنویِ دلبری خوانند
مجیدطاهری(طاهر)
۱۷خرداد۹۹
#قصیده
#عبدالعظیم_علیه_السلام
به سوی قبله ی تهران نماز عشق می خوانم
"الا یا ایها الساقی اَدِر کَاسا" که حیرانم
تبرک می برم از نام ارزشمندت ای آقا !
نگاهی، گوشه ی چشمی نما ای جان جانانم
زیارت می کنم با یک حرم، جان حرم ها را
به افلاک ست پروازم به این درگاه ایمانم
سبکبالان درآمیزند با هم در هوای صبح
هوای مضجعت مجذوب گرداند دل و جانم
خدا عبدالعظیمش را امید قلبها گرداند
مُقلّب اوست اینجا آستان دوست درمانم
حضوری گر که خواهم با دلی بشکسته و زخمی
به این درگاه، مسکینم به این درگاه، نالانم
اگر یک اربعین در کربلا توفیق می گیرم
تمام روزها درشهر رِی هر سال مهمانم
"کَمَن زارَالحُسَینَت" روی کاشی ها تجلی کرد
دراینجا یاد شش گوشه حزین و زار و گریانم
به زیر بال هایت ذاکران آرام خوابیدند
به صحنینت به یاد مسلمیه ابر بارانم
شب جمعه مناجات حرم را دوست می دارم
امیدعفو می پیچد در این درگاه از عصیانم
مرا با صدق وارد کن خدایا "رب ادخلنی"
که من افتاده از پا، ناگزیرم، غرق حرمانم
مرا پرواز ده تا خود خدایا "رب اخرجنی"
به زیر سایه ی شخص کریمی دادی اسکانم
زیارت نامه می خوانم به لحن دوستان، آقا
غریبان را قریبان کن الا ای مهر تابانم
اصول فقه با فقه وِلایی گشت تعبیرت
وَلایت در وِلایت بانی بُرنای بنیانم
به عبداللهی و عبدالعظیمی ات دخیلم من
کشیدم از همه غیر از شما تا دوست دامانم
"هنیئا لک" به آن محضرنشینی ها "هنیئا لک"
امام غائبم را سیدا ! دیری ست عطشانم
تلالوهای خورشید از حضورت آشکارا شد
فقیهان را نشانی از حضور یار می دانم
فرج نزدیکِ نزدیک است "کمن زارالامام" اینجاست
به این درگاه می آیم که سخت از یار پنهانم
***
به این خاطر دراینجا روضه ی بی دست می خوانند
به دستان بریده پای عهد دوست می مانم
دلم تنگ است، یاران کشته یک یک پیش چشم من
روم تا علقمه تا تازه گردد عهد و پیمانم
حسین و فاطمه بر پیکرم نالان و گریانند
چنین جاری ست اشک من به آغاز و به پایانم
صدای انتظارِ طفلِ اشک آید، عطشناک ست
به این مرثیه من تا روز حشر آئینه گردانم
سرشته شد گِلم با اشک و خون دل، بدان"طاهر"!
حرم از اشک دارم ملتجای اشک، ایوانم
مجیدطاهری
۲۳خرداد۹۹
صدا ۰۰۲_sd-۷.m4a
زمان:
حجم:
15.82M
روضه شب جمعه
۱۴ اردیبهشت۱۴۰۲
حضرت عبدالعظیم(علیه السلام)
حضرت حمزه سیدالشهدا(علیه السلام)
هوالشافی
یامن اسمه دواء و ذکره شفاء
یکی از مداحان نوجوان که سالها در کلاس های مداحی شرکت داشت و مدتی از ایشان بی خبر بودیم، متاسفانه به دلیل تصادف شدید در آی سی یو بیمارستان، بستری است. از همه برادران و خواهران التماس دعا داریم.
#مرثیه_امام_صادق_علیه_السلام
منصور به حاكم خود در مكه و مدينه به نام «حسن بن زيد» پيام داد كه خانه امام صادق(عليه السلام) را بسوزان»
حاكم، اين دستور را اجرا كرد، و به خانه امام صادق(عليه السلام) آتش افكند به طورى كه شعله هاى آن به در خانه و راهرو آن رسيد.
امام صادق(عليه السلام) بيرون آمد و به درون آتش رفت و در حالى كه در ميان آتش قدم مى زد، مى فرمود:
انا بن اعراق الثرى انا بن ابراهيم خليل الله:
«من پسر ريشه هاى زمين هستم، من پسر ابراهيم خليل(عليه السلام) مى باشم.»(1)
يعنى همان گونه كه ابراهيم خليل الله(عليه السلام) جدم(2) در آتش نمرودى نسوخت، من هم به اذن خدا نمى سوزم و همان گونه كه لقب جدم اسماعيل (اعراق الثرى) است يعنى فرزندان او مانند رگ و ريشه درخت در اطراف زمين پراكنده اند، ونابود نمى شوند، ما هم نابود نمى شويم.
يكى از شيعيان مى گويد: يك روز بعد از آتش زدن خانه امام صادق(عليه السلام) در مدينه به محضرش رفتم، ديدم بسيار غمگين است، و اشك از ديدگانش بر صورتش مى ريخت، عرض كردم: «چرا ناراحت و گريان هستى؟»
فرمود: «وقتى كه روز قبل آتش در دالان خانه ام زبانه كشيد، با اينكه من در خانه بودم، ديدم بانوان خانه ، شيون زنان براى حفظ جان خود از آتش، از اين سو به آن سو مى دوند، به ياد ترس و هراس اهل بيت جدم امام حسين (عليه السلام) افتادم كه در روز عاشورا، دشمن به خيمه هاى آنها هجوم كرد، در حالى كه منادى دشمن فرياد مى زد، خانه ظالمان را بسوزانيد.»(1)
يعنى ياد اين خاطره جانسوز مرا غمگين و ناراحت نموده است، نگران خودم نيست، نگران آن همه ستمهاى هستم كه يزيديان به اهل بيت مظلوم حسين(عليه السلام) وارد ساختند.
--------------------------------------------------------------------------
1-اصول كافى، ج 1، ص 473.
2-ابراهيم(عليه السلام) جد سى ام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بوده است.
منبع:سایت آیت الله شاهرودی http://www.shahroudi.net
http://www.shahroudi.net/client/farsi/monasebatha/emamsadeg.php
کتاب چهارده اختر تابناک(کتابخانه الکترونیکی)
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
پیرمردی که حضرت جبریل
زائر غربت نگاهش بود
کوچه ها را همین که طی میکرد
صد فرشته کنار راهش بود
با ارادت تمامی ارکان
پیش پایش خشوع میکردند
بر قد و قامت کهن سالی
آسمان ها رکوع میکردند
نفس قدسی پُر اعجازش
مایه ی اعتبار عیسا بود
جانماز ِ فرشته بارانش
افتخار تبار عیسی بود
حرف هایش برادر قرآن
سخنش بوی انما میداد
از همان مال فاطمی ِخودش
خرجی راه کربلا میداد
در و دیوار خانه ی آقا
وقف مرثیه های عاشوراست
بخدا خانه نیست این خانه
این حسینیه ی بنی الزهراست
این حسینیه ایست که مردم
از حضورش ستاره میگیرند
هر شب جمعه بین این خانه
روضه ی شیر خواره میگیرند
از سر بی کسی و بی یاری
در و دیوار خانه یارش شد
بهر غم های مادرش آنقدر
گریه کرد عاقبت دچارش شد
آی مردم دویدن آقا
از نفس های خسته اش پیداست
آی مردم شکستگی دلش
از صدای شکسته اش پیداست
خوب شد شب شد و تو را بردند
دور تا دور شهر گرداندند
خوب شد در شلوغی این شهر
کوچه کوچه تو را نچرخاندند
**
گریه کردی و زیر لب گفتی
این تو و ریسمان و این سر من
آه ، پیراهنم شده خاکی
آه ، افتاده است پیکر من
شاعر:علی اکبر لطیفیان
93
مرثیۀ امام صادق(علیه السلام)
وزن عروضی:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
دستگاه و آواز: همایون
براساس شعر۳
ای خوشه ای ز خرمن فیضت تمام علم
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
تو وارث کمال و جلال محمدی
مصداق صدق و صادق آل محمدی
صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو
گرید هماره بر جگر چاک چاک تو
جرمت چه بود ای پسر فاطمه ، چرا
منصور کشت از ره کین بارها تو را
مانند شمع، آب تنت را هماره کرد
قلب تو را ز زهر جفا پاره پاره کرد
شاعر:غلامرضا سازگار
گوشواره:قرآن ناطق امام صادق
53
امام صادق(علیه السلام)
وزن عروضی:مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
دستگاه و آواز: شور – دشتی
براساس شعر۲۳
داور مدارِ شیعه رود سوی داورش
آتش زده است زهر سراپای پیکرش
آن زهر گوشت های بدن آب کرده است
چیزی نمانده از بدن او به جز سرش
عمری غریب بود ولی وقت احتضار
اهل و عیال او همه اطراف بسترش
میکرد اگر که لب تر و میگفت تشنه ام
بودند جام آب به کف در برابرش
سوزم به تشنه ای که به ظهری در آفتاب
یک نم نداد آب کسی غیر خنجرش
شاعر:علی انسانی
گوشواره:واغربتا